سکس با نا پدریم
من شایلینم و 16 سالمه قد 165 و وزن 59 وقتی 9 سالم بودم پدرم میمیره و مامان با بابک ازدواج میکنه (بابک 37 سالشه و هیکل و قد خوبی داره اما هیکلش ورزشکاری نیس معمولی اما گنده مندس )با اینکه رابطه ی من بابک اوایل خیلی بد بود اما کم کم متوجه شدم مرده خوبیه چون با من خیلی مهربون بود واقعا مثل پدرا رفتار میکرد مامانه من پرستاره و دو روز در میون شب میره بیمارستان رابطه ی من و بابک خیلی دوستانه و معمولی پیش میرفت تا کن بزرگ تر شدم یعنی 16 سالم شد به دلایلی بیشتر ترجیح میدادم با دوستام باشم و باهاشون یکی از این روزا که دقیقا دو ماه پیش میشه من با دوستام رفتم مهمونی و شب ساعت 12 اومدم خوبه معمولا هیچوقت انقدر دیر نمیکنم و مامان و بابک خیلی نگرانم بودن وقتی اومدم خونه مامانم سر کار بود و بابک خونه وقتی منو دید واقعا عصبانی شد لحنه حرف زدنش از عصبانیت به داد و بیداد فحش رشید منم که هیچوقت اینجوری باهاش دعوام نشده بود ولی شروع کردم با دعوا کردن باش که زد تو صورتم من تا اون موقع کتک نخورده بودم اونم از کسی که هیچیه من نیس باورم نمیشد گریم گرفت رفتم تو اتاقم تا اون موقع اونقدر احساس تنهایی نکرده بودم دلم واقعا برای خودم سوخت تا حدود 30 دقیقه دیگه اومد تو اتاقم که مثلا باهام حرف بزن منم اصلا حوصلشو نداشتم رفتم زیره پتو تا حرفاشو تموم کنه و بره اومد و نشت رو صندلی گفت که من نباید در بیام مامانم گناه داره و از این حرفا بغزم گرفت خیلی سیع کردم صدای گربمو نشنوه اما نشد اومد رو تختم نشست دستش رو کمرم بود زیر پتو خوب حس میشد و باهام حرف میزد گریم گرفته بود واسه اینکه منو بخندونه سیع کرد پتو رو از روم برداره و قلقلکم بده بهش با خنده و گریه گفتمم نکنن برگشتم دیدم پشتم دراز کشیده داره نگام میکنه گفت شخمر دیونه چه خودشو چس کرده همیشه اینو میگه …سریع برگشم پتو و کشیدم روم اومد زیره پتو کلی مسخره بازی دراورد رو شکم خواب بودم و اونم بغلم خواب بود خودمو چسبوندم بهش نمیدونم چرا ولی اینکارو کردم کامل تو بغلش بودم گفتم بابک گفت جانم گفتم من دختره بدیم ؟گفت نه خل و چل چرا اینجوری میگی بگرشتم رفتم تو بغلش گفتم من خیلی بدم میدونم …بغلم کرد خودمو تو بغلش تکون میدادم اول کار نمیکرد ولی بعدش محکم تر بغلم کردم صورتم رو گردنش بود نفسام میخورد بهش با دستاش بدنمو یکم محکم فاشر میداد منم اوووم اووم میکردم اما از کرمم بود انگار نمیدونم چم شده بود …لبمو گذاشتم رو گردنش اما نمیخوردم خودش صورتمو رو گردنش فشار داد اول خیلی کم و مثل بوس رو گردنش بود بعد زبونمو میزدم بهش اونم منم فشار میداد سمت بغلش بغلش کردم پامو بردم لای پاش شروع کرد به بوس کردنه لبمو گردنمو گه گاهی لبم شروع کردیم به لب گرفتن اما اروم و کوتا صدای نفسش دیونه کننده بود دستش رو صورتم بود اروم گذاشت رو سینم اووووووووم نگام کرد و گفت جون …محکم لب مبگرفتیم خودمونو به هم فشار میدادم میترسیدم باورم نمیشد اما نمیخواستم تموم شه سینمو میمالید دستشو گداشت رو شکمم اروم اورد بالا سینمو فشار نمیداد فقط دستش روش بود لباسم کند اما انگار دیگه نمیخواس ادامه بده خجالت میکشیدیم باور نکردنی بود سرمو گذاشتم رو سینش دستشو فشار دادم رو سینم اونم گوشمو میخورد و میگفت جوووون وقتی تو گوشم میگفت جون میخواستمش داغه داغ میشدم گردنمو خورد اومد روی سیته هام اول کلی بوسش میکرد بعد شرووع میکرد به خوردنش آآآآآآآآآیییی جوووونم هووووووووم …صدای نفسم بلند شد دستمو کردم تو شرتم وقتی متخوجه شد دستم تو شرتمه از رو شلوار کسمو مالید و بعد اروم دستشو کرد تو شرتم اووووووووووووووووووووووووم نگاش میکردم ااااااااااااااااااااا ه ه ه ه ه کسم خیس بود تو دستش جا میشه واسم یمالیدش جوووووووووووووونم جوووووووووووووووون جووووووووووووون چی میخوای ؟هیییییییشششششش صدای نفسش لباسشو دراوردم اومدم بود باسنمو مالید واسم محکم فاشرشون میداد جلو کسم به کیرش پسبید بوده سروم رو سینش هراز کاهی سینشو میخوردم اومدم کنارش میدونسم وقتشه که به کیرش دس بزنم فهمید خجالت میکشم یکم نگام کرد خودش دسنمو برد رو کیرم واسش مالیدم شلوارکشو خودش کشید پایین خیلی نگران بودم ترسیده بودم سرمو گذاشتم رو شکمش کیرشو دراورد داد دشتم اولم مالیدشم بعد سرمو اروم برم سمت کیرش اورم کردم تو دهنش جووووووون عروسکه من جووونم اروم میخوردم کیر خوردنم خوب نبود اما به روم نیاورد حتی تا ته تو دهنم جا نمیشد واسش زیاد نخوردم سرمو برگردوندمو نگاش کردم لبخند زد و گفت نمیخولی ؟گفتم نوچ گفت ای جووون بیا بغلم وفتم بغلش لب گرفتیم دستش لاس کسم بود تند تند چوچولمو میمالید نفسمامو اها اوهم نمیذاشت خوب لب بگیریم از پشت بغلم کرد پامو خم گذاشت رو کمرش کیرشو گذاشت لای پام اول با دستش کیرشو گرفت و میمالید بعد پامو جفت کرد و کیرشو لای پام جلو عقب میکرد انقدر آآآآآآآآآآآآآآآی بابک اه اه اه اه عیلرضا بابک… جوووووووونم جوووووووونم قربونه کسه تنگت …جوووووووونم اااااااااااه ه ه ه ه …آی آی آی آ ه ه ه منو محکم نگه داشت تند تند لای پام جلو عقب میکرد جووووووووووون چی میخوای کوچولوی من چیه جون جون جون…اینکار ادامه داشت تا ارضا شد شاید دوس داشت منو بکنه اما نکرد منم اون شب چند باز ارضا شدم …بعد اون دیگه اینجوری نشد اما خیلی صمیمی تر و مهربون تریم با هم …خیلی لب بازی میکینیم …خیلی دوسش دارم نمیدونم چرا اما بهم ارامش میده…
نوشته: شایلین