سکس با همکارانم (تریسام)

بنده میلاد هستم ۳۰ سال سن دارم و اهل یکی از شهر های جنوبی ام
۷ نفر کارمند بودیم تو یک شرکت کشتیرانی
۴تا خانم که شامل حسابدار و منشی و دوتا هم کارای بیرون رو میکردن (کارای مربوط به امورات کشتیرانی)
دوتا همکار اقا هم توی دفتر بودن و منم با خانم ها کارای بیرون رو انجام میدادم
یکی از خانم ها مجرد و یکی ازدواج ناموفق داشت
سن هردو هم ۲۷ اینا بودن
یک روز بعد از اتمام کار در راه برگشت به دفتر بودیم باید پاکتی رو میگرفتیم و رسیدیم دفتر
مسئول دفتر پاکت رو که باز کرد توش نامه بود از طرف شرکت اصلی (تهران)توضیح داد که فلانی و فلانی و فلانی باید برید برای ماموریت در یکی از شهرهای همسایه برای انجام قرارداد.
بعد از دو روز با ماشین شرکت راه افتادیم سمت مقصد
قرار بود کارمون یک روزه باشه اما وقفه افتاد و ما در همون شهر یک سوییت گرفتیم و موندگار شدیم
در اینجا اضافه کنم که رابطه من و همکارا خیلی خوب بود نه رو میدادم نه خیلی خشک بودم زیاد هم باهاشون لاس نمیزدم چون دوست دختر داشتم اما خب اونا یکمی شیطون میزدن
ساعت ۸شب بود بعد از صرف شام در یکی از فست و فودی ها و به سمت سوییتمون رفتیم توی مسیر همکاری ک مجرد بود (ساغر) گفت بچه ها من قلیون میخوام منم خندیدم و به شوخی گفتم منم مشروب میخوام اما تو این شهر از کجا پیدا کنم
یهو یه چی شنیدم شاخ در اوردم گفتن ما همراهمون هست
باور نکردم گفتم دارین اذیتم میکنید گفتن نه بخدا ایناهاش
یک بطری ۷۰۰سی سی که توش وودکا ریخته بودن اورده بودن
(واقعا شیطون بودم این دوتا) دمشون گرم
هرطور شدرفتیم براشون قلیون خریدیم و کلی مزه و این چیزا که بریم مشروب هم بخوریم
بعد از اینکه رسیدیم اونا رفتن سمت اتاق ک لباس عوض کنن منم با همون لباس بیرونی نشسته بودم روی مبل تا اونا اومدن
ساغر تیشرت و شلوار پوشیده بود فاطمه (همونی که ازدواج ناموفق داشت) هم یه شلوار از این گشادا با تیشرت پوشیده بود
شروع کردیم به مشروب خوردن و ذغال هم گذاشته بودیم ک بگیره برای قلیون ، ساغر خوب مشروب میخورد مشخص بود اهل مشروبه اما فاطمه یه پیک میخورد و کلی فک میزد ، خوردیم خوردیم تا داغ شدیم ساغر پاشد قلیون بزاره
اورد کشیدیم نوبت فاطمه شد چندتا پک کشید دیدم یهو فاطمه با سرعت پاشد رفت دستشویی تگری زد 😂ساغر هم رفت ببینه حالش خوبه یا نه
خلاصه بعد از کلی اب به صورت بزن و این داستانا فاطمه اومد نشست کنارمون نزدیک به من
منم داغ بودم گفتم دختر چته کمتر بخور همیشه بخور
گفت میلاد قلبمو دست بگیر چقد تند تند میزنه منم دست گذاشتم رو ممه هاش گفتم عجب قلب نرمی و ساغر پوکید از خنده فاطمه گفت سایز ۷۵ بایدم نرم باشه تازه اناری هم هست منم پرو دوباره دست زدم گفتم بهش میاد نوکش صورتی باشه گفت اشتباه حدس زدی قهوه ای روشنه گفتم به هرحال رنگ فرقی نداره مهم کیفیت کاره که حرف نداره فاطمه گفت مال ساغر هم قهوه ای روشنه اما بنظرت سایزش چنده گفتم ساغر چون یکم از تو پر تره ۸۰ گفت ای کلک از روی پیراهن خوب تشخیص میدیا گفتم به تنها جایی که از بدن زن علاقه دارم همونجاست فاطمه گفت به جاهای دیگه چی که ساغر گفت فاطمه چی داری میگی رفتی بالاها
گفتم همه بالاییم که خندیدیم و فاطمه گفت خب بیایم پایین گفتم من تسلیمم ، چند ثانیه چشم تو چشم بودم یا فاطمه که خودشو انداخت تو بغلم و لب تو لب شدیم حالا هی بخور
ساغر گفت خاک تو سرتون حشریا یکم خندیدیم گفتم بیا بیکار نباش گفت من چیکار میتونم بکنم وقتی شما دوتا مشغولید کشیدمش بغلم ازش لب گرفتم قشنگ همراهی کرد و خیلی عالی تر نسبت به فاطمه لب میگرفت
چند دقیقه ای مشغول لب بازی بودم باهردوتاشون تا اینکه لباسامونو کندیم و افتادم به جون سینه هاشون مال فاطمه رو میخوردم مال ساغر رو میمالیدم و برعکس
نوبت کسشون شد واسه ساغر رو خوردم اما فاطمه گفت نمیخوام خوشم نمیاد گفتم پس بیا برام ساک بزن
خیلی خوب کیرمو کرد دهنش رفتم فضا قشنگ میخورد و بلد بود
ساغر اومد باهام لب گرفتن بعد از دو دقیقه دیدم کیرم داغ تر شد
فاطمه از جلو نشست روی کیرم و گرمای کسش روی کیرم به همه جای بدنم صراحت کرد
شروع کرد بالا پایین رفتن و ناله زیاد و هی میگفت جون جون جون
به ساغر گفتم بیا بشین رو صورتم کستو بخورم همینکارو کرد منم خوردم تا ارضا شد زبونم لزج شده بود اما خب مزه بدی نداشت ساغر کنارم دراز کشید چشاشو بست چند دقیقه با فاطمه سکس میکردم ک ساغر پاشد گفت منم میخوام کیرتو بکنی تو کونم گفتم اول کس بعد کون گفت که اوپن نیستش گفتم بیا با انگشت امادش کنم فاطمه گفت تو منو بکن من اینکارو میکنم بهش گفتم پس داگی شو ساغر هم تو هم برو جلوی فاطمه ک امادت کنه همینکارو کردیم منم داشتم لذت میبردم از اینکه دو نفری که شش ماه باهام همکار شده بودن رو میکنم و جذاب تر از همه چی قسمت تریسام بود
قبلا انجام دادم اما دوتا دوست بودیم که دوست دخترشوکردیم و دیگ پیش نیومده بود
بعد از کلی انگشت کردن ساغر و کس دادن فاطمه به من اماده شدم برم کون ساغر رو بکنم بازم داگی رفتم سراغش به فاطمه گفتم یکم تف بزن رو سوراخ کونش اونم اینکارو کرد و سرشو گذاشتم روی سوراخ کونش و هل دادم به راحت ترین شکل ممکن رفت داخل ، مشخص بود قبلا هم داده چون هیچ مقاومتی نکرد فقط ناله میکرد
شروع کردم تلمبه زدن کونش بزرگ بود خیلی خوب بود سفید و قشنگ همینجور داشتم میکردم ک گفت بزار بسه بزار یه مدل دیگ
فاطمه گفت بیا منو بکن من ارضا شم گفتم باشه به صورت هفتی شد پاهاشو باز کرد و زدم تو کسش خیلی لذت بخش بود برام کس تنگ و داغ
همینجور کردم ک گفت بکن بکن بکن تا یکم تکون خورد و ارضا شد
از روش بلند شدم گفت مرسی رفتم سراغ ساغر گفتم چه مدلی بکنم
به بغل خوابید منم به پشتش دراز کشیدم تف زد به کیروم و گرفت تنظیم کرد دم سوراخ کونش رفت داخل
من معمولا مشروب میخورم کمرم سفت میشه اما تقریبا احساس میکردم ابم میخواد بیا به ساغر گفتم چیکار کنم گفت بریز هرجا خواستی فاطمه هم خوابش برده بود همونجوری
منم چند دقیقه ای کردم و با چند تا ضرب محکم زدم ابم اومد ریختم تو کون گندش چند ثانیه ای تو کونش بود تا کیرم پژمرده شد خودش اومد بیرون با کلی اب ریخت رو فرش که بعد تمیزش کردیم
دراز کشیدم تو بغل ساغر
بعد از چند دقیقه پاشدم رفتم دستشویی برگشتم دیدم ساغر لباسش رو پوشیده و فاطمه رو بیدار کرد ک بره سرجاش بخوابه منم گفتم من کجا بخوابم گفت میریم اتاق باهم میخوابیم رفتیم خوابیدیم تا صبح ساعت ۸ بود از شرکت زنگ میزدن که جلسه ساعت ۱۲ ظهره
بعد از اینکه یه صبحانه خوردیم و کمی در مورد دیشب حرف زدیم راه افتادیم سمت کاروبارامون و دیگ از هم رو نمیکرفتیم
خیلی عادی فحش میدادیم مثلا میکفتم ساغر کسخل بازی در نیاریا وسط جلسه و میخندیدیم از این شوخیا
بعد از اتمام جلسه برگشتیم سمت دفتر که کسی نبود یکی یکی رسوندمشون خونشون و خودمم رفتم خونه تا صبحش خوابیدم
از فرداش خیلی صمیمی تر بودیم و خیلی راحت تر
مثلا موقع رانندگی یا ساغر حلو بود یا فاطمه دستم روی پاشون بود رو سینه هاشون میبردم میمالوندم اونا هم کیرمو میمالوندن
بعد از این ماجرا ها چندباری تک به تک سکس داشتم
اما دیگ فرصت نشد تریسام سکس کنیم
اخرین باری که سکس داشتم باهاشون قبل از سال ۱۴۰۲ بود
مردادماه بود که من از اون شرکت اومدم بیرون بخاطر یه سری داستان های کاری.
خودمم دوست دختر داشتم زیاد دنبال اینا نبودم
صبح تا ظهر اگه میشد کاری میکردم دیگ بعدازظهرش در اختیار دوست دخترم بودم
فقط یبار فاطمه رو تو خیابون دیدم سوارش کردم و حرف زدیم و بردمش یجای خلوت برام ساک زد ابمم خورد از بس حشری بود ناکس
این بود داستان من
الان هم گهگداری میبینمشون اما فعلا حرفی در این مورد نزدیم همش در مورد کار بوده
پایان .

نوشته: میلاد

دکمه بازگشت به بالا