سکس با پسر عراقی
سلام من شیرینم ۲۱ سالمه بچه ی تهرانم این خاطره ای که میخام بگم مال ۲سال پیشه…داشتم میرفتم مشهد عروسی خواهرزادهم تو قطار بودم و تنها…روز قبلش مامانم رفته بود و اون روز من تنهایی سوار قطار بودم.تو کوپه نشسته بودم و منتظر بودم قطار راه بیفته یکم گذشت دیدم یه پسر تقریبا ۲۷ ساله اومد داخل کوپه چشم و موی مشکی و هیکل درشت و قد متوسطی داشت صورت سبزه و موهای دستش خیلی برام تحریک آمیز بود دِشداشه تنش بود با عقال و شِماق هم رو سرش که همینا باعث شد برم تو کفش…اون فارسی بلد بود ازم پرسید بلیط شما رو مهماندار دید گفتم اره دید اینجوری شد که بحث باز شد از همه جا براش گفتم اونم سفره ی دلشو باز کرد حوصله مون سر رفته بود تصمیم گرفتیم بازی کنیم گفت بیا جرئت حقیقت منم گفتم باشه اولش سوالای عادی پرسید اما یکم که گذشت پرسید میشه سوالای +۱۸ بپرسیم؟با خجالت گفتم آره پرسید تاحالا سکس داشتی؟گفتم نه گفت من یه بار داشتم بعد من پرسیدم دخترای ایرانی رو برای سکس میپسندی؟ گف اره عاشق دخترای ایرانی ام. همینجوری سوال میپرسیدیم تا اینکه اون گف تاحالا شده دلت بخواد با یه عراقی سکس داشته باشی؟گفتم اره دوس دارم تجربه کنم پرسید میشه بیام نزدیک تر؟فهمیدم داغ کرده گفتم اره عزیزم راحت باش اونم اومد جلو ولی هیچی نمیگف یهو لبامو بوسید ولی نه من حرفی زدم نه اون…دوباره لب گرف دفعه ی سوم با ولع بیشتری لبامو میخورد گفت چه لبای کوچیک و خوشمزه ای داری عزیزم گفتم لبای توام خوشمزه س بغلم کرد و خودشو بهم فشار داد کیرشو روی پاهام حس کردم محکم تر بغلم کرد کیرش تکون خورد و اومد روی پام حسابی داغ کرده بودم گرمای کیرش ادمو دیوونه میکرد گردنشو بوس کردم گفت تو چقد داغی جوجه هیچی نگفتم فقط لبخند زدم و بوسش کردم اونم گف پرده داری؟گفتم اره گف میخای برات بزنمش؟گفتم دوس دارم بزنی ولی نباید پاره شه گف باشه پس به جاش کونتو میکنم از خدام بود یه بار سکسو تجربه کنم برا همین گفتم باشه رفتم دسشویی و کونمو تمیز کردم اومدم پیشش…دشداشه شو داد بالا شلوارکشو که دراورد برق از سه فازم پرید…کیرش خیلی دراز و کلف بود تقریبا ۲۷ سانت…گف میخوریش برام یکم؟خندیدم و اروم کیرشو بوس کردم هی سرشو میک میزدم یه ذره ازش آب اومد منم انقد حشری شده بودم که خندیدم اونم بغلم کرد و گذاشتم روی تخت و تند تند کصمو میمالید…حشری شده بودم و ناله میکردم اونم هی بوسم میکرد انقد کصمو مالید تا ارضا شدم همراه ارشا شدنم سر کیرشو کرد تو کونم درد داشت ولی بیشتر لذت بود ناله هام بیشتر شد ولی چون تو کوپه بودیم بلند بلند اه نمیکشیدم…اون هی گوش و گردنمو میخورد منم ناله میکردم کیرشو بیشتر فشار داد دردش بیشتر شد یکم که جا باز گرد اروم اروم تلمبه زد که خیلی حال کردم دنبا دور سرم میچرخید رو ابرا بودم همینجوری که داشت میکرد دوباره کصمو مالید و همراهش ممه هامو میخورد که دوباره ارضا شدم بعد ۴ بار ارضا کردن من آب خودشم اومد گفت کجا بریزمش گفتم هرجا دوس داری بریز اونم خمدید و آبشو همونجا تو کونم خالی کرد یه اب داغ و لیز…باورم نمیشد اب یه عراقی رو اورده باشم بعدش من رفتم تو دسشویی کوتمو تمیز کردم و برگشتم عراقیه که اسمش زایِد بود اشاره کرد و دستاشو باز کرد که یعنی بیا بغلم منم از خدا خواسته پریدم بغلش و کنار هم خوابیدیم با ممه هام بازی میکرد جوری رفتار میکرد انگار شوهرمه موهامو نوازش میکرد بوسم میکرد اروم زیر گوشم گف میشه مال من بمونی؟گفتم چجوری؟گف شماره مو میدم توی واتساپ یا هرجای دیگه باهم ارتباط داشته باشیم شماره شو گرفتم الانم هنوز باهاش رابطه دارم و قول داده میاد باهام ازدواج میکنه نمیدونم راس میگه یا دروغ😂
ممنونم که وقت گذاشتید داستانمو خوندید
نوشته: شیرین