سکس مذهبی

سلام
من امیر حسینم و تو قم زندگی میکنم.‏
اینجا شهر مذهبی ایه،مردم اینجا کمتر گناه میکنند.من و خانواده و حتی فامیلامونم کمابیش مذهبی ‏هستیم.من از بچگی به سکس و اینجور کارا به چشم گناه و زنا نگاه میکردم تا اینکه کم کم بزرگتر شدم ‏و شهوتم بیشتر شد والانم که18سالمه،شدم خدای کلیپا و عکسا و سایتای سکسی.‏
همش دوست داشتم یه سکس داشته باشم اما هم همه جا دستم می انداختند و می گفتن تو بچه ای و هم ‏اعتقاداتم جلومو میگرفت.تا اینکه تو قرآن به این آیه برخوردم که میگفت:هر کس تقوا پیشه کند(گناه ‏نکند) خدا برایش راه نجاتی فراهم میکند و از جایی که فکرش را نمیکند او را روزی میدهد.منم با این ‏آیه جو گیر شدمو رفتم حرم حضرت معصومه و توبه کردم و دعا کردم که خدا یه دخترو برام فراهم کنه ‏که بتونم صیغه اش کنم و یه سکس حلال داشته باشم!خلاصه حدود یه ماه دیگه سراغ کافی نت وگناه و… ‏نرفتم.‏
یه شب داشتم میرفتم حرم.از خونه ما تا حرم حضرت معصومه سه چهار تا ایستاگه اتوبوسه واسه همینم ‏تصمیم گرفتم پیاده برم. یه خیابونی توراه حرم هست به اسم صفاییه که خیلی خیابون شلوغیه و همه ‏جور مغازه ای توش پیدا میشه.لازمه اینو هم بگم که دخترای قمی همه شون حتی بی حجاباشون چادر ‏سرشونه،بیشتر ازین چادر ملی ها میپوشن.‏
منم ،هم خداییش خیلی خوشگلم هم تیپم مذهبیه،اون موقع یه پیرهن آخوندی پوشیده بودم سرم هم پایین ‏انداخته بودم و یه تسبیح تربت هم دستم بود.همینطوری داشتم از پیاده رو رد میشدم و خواستم که سرم ‏رو بالا بیارم و از خیابون عبور کنم. تا سرمو بالا آوردم دیدم یه دختره داشت از روبرو میومد،نگاهم رو ‏صورتش قفل شد، نمیتونستم ازش چشم بدارم بد مصّب خیلی خوشگل بود.همینطوری چشم تو چشم ‏بودیم که کم کم از کنار هم رد شدیم و اونوقت من تازه به خودم اومدم یه استغفرالله گفتم و اومددم برم ‏اونور خیابون که یهو دیدم دختره بدود بدو از پشت سرم برگشت و اومد جلوم و گفت:ببخشید ‏آقا.گفتم:بفرمایید.گفت:یه سوال داشتم. فکر کردم چون تیپم مذهبیه سوال شرعی ای چیزی داره یا شایدم ‏میخواد مسخره بازی در آره.وقتی داشت حرف میزد نمیتونستم نگاهمو ازش بردارم. گفتم که خیلی ‏خوشگل بود و قیافه معصومی داشت.بهش میخورد همسن خودم باشه و هیکلش هم یه هوا از من ‏کوچیکتر بود.بش میخورد استیل خوبی هم داشته باشه.گفتم :سوالتونو بگید در خدمتم.گفت:اگه میشه تو ‏پیاده رو نباشیم سر راه مردمه،خیلی هم شلوغه،بریم تو همین کوچه هه.یک کوچه ای کنارمون بود که ‏تقریبا خلوت بود رفتیم داخل همون،تا اینکه گفت: ببخشید میدونستید شما خیلی خوشگلید و خیلی مودب ‏و با شخصیت به نظر میرسید؟ گفتم:سوالتون همین بود؟گفت:نه این نبود،سوالم بیشتر یه جور در ‏خواسته. کم کم دوزاریم داشت میافتاد گفتم:اگه در توانم باشه در خدمتم! گفت:میشه اول بگید چی ‏صداتون کنم؟گفتم:فکر نکنم برای یه سوال لازم باشه اسممو بدونید.گفت:خواهش میکنم.گفتم:امیر ‏حسین.بعدش یه نفس عمیقی کشید انگاری که گفتن این مطلب یه جورایی براش سخته.گفت:امیر ‏حسین،…،میشه منو بوس کنی؟!!!‏
داشتم می ترکیدم، احساس دقیقم در اون لحظه همین بود،حالا نمیدونم از عصبانیت،تعجب و یا ‏ازخوشحالی بود. تو دلم خدا رو صدهزار مرتبه شکر کردم.موندم چیکار کنم،باید یه عکس العملی نشون ‏میدادم که هم جذّاب باشه و هم خوشحالیمو از پیشنهادش برسونه.گفتم:دقیقا باید کجا رو بوس کنم؟خندید و ‏گفت:خیلی جاها! اما فعلا لبم رو بوس کن!گفتم:شما اسمتون چیه؟گفت:سارا. گفتم:ساراخانوم این کار از ‏نظر شرعی حرومه،مشکلی ندارید؟ احساس کردم یه خورده بدش اومد یا از اشتیاقش کم شد.گفت: نه من ‏مشکل خاصی ندارم.گفتم:ولی من دارم،البته نه اینکه بخوام کلاس بزارم یا ناز کنم،فقط میخواستم بگم که ‏راه شرعیم داره اگه مشکلی ندارید،حتی برای یه بوس!گفت:خب باید چیکار کنم؟منم یک سری چیز ‏هارو بهش در مورد صیغه و…گفتم و گفتم که بگه:زَوَّجتُکَ نَفسی فی مُدَّةِ المَعلومَة عَلَی الصِّداقِ ‏المَعلوم.ومنم در جواب گفتم:قَبِلتُ التَّزویج.گفتم راستی باید یه چیزی هم به عنوان مهریه بزاریم که ‏درست باشه،تو چی میخوای؟گفت:خب چی بگم مثلا؟گفتم:انتخاب با خودته هر چی خواستی.گفت: ‏هرچی؟گفتم:آره دیگه ولی متعارف باید باشه.گفت:خب من میخوام که بتونم باهات یه حرکت سکسی ‏انجام بدم که حدود5 دقیقه طول میکشه و تو هم باید قبول کنی.خوشحال شدم که خودش زودتر حرف ‏سکسو زد.گفتم خب حالا باید کجارو بوس کنم سارا خانوم؟گفت:لبمو دیگه.بعد صورتشو یکم کج کرد و ‏جلو آورد و لباشو غنچه کرد.من وضعیت خوبی نداشتم.از یه طرف دختری که از دخترای هر کلیپ و ‏عکسی که دیده بودم خوشگل تر و معصوم تر بود جلوم وایستاده بود و منم اشتیاق باور نکردنی ای واسه ‏بوسیدنش داشتم.از یه طرف هم هیچی تجربه نداشتم و هیچی بلد نبودم و میترسیدم گند بزنم، مخصوصا ‏حالا که یه فرشته واقعی جلوم بود.‏
با خودم گفتم مشکلی نیست لبمو میذارم رو لباش و یه بوس معمولی میکنم انگار یه جای دیگه ی ‏صورتشه. صورتمو مستقیم بردم جلو و لبمو رو لباش گذاشتم و بوس کردم.گرمای صورتش که به ‏صورتم رسید احساس کردم خون توی رگهام داره قل قل میزنه.خیلی حس خوبی داشت.لذتش باور ‏نکردنی بود.اما همش یه لحظه بود.بوسش کردم و دوباره صورتمو بردم عقب.یهو یه حالتی بین تعجب ‏و عصبانیت رو تو چشاش دیدم.گفت:چرا رفتی عقب؟گفتم:خودت گفتی یه بوس!گفت:منظورم این بود ‏که ازم لب بگیری. بعدش منتظر عکس العمل من نشد و خودش با دستاش سرمو گرفت و جلو کشید و ‏دوباره لبامو گذاشت رو لبش و خودش شروع به لب گرفتن کرد و منم کم کم به تقلید از اون یاد ‏گرفتم.زبونشو کشیدم تو دهن خودم و شروع به مک زدن کردم.مزه آدامس توت فرنگی میداد.یهویی ‏متوجه شدم که دو تا دختر دارن چپ چپ نگامون میکنن.سارا رو صداش کردم ، گفت:بله؟منم اون دو تا ‏رو نشونش دادم. یه نگاهی کرد و گفت:توجه نکن. بعدش دوباره صورتمو گرفت و به لب دادن ادامه ‏داد.منم دوباره به مکیدن ادامه دادم تا دیدم یه آدامس توت فرنگی اومد تو دهنم.همون لحظه هر دوتامون ‏خندمون گرفت.بعد گفتم راستی اون مهریه که گفتی چی هست حالا؟گفت اینجا که نمیشه بیا بریم ‏خونمون.گفتم:الان؟گفت:نه فراد،خب الان دیگه.منم یک لحظه تو ذهنم برنامه هامو بررسی کردم و دیدم ‏که خب به راحتی میتونم برم.گفتم:خب از کدوم طرف باید بریم؟گفت:ازین طرف. بعد به همون طرفی ‏که اشاره کرد راه افتاد و گفت:امیرحسین بیادیگه.منم دنبالش راه افتادم و واسه اون دوتا دختر یه چشمک ‏موذیانه زدم.‏
خونشون خیلی دور نبود.وارد خونه که شدیم.منو برد تو حال و گفت روی کاناپه ای که اونجا بود بشینم ‏تا بیاد.رفت چادرشو در آورد و دو تا رانی هلو آورد.یه مانتوی تنگ و سفید تنش بود.لاغر مردنی نبود ‏ولی کمر باریک بود و به هیکلش نمیومد اضافه وزن داشته باشه.خلاصه خوش فرم هم بود.رانی رو باز ‏کردم و سریع همشو سر کشیدم.شب بود اما بدنم بخاطر اولین لب گرفتنم داغ داغ بود!اونم رانی شو ‏سریع خورد و اومد جلو.همدیگه رو بغل کردیم. و بعدش شروع کردیم به لب گرفتن.مزه دهنش با طعم ‏هلو و یه ته مزه ی کوچولوی توت فرنگی ترکیب شده بود.انگار تو آسمونا بودم.هم اون دلشوره حرام ‏بودن کارمو نداشتم و هم جامون جلوی مردم نبود و معذّب نبودیم.کم کم ازش یه کمی فاصله گرفتم تا ‏بتونم همرمان لباسشو هم آروم آروم در بیارم. همینطور که دونه دونه دکمه های مانتوشو باز می کردم ‏اونم دوزاریش افتاد و شروع کرد به باز کردن دکمه های پیرهن من.‏
دکمه هاش که باز شد دستاشو آزاد کرد تا بتونم مانتو رو از تنش در بیارم.خدای من!یه تاپ تنگ و کشی ‏پوشیده بود و زیرش هم سوتین نداشت.نوک سینه هاش کاملا معلوم بود.سینه هاشم افتاده نبود و خیلی ‏قشنگ وایساده بود.بعد هم من دستامو آزاد کردم تا اون پیرهنمو در بیاره. زیر پوش نپوشیده بودم و بنا ‏بر حدیثی از یکی از معصومین عادت داشتم موهای زائد بدنمو بزنم.هیکلم خوب بود.بدنسازی اینا نمی ‏رفتم اما واسه خودم هر شب شنا و دراز نشست می رفتم.بعد من رفتم سراغ شلوارش که یه شلوار جین ‏کرم بود.اول دکمه و زیپشو باز کردم و خواستم کم کم بکشمش پایین که نذاشت.وخودش شروع کرد به ‏باز کردن کمر بند شلوار من و بعد دکمه وزیپم. و در تمام این مدت ما درحال لب گرفتن بودیم ولذتش ‏فوق العاده بود.‏
بعد من شلوارش رو گرفتم و اونم شلوار منو گرفت و همزمان باهم دیگه شلوار همو کشیدیم پایین.داشتم ‏میترکیدم از بس این لخت کردن هم دیگه همراه لب گرفتن حال میداد.بعد دیگه لب گرفتنو تمومش ‏کردیم وشلوارامونو یه کناری انداختیم.من رفتم و جلوش رو در رو وایسادم و تو چشاش زل زدم.قیافش ‏خیلی باحال شده بود.روسری طلایی و سفیدش هنوز سرش بود و تاپ و شورتش هم هر دو قرمز بودن ‏و جوراباشم هنوز پاش بود.آروم آروم دستامو به طرف روسریش بردم و همینطور که بازش میکردم و ‏موهای قهوه ای و نه خیلی بلندش رو نوازش میکردم گفتم:سارا،یه چیزیو ‏میدونی؟گفت:چی؟بگو.گفتم:میدونی، خدا تورو به من داده،من تو رو بعد از یه عالمه دعا و توبه پیدا ‏کردم.(یه کمی هم تیکه تئاتری اومدم و بغض کردم)تو هدیه خدایی سارا.روسری شو یه کناری ‏انداختم.اینا رو که گفتم اومد جلو و دستاشو داد تو دستم و گفت:امیرحسین،تو خیلی خوبی.صورت ‏ظریف و خوشگلی داری.امروز تو خونه تنها بودم.حوصله ام سر رفته بود.یه حسی بهم میگفت که از ‏خونه بیرون بزنم. منم اومدم بیرون و هنوز صد متری نرفته بودم و تو رو دیدم و فهمیدم که تو مال ‏منی.داشت حرفاش تموم میشد که من دستشو جلوی لبام آوردم وبوسیدم.خیلی خوشش اومد.اما من دیگه ‏ادامه ندادم تا لوس نشه. بعدش سرمو بردم جلو و پیشونی شو بوس کردم و دوباره شروع کردیم به لب ‏گرفتن.همزمان که داشتیم لب میگرفتیم.من طبق یه مقاله اینترنتی در مورد کار های لذت بخش واسه ‏خانمها، شروع کردم به نوازش کردن لُپ ها و گردنش با انگشتهام به صورت دایره ای و موجی.مثل ‏اینکه نتیجه میداد چون گرمای بدنش و لرزشش بیشتر میشد و سعی میکرد خودشو به من بچسبونه.وقتی ‏سینه هاش از روی تاپش بهم میچسبید بدن منم از لذت میلرزید و همزمان انگشتامو سریع تر روی ‏گردنش حرکت میدادم.کم کم نوازشامو به کمرش کشوندم و آروم آروم ولی سریع انگشتامو به پهلوها و ‏شکمش هم میکشیدم.خیلی حال میکرد.در حدی که یهویی صورتمو عقب زد و سریع تاپشو در آورد و ‏دوباره صورتمو جلو کشید و ازم لب گرفت و ایندفعه بدن داغ و لرزانشو بدون پوشش بهم میچسبوند که ‏واسم لذتی ماورای تصور داشت.سینه های سفت و خوش فرمش به سینه هام چسبیده بودن.نمیدونم چقدر ‏به این حالت گذاشت،اما انقدری گذشت که پاهامون خسته شده بود و در همون حالت به طرف کاناپه ‏رفتیم و روش نشستیم و به لب دادن ادامه دادیم.‏
شاید حدود یه ربع گذشت اما ما انقدر لذت میبردیم که گذشت زمان رو حس نمیکردیم و انگار نه انگار ‏که سکس مراحل جذاب تری هم داره!همینطوری مشغول بودیم که یهو زنگ خونه رو زدن.فرض کنید ‏در راحت ترین و لذتبخش ترین حالت ممکن در زندگی تان باشید و یهویی زنگ در را بزنند.تازه از ‏ترس هم داشتم می مردم که نکنه مامان باباش باشن. اونم ترسیده بود.سریع به طرف آیفون تصویری ‏شون رفت و با دیدن مانیتورش یه نفس راحت کشید.منم کنجکاو شده بودم رفتم پیشش و دیدم دو تا ‏دخترن.یه ثانیه طول کشید تا اینکه یادم اومد و فهمیدم اینا همون دوتان که داشتن تو کوچه لب گرفتن ‏مارو دید می زدن. مثل اینکه تعقیبی چیزی کرده بودنمون.سارا هم دوزاریش افتاد.لباسشو که موقع ‏زنگ خوردن آیفون سریع چنگ زده بود تا بپوشدش،دوباره سر جاش پرت کرد و دکمه آیفونو زد و ‏بهشون گفت:بیاید بالا.ماهم با همون وضعیت دوتایی رفتیم دم در ورودی وایستادیم تا بیان.من به سارا ‏گفتم:میشناسی شون؟گفت:نه ولی احتمالا اینکارن و واسه سکسی چیزی اومدن.درو باز کردن و اومدن ‏تو.یکی شون یکم قدش بلند تر بود وسنش از من وسارا بالاتر میزد.ولی اون یکی احتمالا هم سن مون ‏بود.خیلی هم خوشگل نبودن.یعنی استیل خوبی داشتن ولی به سارا نمیرسیدن.سارا بهشون سلام کرد ‏وگفت:اومدید به ما بپیوندید؟گفتن:آره اگه بشه.سارا اسماشونم پرسید،بزرگتره سیمین بود و اونیکی ‏الناز.سارا گفت:مشکلی نیست،البته اگه امیرحسینم مشکلی نداشته باشه. منم بهشون گفتم که اگه زیادی ‏اصرار دارن اشکال نداره ولی از همون طریق شرعی باید باشه و براشون تو ضیح دادم که نباید ‏همجنس بازی کنن.و فقط باید سکس چهار نفره باشه.قبول که کردن هرکدومو جدا جدا صیغه کردم.الناز ‏واسه مهریه گفت من یه لب آبدار ازت میخوام.منم گفتم:نمیشه، من فقط به سارا لب میدم یه چیز دیگه ‏بگو.گفت:خوب باید بزاری راحت ساک بزنم و آبتم بخورم.گفتم:ساک باشه ولی ابمو نمیشه بخوری،فقط ‏میتونم اگه بخوای بریزم روت.گفت:خب باشه.سیمین هم گفت:من واسه مهریه میخوام کسمو ‏بخوری.گفتم:در کل لب من مال ساراست، تو هم یه چیز دیگه بگو.گفت:خب باید منو از کون به مدت 5 ‏دقیقه پشت سر هم تلمبه بزنی با سرعت.منم یه لحظه تو ذهن خودم از بین داستانهایی که خونده بودم ‏تلمبه زدن رو سرچ کردم و دیدم که کمر واسم نمیمونه اینطوری ولی قبول کردم.بعد دوباره من با سارا ‏که حسابی از لب ندادن و کس نخوردنم واسه اونا خوشش اومده بود رفتیم نشستیم رو کاناپه و شروع ‏کردیم به لب گرفتن و من به الناز اشاره کردم که بیاد و ساک بزنه.اونم سریع چادر ملی شو در آورد و ‏لخت شد ولی شرت وسوتین هنوز داشت.بد مصّب بدنش خیلی سکسی بود.اومد جلو و شرتمو پایین ‏کشید و کیر بی موی منو که دید حسابی خوشش اومد.توجه سارا هم جلب شد ولی من شروع کردم به ‏نوازش کردنش با انگشت و حسابی بهش حال دادم و کم کم نوازشامو به محدوده رونها و شرتش هم ‏رسوندم.النازکیرمو که بادستش گرفت دیگه انگار تو فضا بودم.خیلی به خودم فشار میاوردم که خودمو ‏بتونم نگهدارم چون کارهای خیلی لذت بخش تر از اینم هنوز خیلی داشتم.الناز شروع کرد به زبون زدن ‏به کلاهکم.اولین زبون رو که زد بدنم شروع کرد به لرزیدن و عوضش منم دیگه نه فقط با انگشتام، ‏بلکه با تمام دستم سارا رو نوازش میکردم و سینه هاشو جوری میمالیدم که آهش درومده بود.الناز هم ‏داشت کل کیرمو میلیسید و خیلی بهم حال میداد.تو این کلیپا میدیدم مردا خیلی از ساک زده شدن ‏خوششون میومد ولی تازه الان میفهمیدم یعنی چی.الناز کم کم شروع کرد و کیرمو تاته تو حلقش فرو ‏میکرد و در می آورد که از بس حال میداد سریع آبم اومد و کله اشو بیرون هل دادم و آبم رو روی شکم ‏وسوتینش ریختم که مجبور شد سوتینشو در بیاره.سینه هاش قشنگ بود ولی افتاده بود.مثل مال سارا ‏خوشگل نبود.آبمو که کامل خالی کردم.دوباره همون کارو ادامه داد ومنم دیگه یه دستی سینه های سارا ‏رو میمالوندم.الناز موهاشو پشت سرش بسته بود.منم با این یکی دستم که آزاد بود موهای پشت سرشو ‏گرفته بودم و سرشو تند تند عقب جلو میبردم و کیرمو تا حلقش فرو میکردمو در میآوردم.در واقع داشتم ‏تو دهنش تلمبه میزدم.انقدر حال میداد که دو دقیقه نشد که دوباره ارضا شدم و کیرمو از دهنش در آوردم ‏و تمام آبمو رو سر و صورتش خالی کردم.بیچاره داشت خفه میشد.دیگه ساک نزد و رفت کنار.سیمین ‏هم که خسته شده بود اومد و گفت حالا نوبت مهریه منه!من و سارا هم که دیگه خسته شده بودیم و ‏ساراهم دلش کیر میخواست. گفتیم باشه.به سارا گفتم راستی مهریه تو چیه؟گفت آخرش میگم، فعلا یکم ‏منو بکن.گفتم پرده داری؟ گفت آره تا ته فرو نکن که پاره بشه.گفتم:باشه. و به سیمین گفتم:تا من یه کم ‏به سارا حال بدم تو اگه میشه خایه هامو بخور.اونم گفت با کمال میل!بعد دراز کشیدم رو کاناپه و سارا ‏اومد کم کم با کسش نشست رو کیرم و شروع کرد به بالا پایین رفتن.من کیرم خیلی بزرگ و دراز ‏نبود،خود سارا هم مواظب بود که پرده اش پاره نشه.همزمان هم سیمین سرش رو آورد لای پاهای من ‏زیر کون سارا و خایه های منو میلسید و هر چند وقت یکبار سعی میکرد اونارو تو دهنش جا بده و با ‏زبونش باهاشون بازی میکرد که خداییش خیلی حال میداد. انقدر وضعیت باحالی بود که حد نداشت.هم ‏جام راحت بود. هم سارا بهم کس داده بود و کیرم داشت توی یه فضای داغ و خیس وتنگ جلو عقب ‏میرفت و هم یه نفر دیگه داشت خایه هایم وکونمو میخورد.انگار توفضا بودم.‏
بعدش دیگه خود سارا پاشد و گفت:بسه دیگه حالا برو سیمین رو تلمیه بزن.سیمینم از لای پاهام پاشد و ‏کونشو قمبل کرد ومنم که کیرم حسابی خیس بود،کم کم آروم آروم توی کونش فرو کردم.مثل اینکه ‏خیلی خوشش اومد که یهو فرو نکردم تا دردش بیاد. به سارا گفتم وقت بگیر.اونم وقت گرفت و من یه ‏نفسی کشیدم وکم کم کیرمو عقب جلو کردم.خیلی داشت حال میدادکم کم کیرم جا باز کرد ومن هم آروم ‏آروم تندش کردم.یکی دودقیقه که گذشت احساس کردم آبم داره دوباره میاد اما توجه نکردم و گذاشتم ‏همونتو بریزه و با هر دو دستم کمرشو گرفته بودم و داشتم بشدت تلمبه میزدم.الناز هم رفته بود و دهن ‏سیمینو میگرفت تا جیغاش هممونو کر نکنه.دوست داشتم تا ابد ادامه پبداکنه ولی کم کم داشتم خسته ‏میشدم و قشنگ میتونستم احساس کنم کمرم داره خالی میشه.‏
سارا که گفت5دقبقه تموم شد، از خداخواسته کیرمو سریع در آوردم و از خستگی رو کاناپه ولو شدم.دور ‏و بر کیرم از آب کیر خودم و آب کس سارا و خیسی کون سیمین کثیف بود که گفتم الناز بیاد واسم ساک ‏بزنه.بیچاره خیلی هم با اشتیاق اومد و کارشو شروع کرد.از بس خسته شده بودم که حال لذت بردن هم ‏نداشتم.یکم خستگیم که در رفت،سارا اومد کنارم و منو بوس کرد و گفت حالا من بهت بگم چیکار ‏میخوام بکنی؟گفتم بگو.گفت:ناراحت نمیشی؟آخه اولش ناراحتی تو خیلی واسم مهم نبود اما حالا که کم ‏کم شناختمت واسم مهمه.منم سرمو بردم جلو و بوسش کردم و گفتم:اگه تو خوشت میاد از اونکار،واسه ‏من مهم نیست چیه.گفت:باید انگشتای پامو لیس بمکی!گفتم باشه مشکلی نیست.بعد سارا النازو از کیرم ‏کنار زد و همونطور که دراز کشیده بودم،کم کم با کون روی کیرم نشست و یکم بالا پایین رفت.حالت ‏جدیدی از کردن بود ومثل اینکه سارا هم مثل من دفعه اولش بود چون کونش خیلی تنگ بود و بهم ‏خیلی حال میداد.تو همون حالت پاهاشو آورد جلو و روی صورتم گذاشت و اول با انگشتای پاش با لبم ‏بازی کرد و بعد من کم کم انگشتاشو لیس میزدم و میمکیدم که خیلی خوشش میومد.‏
یکم که گذشت،خود سارا به سیمین گفت که بیاد و خایه هامو دوباره بلیسه.سیمین هم که اومد و کارش ‏رو شروع کرد،من دوباره رفتم فضا!از بس حال میداد. یکم که گذشت.متوجه شدیم الناز داره تمیز میکنه ‏خودشو که بره،سیمین هم که فهمید،اونم خایه هامو ول کرد و رفت که اماده بشه.مثل اینکه دیرشون شده ‏بود.سارا از روی من پاشد که باهاشون خداحافظی کنیم.لباساشونو که پوشیدن اومدن جلو و روبوسی ‏کردیم. قبل اینکه برن.الناز اومد و جلوی کیرم زانو زد و کیرمو گرفت تو دستش و کلاهکمو یه بوس ‏کرد و گفت میشه شمارمو بهت بدم؟منم گفتم:گفتم که،من مال سارام،سارا باید اجازه بده.سارا هم ‏گفت:اگه خودت میخوای مشکلی نداره.اما من فهمیدم خوشش نیومده وگفتم:نه نمیشه سارا دوست ‏نداره.النازم گفت:حبف شد.رو به کیرم کرد و مثلا باهاش دست تکون داد و بهش گفت:حداحافظ، توکیر ‏خوبی بودی.و دوباره کلاهکمو بوسید و برای آخرین بار کیرمو گذاشت دهنش.سمیمن هم مثل اینکه ‏خوشش اومد.اونم اتومد و کیرمو کرد تو دهنش.‏
وقتی هر دوتاشون رفتن و مادوباره تنها شدیم،به سارا گفتم:تو کیرمو نمیخوری؟گفت:نه الان بدم میاد،اما ‏اگه خیلی دوست داری میخورم.منم گفتم:نه نمیخواد،راستی مهریت همین بود؟گفت نه دراز بکش روی ‏کاناپه.منم رفتم و دراز کشیدم.بعد اومد روی کاناپه وایستاد و بعدش با کس و کونش نشست روی ‏صورتم.یه لحظه داشتم خفه میشدم اما توجهی نکرد.حالت خوبی بود ولی سخت بود.بعد که یکم جاشو رو ‏صورتم درست کرد.شروع کرد به چرخوندن کونش رو صورتم و هی کسشو به دهن و دماغم ‏میمالوند.منم تا جای ممکن سعی میکردم کسشو بخورم.خیلی خوشش اومده بود چون هم صدای آه و ‏اوهش و هم صدای خندش میومد.اما من داشتم خفه میشدم.بعدش یکمی از روم بلند شد،تا بلند شد تونستم ‏نفس بکشم و یه نفس عمیق کشیدم که ازین کارم قاه قاه خنده اش گرفت و هی کونشو به صورتم ‏میچسبوند و تا جایی که میشد فشار میداد و وقتی دیگه داشتم راس راسی خفه میشدم تازه یه خورده بلند ‏میشد و از نفس نفس زدنم خوشش میومد.در طول این چند دقیقه هم دوبار ابش اومد که همشو ریخت رو ‏صورتم.در کل همین که زجرم میداد واسش لذت بخش بود.آخرین بار دیگه داشتم واقعا خفه میشدم و ‏همینطور که داشتم نفس نفس میزدم و تاجای ممکن هوا رو میبلعیدم و اونم داشت قهقهه میزد.بهش ‏التماس کردم دوباره نشینه صورتم،خودشم خسته شده بود.همونطور که هنوز داشت بهم می خندید و از ‏التماسم خوشش اومده بود گفت:ببخشید امیر حسین،خیلی حالتت خنده دار شده بود وخیلی هم حال ‏میداد.گفتم:خواهش میکنم فقط بگو دستشویی کجاست؟دستشویی رو بهم نشون داد.‏
منم رفتم و تمام صورتمو شستم با صابون.همه جای صورتمو حتی توی دهنمو هم شستم.داشت حالم بهم ‏میخورد.سارا رو صدا کردم گفتم برام آب نمک بیاره.اب نمک آورد و منم حسابی زبونمو شستم وآب ‏نمک قرقره کردم.وقتی برگشتم از دستشویی واسم دوباره رانی آورده بود.حسابی ازم عذر خواهی کرد و ‏رانیو بهم داد.واقعا تشنه ام شده بود.رانیو خوردم و همدیگه رو بقل کردیم و دوباره لب گرفتیم.انگار که ‏همون دفعه اوله.هنوز هم لبهاش خیلی خوشمزه و لذت بخش بود.بعد از لبهاش من یکمی کردنشو ‏خوردم و رفتم سراغ سینه هاش.اول میلیسدمشون و بعد نوک سینه هاشو میمکیدم و سعی میکردم هر ‏چی بیشتر اونارو تو دهنم جابدم.خیلی خوشش اومده بود وآهش بالا رفته بود و بدنش ازقبل خیلی گرم تر ‏بود. یهویی منو عقب زد وسریع زانو زد وخودش رفت سراغ کیرم و کیرمو تو دهنش تلمبه میزد.‏
خلاصه اون شب من سه ساعت داشتم باهاش سکس میکردم وواسه هرلحظه اش هزار بار خدارو شکر ‏میکردم.وقتی دوباره لباسامو پوشیدم وخواستم برم.اومد پیشم و گفت:امیرحسین،میخوای شماره همو ‏داشته باشیم؟توخیلی خوب هستی و من دوستت دارم ومیخوام باهم دوست باشیم.گفتم:من از خدامه ،تو ‏هدیه خدابودی برای من واز هر دختر دیگه ای که میشه تصورشو کرد،خوشگلتر و جذاب تری.هر ‏لحظه که باتو بودم برام یه دنیا لذت بخش بود و ارزش داشت(بازم تیکه تئاتری اومدم!)‏
شماره هارو رد و بدل کردیم و آخرین لب رو از همدیگه گرفتیم و خداحافظی کردیم.دلم واسش سوخت که ‏ما لذتشو بردیم اما اون باید کثیف کاریارو تمیز کنه.بعدش رفتم یه راس خونمون و غسل جنابت کردم و ‏کثیفیارو شستم و بعدش یه راست رفتم حرم حضرت معصومه و حسابی خدارو شکر کردم و از حضرت ‏معصومه تشکر کردم.‏

موفق باشید

دکمه بازگشت به بالا