سکس من و ناپدریم

سلام این خاطره ای که میخوام براتون بگم بر میگرده به چند ماه پیش من راندام (و18سالمه قدم 170 و وزنم حدود 69 کیلو )وقتی خیلی کوچیک بودم پدرم تو تصادف از بین میره و مامانم بعد چند سال با بهرام ازدواج میکنه بهرام الان حدود 38 سالشه با قد 188 و وزن 95 تو این حدودا چون دقیق نمیدونم بهرام هیچوقت جای پدرومو نگرفت ولی انصافا مرده خوبیه و من باهاش رابطه ی دوستانه ای دارم اونم مثل یه دوس تا الان بهم کمک کرده و فکر سکس باهاش اصلا به ذهنمم نمیرسید چون اصلا احل لاس و لوس نیس موقعیت شغلی مامانم چون پرستاره طوریه که تو هفته سه شبو بیمارستانه یکی از همین شبا که مامانم نبود من و منم از غروبش رفته بودم با دوستام بیرون ولی شبش چون بیرون شهر بودیم حدید ساعت 11 اومدم خونه کاری که هیچوقت انجام نمیدادم چون گوشیمم جواب نمیدادم بهرام و مامان خیلی نگران و عصبانی بودن وقتی اومدم خونه دیدم مامان نیس و بهرام خیلی عصبانی جلوم وایساده شروع کرد به سوال که کجا بودیو چرا دیر اومدی منم که خسته بودم سیع کردم با ببخشید و این حرفا تمومش کنم ولی انگار بی محلی به حرفاش عصبانیش کرده بود و همش داشت قر میزد منم عصبانی شدم و شروع کردم به جواب دادن که ه اون ربطی نداره و این حرفا بحثمون بالا کشید که یهووو شونمو گرفت و منو کبوند به دیورا راه رو بهم گفت مثل هرزه ها زندگی نکن وقتی این حرفو زد نتونستم جلو اشکامو بگیرم خیلی ترسیده بودم نمیتونستم بهش اجازه بدم اون که پدر من نبود حثی نداشت رفتمم تو اتاقمو بش گفتم اون فقط شوهره مامانمه و کارای من مربوط به اون نیس پس بره خفه شه بهتره خیلی نگران بودم نمیتونستم جلو اشکامو بگیرم یه جوه خاصی دلم برای خودم میسوخت که چرا یه غریبه باید بهم همچین حرفی بزنه همه ی فکرا حرفا تو مخم بود بعد نیسم ساعت دیدم در زد و اومد تو اتاق وای خدا میخواد مخمو بخوره عوضی سرمو بردم زیر پتو و گفتم حوصله ندارم برو بیرون اومد نشت رو تخت دلم میخواس خفش کنم گفت تا حالا شده چیزی بگم به ضررت باشه؟گفتم نه تو خوب قول مرحله اخری برو بیرون فقط همین…یکیم ساکت موند و گفت ( باهم خیلی شوخی میکنی معمولا) :شخمل دیفونه ی من خل خلی شده هاپو شده گاز میگیره …خندم گرفت اخه خیلی خنده دار میگه ولی نخندیدم گفتم هههههه حالا برو اومد دستشو بزاره رو صورتم که مثلا ارایشمو پاک کنه دیده گریه کردم خیلی شک شد گفت راندا منو ببین ببینم دیونه صورتمو برگردوند و خندید گفتم برو به خودت بخند و چشام پر اشک شد اشکامو پاک کرد و گفت به چشات میخندم سیاه شده مثل جادوگرا شدی و بلند خندید منم حسابی بد نگاش کردم و سرمو بردم زیر پتو گفتم اه داری میری رو مخم بررو دیگه …گفت ای قربونش تو که مخ نداری وروجک شاید همیشه با این حرفش میخندیدم ولی واقعا گریم گرفته بود نتونستم جلو خودمو بگیرم شروع کردم به گریه های بلند یهویی گفت چرا گریه میکنی تو؟منو به زود نشوند و صورتمو پاک کرد دید اورم نمیشم بغلم کرد گفت من بدتو نمیخوام اشتباه کردم شاید حق با توء اروم باش دخملی…دلم میخواس تو بغلش بمونم و خودمو چسبودندم بش صورتمو رو سینش فشار دادم اونم محکم بغلم کرد و سرمو بوس کرد به خودم اومدم دیدم دوتایی رو تخت تکیه داده به دیوار منم بیش پاش تو بغلشم یه حسه خیلی خوبی داشتممم نفسم میخورد به قفصه ی سینش سرمو بردم بالا و نگاش کردم گفت جونم قیافشوو و بوسم کرد بازم نگاش نکردم انگار نمیتونستم چشم ازش بردارم دوباره بوسم کرد چند بار رو صورتم تا خودم از قصد لبمو بردم جلو لبش اولش انگار اتفاثی لبامو بوسیده بوسم کرد منم چون واقعا نمیدونستم چی به چیه لبمو بردم نزدیکه گردنش ولی نخوردم لبم خیس بود و میخورد به گردنش نفسام روی گردنش احساس میشد منو به خودش فشار میداد و منم اروم بغلش کردم وقتی بغلش بودم و یکم فشارم میداد اوووم اوووم میکردم نمیدونم چرا ولی انگار دسته خودم نبود فقط داشتم انجامش میدادم بدون فکر کردن به چیزی لبم هر از گاهی میخورد به گردنش ولی این بار یه جونه اروم گفت جوووووون نگاش کردم بم خیره شده بود منم مظلوم به چشاشم نگاه کردم گفت جون بازم نگاش میکردم بوسم کرد چند بار دو بارم رو لبمو اولش من بوسش نمیکردم ولی کم کم وقتی لبش میخورد به لبم منم کمو بیش لبمو میزدم بش همیجوری ادمه داشت تا دیدم داریم از هم لب میگیریم احساس دلشوره داشتمم ترس وحشناک ولی نمیخواستم تموم شه چشامو بستم و خیلی اورم لباشو خوردم محکم بغلم کرده بود و فشارم میداد گردنشو اورد سمت لبم منم بعد یکم مکث گردنشو خوردم هووووم ههههومممم نفس عمیق میکشید و دستش رو کمرم بود خودمو فشار میدام بش و اروم دستشو میکشید رو کمردم دستشو اروم اورد سمت سینم اول وقت روش گذاشت انگار نمیخواس کاری کنه منم خودمو تکون دادم انگار دارم تو بغلش جا به جا میشم اونم سینمو گرفت و مالوند ااه ه ه ه یه اه ه ه ه ه اروم و میگفت جووووووووووووووووووووونم هیشششششششش جون منم خیلی داشغ شده بودم دستمو گذاشتم رو دستش تا سینمو فشار بده اونم شروع کرد به مالیدن سینم و هم زمان لب مبگرفتیم نفس ای تند تندم داشت دیونش میکرد نگاهش خیلی بهم خیره بود چشاش خمار شده بود با هم خوابیدیم رو تخت وقتی خوابیدیم و نگاش کردم هس کردم باید تمومش کنم ولی نمیتونستم نمیتونستم جلو چیزیو بگیرم با اینکه هر دوتا استرس داشتیم ولی ادامه میدادیم بدون هیچ دلیلی لبمو خورد دستش رو گردنم بود حسابی لب مبگرفتیم اوووووووووومچ اوووووچ اممممممم خودمو برگردوندم برگشم پشت بهش خوابیدم خودمو چسبوندم بش بغلم کرد گردنمو از پشت میخورد دستشم رو سینم بودددد اخخخخخخخ اوووووووووووووم اه صدای نازکم تو گوشش بود جوووووووون جووووووونم جون جون جون منم اهههه میکشیدم خیلی اروم و یواش پاشو گذاشت لای پام و کم و بیش فشار میداد رو کسم دستشو گذاشت رو شکمم دستشو میکشید رو شکمم گردنمو میخورد منم خودمو بش فشار میدادم اوووووووم ا ههههه جوووونم هیششششششش هیشششششششش جووووون دستشو میخواس ببر سمت کسم خودمو دستمو گذاشتم رو کسم از رو شلوار اونم دستشو گذاشت رو دستم یکم بعدش من دستم و ورداشتم با دستش کسمو فشار میداد و ول میکرد ا ه ه ه ه اوووووووووووووووووووووووم بهرام سرمو بر گردونده بودم سمت صورتش تا لب بگیریم نفسام میخورد به صورتش میگفت جووووووووون جووووووووووووونم هیششششششش جون چی میخوای منم فقط بهش نگا میکردم و اه و اوه میکردم تا خوشش بیاد دستشو اروم برد تو شلوارم نفسم بند اومده بود دستش رو کسم بود همه ی کسم تو دستش جا میشد اشگشتتشو میکشید لاش و با چوچولم ور میرفت اه اه اه اه اه بم هه هه هه هه همش میگفت:جووونم جونم جونم جونم کستووو برم جون جون جون منم حسابی داشتم لذت میبردم لباسمو دراوردم شلوا و شرتمم کشیدم پایین وقتی منو لخت دید یه جوری نگام کرد باورش نمیشد انگار زود بغلش کردم لباسشو کند ولی شلوارک پاش بود دلم میخواس دستمو بازرم رو کیرش خودش دستمو اروم برد رو کیرش اولش یکم مالوندم واسش یعنی فقط بش دس زدم ولی کمکم دستمو بردم تو شرتش خیلی دلشوره داشتم قلبم تن تن میزده دست خورد به کیرش واسش مالیدم ولی نگاش نمیکردم کیرش حسابی کلف بود شرتشو کند بغلم کرد پامون لای پای هم بود کسم خیس بود و پسبیده بود به رون پاش میگفت جوووووووووووون چی میخوای خوشکلم چی میخوای…پشت کردم بش کونمو پسبوندم به کیرش پامو گذاشتم روی رون پاش …دستشو گذاشتم لای کسم تن تن میمالید اه اه ا ه اه اهههههه اخخخخخخخخخخخخ اووووووووممممم
هه ه ههه ه ه ه ه ه هه خودمو فاشید میدام به کیرش با دستم کیرشو گذاشتم لای پاممم و پامو جفت کردم و چسبیدم بش خودش کیرشو لای کسممم درس کرد و اول اروم جلو عقب کرد اخخخخخخخخخخخخخخ جوووووووون صدای اه و اوهمون بلند شده بودد کم کم تندش کررد کیررششش تند لای پام جلو عقب میشد ا ه اههههه بهرامممممممم اووووووووووم ای ای ای ای ای ای هوووووووووم
دلم میخواس پارم کنه کیرش تن تن لای کسم جلو عقب میشد و میگفت اخخخخخ اهههه جووووووووونم خانم کسه ی من چه میخواییی جوووووووون جوووونم جونممممممممممممم لعنتی جون؟؟؟؟؟؟؟ انقددر اینکارو کرد تا ابش لای پام خالی شد داغه داغه بود یه اهه بلند کشیده بود بغلم کرد و هیچی نگفت منم بر نگگشتم نگاش کنم یه حالت پشیمونی داشتم ولی واقعا راضی بودم خیلی خوب بود نمیدونم چرا ولی خیلی دوس داشتمممم نمیدونم تا کی پیشم خوابید صب پا شدم دیدم نیستش و تا شبش ندیدمش وفتارش باهام مثل قبل صمیمی بود از اون موقع تا حالا سکس نکردیم ولی خیلی باهام راحتیم خیلی حسه خوبی بش دارم ولی از یه طرفم وقتی به مامانم فکر میکنم از خودم بدم میاد از کاری که کردم بدم میاد حتی گریمم میگیره نمیدونم این چه حسیه که من دارم و نمیتونمم درستش کنم امید وارم از این خاطره خوشتنون بیاد ببخشید اگه طولانی بود و بد تعریف کردم …
امضا…^_^ راندا

دکمه بازگشت به بالا