سکس من و نگار همسایه مون

با سلام
من آراز هستم ۲۳ ساله دانشجو تبریز زندگی میکنم حدود شش ماه پیش یک همسایه جدید طبقه اول آپارتمان روبرومونو اجاره کردن یه خانواده سه نفره نگار اکبر و دختر کوچیکشون سحر دوساله. بعد از دو روز تو بقالی‌محله نشسته بودم که یه نفر اومد اول نشناختمش ولی بعد احوالپرسی یادم افتاد اکبره همسایه جدید چن تا وسایل خرید و میخواست بره گفت شما یه نصاب میشناسین بیاد ماهوارمونو تنظیم کنه گفت فقط تنظیماتش مونده بشقاب و دیشو اینارو خودم حلش کردم گفت چون تبریز تازه اومدیم کسیو نمیشناسم تو روستا یه نفر حل میکرد که اینجا دوره نمیتونه بیاد منم چون از ماهواره سردر میاوردم گفتم فردا شب میام خودم برات حل میکنم شماره دادم بهش و اونم شمارشو داد گفتم فردا شب زنگ بزن میام شب که رفتم خونه رفتم تلگرام دیدم نوشته اکبر جوین تلگرام کنجکاو‌شدم رفتم تو پروفایل دیدم عکسای خانوادگی داره چن تا عکس با زنش داره که زنشم خوشگله با یه هیکل معمولی یکم چاق و رنگ بدنشم برنزه هستش با خودم اکبر عجب زنی داری فردا شب شد زنگ زد رفتم خونشون اولش یکم خجالت میکشیدم نگار چای آورد منم شرو به تنظیمات کردم حدود نیم ساعت بعد تنظیمش تموم شد میخاستم دگه خداحافظی کنم برم اکبر گفت بشین یکم صحبت کنیم نشستم از کار بارش پرسیدم گفت تو کارخونه کارمیکنم هفته ای شیفتم یه هفته صب یه هفته شب زنشم نشسته بود یه چادر سر داشت که زیرش یه شلوار راه راه پوشیده بود با یک پیرهن سفید که آستیناشو یکم داده بود بالا منم دید میزدم وقتی پا میشد چای میاورد قشنگ کونش معلوم بود بالاخره یه ساعت بعد پا شدم اومدم خونه دیدم اکبر گفت به زنش منم یواش یواش برم سر کار اومدم به نگار فک میکردم یه فکری زد به سرم اومدم از پنجره نگاه کردم دیدم خونشون قشنگ دیده میشه پرده رو نکشیده بود دراز کشیده بود داشت فیلم نگاه میکرد حدود نیم ساعت داشتم دید میزدم دیدم پا شد اومد پرده رو بکشه منو دید سرشو تکون داد به معنای متاسفم و خندید منم آب شدم و اومدم خوابیدم فردا تو سنگکی دیدمش که قیافه گرفته بود دلمو زدم به دریا وقتی که داشتیم برمیگشتیم دیدم کوچه خلوته بهش گفتم معذرت چیزی نگفت رفتش خونش منم از یادم بردم اومدم خونه به‌زندگی معمولیم ادامه‌دادم شب که شد رفتم اتاق بخوابم ساعت یازده و نیم بود تلگرامو باز کردم دیدم یه نفر پیام‌داده نوشته بود فیلمتو نمیخای ببینی رفتم پروفایلش ببینم کیه دیدم نگاره پیام دادم شمارمو از کجا پیدا کردی گفت از گوشی اکبر گفتم چه فیلمی گفت منو گفتم ناراحت میشی نه نمیخام ببینم گفت خود دانی امشب قسمت خوبیه گفتم از دست ندیش اومدم جلو پنجره دیدم یه شلوارک پوشیده و یه تاپ کوتاه جلو‌پنجره نشسته گفتم چقد خوشگلی گفتم کاش پیشت بودم گفت بیا خب گفتم راس میگی گفت نمیخای نیا رفتم به مامانم گفتم علی دوستم خونشون تنهاس میگه بیا خونه ما اومدم بیرون پیام دادم درو باز کن آیفونو باز کرد رفتم تو دیدم یه حوری بهشتی جلو دره داره برام لبخند میزنه وقتی رونای سفیدو توپلوشو دیدم کیرم بلند شد رفتم جلو بهش دست زدم ببینم واقعیه یا تو خوابم دیدم نه اصل اصله بغلش کردم یکم لبشو خوردم تو بغلم بردمش تکیه دادمش به دیوار گردنشو میخوردم اونم داشت آغوشم حال میکرد بوسه بارونش کردم دستمو گذاشتم کونش باهاش ور رفتم داشت نفس نفس میزد آروم گزاشتمش زمین شلوارکشو تاپشو درآوردم اوفف چه بدن سفیدی داشت با یه شرت و سوتین توری زرد همونطوری داشتیم لب میگرفتیم گردنشو‌میخوردم اومدم شکم نازشو بوس میکردم ونوازش میکردم رفتم سراغ سینه هاش براش نوکشو میخوردم آه میکرد یکم سینشو‌که خوردم کیرم داشت منفجر میشد لباسمو درآوردم کیرمو دید گفت به به عجی کیری میخام بزاریش کسم گفتم برام ساک بزن گرفت دهنش یه دیقه خوردش که انقد آب دهنش زیاد بود لیرم دووم نیاورد آبم اومد دهنش کیرم خوابید ولی من هنوز داغ بودم میخاستم کسشو بکنم رفتم سراغ کسش و با زبونم براش خوردم داشت از لذت میمرد پاهاشو به هم فشار میداد کلا خیس شده بود دیدم کیرم داره بازم سیخ میشه ازش لب گرفتم گفتم پاهاتو باز کن آروم نوک کیرمو گذاشتم تو کوسش اوف جاتون خالی خیلی داغ بود و نرم یکم فشار دادم تا ته رفت تو کسش که یه آه آروم کشید داشتم تلمبه میزدم و از طرفی هم سینه هاشو میخوردم دگه اوج لذت بود برام تلمبه مو سریعتر کردم که داشت میگفت جرم بده دیدم دارم خسته میشم گفتم برگرد داگ استایل بشو دستشو گذاشت رو مبل زانو زد دیدم دوتا سوراخ دارن میگن بزار تو ده بیس سی شمردم قرعه افتاد رو کون یه تف انداختم کونش با انگشتم مالیدم سر کیرمو کذاشتم تو داشت میگفت دربیار دردم میاد پشتشو نوازش کردم یکم آرو شد گفتم یکم تو دستم تف کن تف کرد زدم به کیرم آروم آروم فشار دادم چن بار جلو عقب کردم دگه داشت روان تلمبه میخورد کونش که دو سه دیقه تلمبه زدم که داشت هربار تلمبه گوز میکرد یکم تلمبه زدم آبم اومد ریختم کونش کیرمو درآوردم ازش لب گرفتم و بوسیدمش ازم تشکر کرد به خاطر سکس گفت عمرم اینقد حال نکرده بودم رفتیم حموم و همدیگرو شستیم لباسامو پوشیدم بهش گفتم کجا برم الان خونه گفتم رفتم پیش دوستم گفت بخواب صب میری گفتم اکبر کی برمیگرده گفت شش ونیم میاد خونه ساعت یک شده بود ساعتو زنگ گذاشتم جا پهن کرد برامون تو بغل هم خوابیدیم ساعت پنج بود گوشی زنگ خورد بیدار شدم لباسمو پوشیدم بوسش کردم آروم درو باز کردم زدم بیرون رفتم خیابون دیدم پارک دوتا معتاد آتیش روشن کردن رفتم پیششون نشستم صحبت کردم با اونا صب شد سنگک خریدم رفتم خونمون از اون روز به بعد باهاش دوستم دگه هر چند وقت یبار وقتی شوهرش شیفته جور بشه میرم پیشش.
خیلی ممنون از سایت انجمن کیر تو کس و بازدید کنندگان محترم امید وارم از داستانم خوشتون بیاد.

نوشته: Obali

دکمه بازگشت به بالا