شراکت

سلام .بچه ها من دو سه سالی بود که کارم رو برده بودم سمت متل قو ویلا سازی میکردم بعد از اینکه تقریبا سه تا ویلا ساختم دوتاش رو فروخته بودم که خواهر زن بیوه دارم که شوهرش مرد پول خوبی با ملک براش به جا مونده یک شب صحبت بود گفت سیاوش سود ویلا چطوریه گفتم راستی میخواستم باهات صحبت کنم یک زمین ۶ هزار متری هست بیا بخریم چندتا ویلا مثل شهرک توش بسازیم یعنی شهرکش کنیم دیگه گفت کجاست گفتم بعد از مثل قو سه چهار کیلومتر میره به سمت جنگل .همونجا زدم یک برنامه ای هست تو گوگل پلی صاف رفتم بالا سر زمین نشونش دادم سرتون رو درد نیارم ما زمین رو خریدیم شراکت ۴ دانگ من دو دانگ اون.ویلا ها شروع به ساختن شد من یک مقدار هم وام گرفتم و فلان کار بجایی رسید نیوشا اسم مستعار گفت خواستی این هفته بری شمال ما هم باهات میاییم روش نشد بگه من هم میام گفت ما یعنی اون و خانمم و بچه من زدو وقتی که خواستیم بریم بچه من سرمای شدیدی خورد در ضمن قسط های پول زمین هم تموم شده بود باید می رفتیم که محضر بناممون کنه یارو شمالیه .خلاصه تا دقیقه ۹۰قرار بود خانمم هم بیاد ولی نیومد من صبح رفتم دم خونه نیوشا زنگ زدم اومد با یک کیف و یک ساک سبدی که توش فلاسک چایی و آجیل و میوه بود این رو هم بگم از وقتی بیوه شده بود من حتی با نگاه بهش فهمونده بودم که طالبم بکنمت و تو اس ام اس هایی هم که بهش میدادم مینوشتم مثلا نیوشو جان یا آخرش مینوشتم قربونت برم عزیزم خلاصه بهش فهمونده بودم که میکنمت یروز.بدش نمیومد میترسید زندگی خواهرش ان بشه توش.خلاصه رفتیم توراه حی از هر دری ورود میکردم مثلا میوه پوست کند بهم بده گفتم جون این میوه خوردن داره گفت چطور گفتم نمیدونی چقدر دوست داشتم باهم دوتایی بریم شمال گفت جدی میگی چرا گفتم خودت میدونی چرا.یجای دیگه گفتم دستت رو ببینم دستش رو نشون داد دستش رو گرفتم گفتم چه انگشت های ظریفی داره جون میده بوسشون کنی یکدفعه اوردم دستش رو بالا بوسش کردم گفت ای بی تربیت .پر رو. رفتیم رسیدیم تو راه ناها رو زدیم مستقیم رفتیم سر ملک و بناها در حال کار بودن دید ویلاهای در حال ساخت رو کلی حال کرد و کلی از من تشکر کرد و خسته نباشی گفت چون خدایی بخاطر جواز خون از کونم اومد تا جواز گرفتم شاید بیست جلسه من رفتم شمال به خاطر جواز اونجا میدونست خودش چه سختی ای کشیدم بخاطر جواز. بعدرفتیم ویلای خودم که ۶ کیلومتر اونورتر بود یعنی ویلای ما نزدیک تر به تهرانه ویلای من قبل از متل قو هست شهرک بعداز متل قو حیف زشته وگرنه آدرس میدادم ببینی چه شهرکی ساختم تو کل منطقه معروف شده.الان سر خیابان اصلی لب دریا داریم تجاری میسازیم گنده گوزی نیست کلا آدمی هستم که حرف میاد تو زبونم میزنم خلاصه رفتیم یک ساعت استراحت کردیم بعد رفتیم دم خونه یارو قراره محضر گذاشتیم برای فردا اومدیم ویلا دیگه رو به غروب بود آبجو و ویسکی که همیشه داریم تو ویلا جوجه و گوشت هم تو فریزر بود جاتون خالی خوردیم و زدیم آهنگ گذاشتم گفتم نیوشا جون من طالبم برقصی گفت روم نمیشه بعد رفتم تو آشپزخونه یخ بیارم همینطور که رو مبل راحتی نشسته بود شونه هاش رو از پشت گرفتم گفتم آخیش آخیش چه حالی بهت میده مشت و مال گفت آره بخدا خدا خیرت بده یه خورده که شونه هاش رو مالیدم کمرش رو هم دست میکشیدم به عنوان مالیدن دستم میخورد به سوتین تحریک شده بودم بعداز یه خورده مالیدن اومدم برم بشینم یک بوس از لپش کردم گفتم آخیش چه حالی داد این هم دست مزد من .گفت آی خدا اینجا پر رو شده چشم خواهرم رو دور دیده دیگه قشنگ کله هامون داغ شده بود با اینکه فقط آبجو خوردیم بعد بهش گفتم نیوشا الان دوست داشتی چی میشد گفت هیچی شهرک آخراش بود و دوتا دیگه ازمون بخرن که تا اخره کار شهرک پول کم نیاریم گفتم شهرک رو ول کن من میدونی چی دوست داشتم گفت چی گفتم خداشاهده الان دوست داشتم تو از روبروم بلند بشی بیای بشینی پیشم دست بندازم دور گردنت انقدر لب های همدیگرو بخوریم بعد همینجا لول بخوریم توهم نفهمیم کی صبح شد گفت نه بابا خودت تنها گفتی گفت ببین میگن جلوی بچه سیگار نکش اون هم سیگاری میشه این رو که گفت انقدر خندیدیم بالا آوردم حالا اون حی آهنگ رو با خواننده تکرار میکرد و بشکن میزد من تند تند میپرسیدم جون من نیوشا بد گفتم آخ گفتم شهرک به این جا رسیده همین خسته نباشی خالی نمیخوای حرفم رو گوش بدی خستگیم دربیاد گفت بخدا دوست دارم حرفت رو گوش بدم من هم زنم من هم آدمم من هم بیوه ام ولی خواهرم چی به اون خیانت چرا اخه.سرتون رو دردنیارم انقدر خواهش کردم آخر گفت تازه من بیام اونجا پررو میشی تو بیا گفتم پس بشین رو کاناپه که من بیام جام بشه رفتم پیشش اولین کاری که کردم دستم رو گذاشتم رو دونش گفت وایسا حالا حوله موهاش رو زدم بالا لب رو گرفتم عین قحطی زده ها لب میخورد چه حالی کردیم پیرهنش رو همونجا دراوردم سینه هاش و سوتینش رو دیدم وای که چه حالی شدم دست گذاشت رو سینه هاش گفت نگاه نکن ممه های خوشگلم رو بعد بلندش کردم گفتم بریم تو اطاق اومدیم بریم تو اطاق گفت اطاق خواب خودتون نه به حرمت خواهرم دمش گرم با مستی و شهوت این یادش بود رفتیم یک اطاق دیگه لختش کردم رفتم وسط پاش کس رو طوری میخورم داشت زمین رو گاز میگرفت وای که چه حالی بهم داد گفت بخواب کیرم رو کرد تو دهن چه ساکی زد وای وای انگار نه انگار این زن ۴۸ سالشه کس مثل دختر ۱۸ ساله سینه مثل ۱۸ ساله دولاش کردم داگی کیر و اول سر بالا لای چاک کونش بالا پایین کردم کیر حریص شد وای میزون کردم دم کس چنان صربه میزدم این کون گنده میلرزید با دست میزدم روش مییگفت بکن جر بده خیلی از شهرک خوشم اومد نوش جونت میگفت بخدا میدونستم تو آخر این کس رو میکنی میگفت نوش جونت چند ساله چشت دنبال کس منه ایجزوری میگفت کیر من سفت تر میشد وحشی تر میزدم بعد یک دفعه گفت بخواب بخواب من بیام بالا دیگه طاقت ندارم خوابیدم کیرم رو گرفت با دست گفت جون چه سفت شده با دست میزون کرد گذاشت تو کس خیس که با این همه خیسی تنگ بود عقب جلو چند تا کرد یکدفعه گفت حاضری گفت آره گفت بگیرش که داره میاد بگیر که میخوام کیرت رو داع کنم بگیر که میخوام ابم رو بریزم رو کیره صفت و خوشگلت این حرف ها رو که زد کیر من هم با فشار تموم هر چی اب توش بود فرستاد تو کس وای چه جیغ و دادی راه انداخته بود چکار میکرد لب هام رو طوری میخورد نمیتونستم نفس بکشم جان خودم خلاصه یک بار هم فردا صبح داخل حمام کردم یکبار هم بعد از محضر و دیگه اومدیم تهران هر هفت هشت روز یکبار طوری که زنم نفهمه دیگه میرم خونش و آزاد شدم هم زن مو میکنم الان هم خواهرش رو این هم سر گذشت ما ولی اگه خواهرزن داشتین شوهر داشت هیچ موقع اینکارو نکنین که خدا برکت زندگیتون رو میبره عین حقیقت بود حرف هام هر کی هم فوش بده چون دیدم بعصی ها فوش میدن هر کی بمن فوش بده کس اول و آخرش.

نوشته: علی بی غم

دکمه بازگشت به بالا