شهرزاد
من امیرم چند بار داستان نوشتم … کلا داستان نوشتنم خوب نیست اما گاهی اوقات تحریک میشم بعضی داستانای سکیمو بنویسم …
الان 30 سالمه این داستان مربوطه به 19-20 سالگیم که با دختری به اسم شهرزاد پیش اومد .
من تا اون سن فقط با دخترای محل و چند تا از دخترای آشانا دوست بودم و گاهی یه سکسای بچگونه کرده بودیم .
داستان جایی شروع شد که من 17 سالم ب.د و شماره محل کار مادرمو اشتباه گرفتم و شهرزاد خانم گوشیو برداشت … گفت اشتباست و من قطع کردم … اما اون موقعها تلفن بازی بهترین تفریح ماها بود … خلاصه چند بار دیگه زنگ زدم تا سر صحبت باز شد و یکمی آشنا شدیم شهرزادم تقریبا هم سن و سال من بود خیلی خوشگل نبود ، از کرج اومده بودن چند سال بود تهران زندگی میکردن … رابطمون از ماهی یه بار الکی دیدن و راه رفتن شروع شد من حتی دستشم نمیگرفتم ، بچه بودیم تو خیابون خوب نبود .
یه روز شهرزاد یه سی دی که تو کامپیوترش نمیومد و بهونه کرد و منم یواشکی اوردمش تو اتاقم که سی دی ببینم … کسی جز مادر بزرگم خونه نبود و خونمونم 2 طبقه که من با مادر بزرگم تو یه طبقه بودیم … سی دیو با هزار بدبختی باز کردم ، همش فلم سکسی کوتاه کوتاه بود … تو فکر رابطه نبودم چون کلا این کارو با غریبه نکرده بودم ، اونم با مانتو بود اما روسریشو برداشته بود … همینجوریا بودیم که مامان بزرگه دره اتاقمو باز کرد و آبروم رفت … با هزار بدبختی شهرزاد و فراری دادمو التماس که به کسی نگه …
1 سال بعد مامان بزرگم فوت کرد ، خدا بامرزه هیچ وقت نگفت
منم کم کم کارمو تو سکس بلد شده بودم … اما کلا شهرزادو میشناختم و چند نفر که تزه میچتیدم و ندیده بودم
رابطمو با شهرزاد قوی تر کردم که دوباره بیاد خونمون …
اونم بدش نمیومد همین شد که یه روز 2شنبه اومد
یکمی تو اتاقم این ور اونور کردم عکس از کامپوتر و موزیک و از این حرفا هچیم جز سکس نبود که دنبالش باشم …
کم کم شروع کردم به دست مالی کردن شهرزاد و سینههاشو مالیدن و هر کاری که میدونستم دختر راضی میکنه …
با هزار بدبختی تی شرتشو در آوردمو سوتینشو باز کردم … سینهاش خوشگل بود جمو جور … شروع کردم به خوردن سینهاش اونم نفس نفس میزد … خواستم شلوارشو در بایارم که اصلا نزاشت … منم برای اینکه خجالتش کم بشه لباسامو در آوردم با شورت ادامه دادم … همینجور که سینههاشو میخوردم اونم دستشو آورد و کیرمو لمس کرد … کلی خوشحال بودم واسه خودم .
یه چند دقیقه گذشتو دوباره سعی کردم شلوارو در بیارم که نذاشت ، گفت که پریوده … منم بی معطلی گفتم خوب از پشت و منتظر جواب نشدم … برشگردوندم شلوارشو تا زانوش کشیدم پایین بدونه انکه اصلا فکری بکنم شرتشو زدم کنارو کیرمو نصفه نیمه چپوندم تو کونش … خیلی دردش گرفته بود ، منم کلا کنترل نداشتم ، خیلی زود آبم اومدو شهرزاد جموجور کرد رفت …
از اون روز تا هفته بعدی کلی زحمت کشیدم که دوباره 2شنبه بعدی بیاد خونمون … این دفعه کارم آسون تر بود اونم پریود نبود … رفتم از کمد بابم یه کاندو دزدیدم که مثلا کلی حال کنم …
شهرزاد باز اومدو منم مقدمات کمتر ، فوری رفتم سر اصل مطلب … مقاومت کرد اما بیشتر شبهع ناز کردن و خلاصه تونستم لختش کنمو برم وسط پاش …
این دفعه کس شهرزادو میدیدم … کسش با اینکه خیلی لاغر بود تپل بود منم این شکلی که چوچوله بیرون باشه ندیده بودم … گفتم حتما پارست که اینشکلیه … هفته پیشم که پریود بود … خشحال کاندومو در آوردمو کشیدم رو کیرم ، خواستم بکنم تو کسش که گفت من دخترم … اول باور نکردم بعد خودش گفت که مثل هفته پیش … منم قبول کردم … کرم آوردمو کیرمو چرب کردم … شهرزادم قنبل کرد ، این دفعه زیاد حول نبودم آروم آروم تا ته کردم تو ، یکم وایسادم دردش بیوفته بعد شروع کردم تلمبه زدن … بار اولم بود که تو این آرامش و اینطوری سکس میکردم … خیلی لذت داشت … کارای زیادم بلد نبودم که اونو ارضا کنم یا ساک بزنه و…
یه 5 دقیقه ای تلمبه زدمو برشگردوندم که مثل فرقونی اما باز کردم تو کونش … شهرزادم حسابی خوشش اومده بودو دردم نداشت … یکم دیگه ادامه دادم ، دیدم که آبم داره میاد کیرمو کشیدم بیرونو کل آبمو ریختم رو شیکمش …
شهرزاد رفت دست شوی منم لباسمو پوشیدم … بهدم فوری بهونه اوردم که شاید بابام الان بیاد و اونم جموجور کرد رفت …
خیلی جالب لود چون این برنامه تا مدتها 2شنبه ها ادامه داشت و کلی حال میداد … البته از هفته بعدی شهرزاد قبل از درخواست لخت شده بود زیره پتوی من بود …
اینقدر ادامه دادیم که مثل همه پسرا خوشی زد زیر دلم گفتم دیگه نمیخوام … بعد چند وقت پشیمون شدم اما دیگه موقیتش جور نشد …
الانم 9 سال هست که کلن ندیدمش … شاید اونم دنبال من نگشته وگرنه تو فیسبوکی جایی پیدام میکرد … خودمم نتونستم پیداش کنم .
به هر حال امدوارم زیاد بد تعریف نکرده باشم .
نوشته: امیر