شکلات بزارم دهنت ؟
اول از دوستان خواهش میکنم به برچسب داستان توجه کنید، اگر گی یا میانسال دوست ندارید لطفا نخونید که مجبور نشید وقت بزارید بعد اظهار نظر بیجا کنید . ممنون
موضوع برمیگرده به سال ۹۵ ، امتحانات خرداد نزدیک بود و مدرسه به والدین پیام داد که در ایام امتحان بچه ها سرویس ندارن و باید خودشون بیان و برگردن . پدر و مادرم شاغل بودن و چون مدرسه دور بود منم نمیتونستم تنها برم ، در نتیجه قرار شد یکی از همسایه هامون که تو آژانس کار میکرد روزهای امتحان منو ببره و برگردونه .
همه بهش میگفتن ناصرخان ، یه مرد میانسال خوشتیپ که هم به خودش خیلی میرسید هم ماشینش . با خانمش تنها زندگی میکرد چون دخترش برای ادامه تحصیل رفته بود خارج .
خلاصه امتحانات شروع شد و رفت و آمد من با ناصرخان هم همینطور . روز اول معمولی گذشت ، یکم تو راه از درس و امتحان پرسید و آهنگهای قدیمی هم گذاشته بود و خلاصه تا برگردیم خوش گذشت ، موقع پیاده شدن از تو جیب شلوارش یه شکلات درآورد و گفت اینم شیرینی روز اول ، بعد شماره موبایلشو داد و شماره منم گرفت که باهم هماهنگ باشیم و رفت .
دو روز بعد دوباره امتحان داشتم و سر وقت رفتم پایین ولی ناصر خان نبود ، به موبایلش زنگ زدم گفت تو راهم . ۱۰ دقیقه بعد رسید و سوار شدم و بعد از سلام و احوالپرسی گفت شرمنده خانمم امروز میخواست بره پیش دخترم رسوندمش فرودگاه که دیر شد .
گازشو گرفت و خوشبختانه بموقع رسیدم و بعد از امتحان باز قبل از پیاده شدن از جیبش یه شکلات درآورد و تعارف کرد ، منم با شیطنت گفتم میشه بزارید تو دهنم ؟ با تعجب پرسید چیو ؟ با خنده گفتم شکلاتو دیگه ، آخه دستم تمیز نیست ضمنا مگه چیز دیگه ای هم هست ؟ با خنده گفت نه نیست و شکلاتو باز کرد و گذاشت دهنم و یکم بعد پیاده شدم و اونم رفت .
رفتارش یکم فکرمو مشغول کرد ، البته من از بچگی یه حس و حال دخترونه داشتم ولی به این تیپ و سن هیچوقت فکر نکرده بودم .
امتحان بعدی شد و آماده رفتن شدم ، سوار ماشین که شدم تعجب کردم ، ناصرخان یه تیپ اسپرت خفن زده بود و عطر و عینک آفتابی و خلاصه کلی بخودش رسیده بود . با خنده گفتم خبریه ایشالا ؟ نکنه چشم خانومو دور دیدید ؟ خنده بلندی کرد و گفت ای شیطون ، دهنت قرص باشه فقط . منو پیاده کرد و بعد از امتحان تو راه برگشت به شوخی گفتم شکلات امروزم چی شد ؟ اشاره کرد به شلوارش و گفت از تو جیبم دربیار ، گفتم چرا من ؟ با لحن خاصی گفت آخه دستم کثیفه . باهم خندیدیم و دستمو کردم تو جیبش و گفتم با اجازه ، داشتم دنبال شکلات میگشتم که دستم خورد به یه چیز سفت و گرم ، لعنتی زیر شلوار شورت نپوشیده بود و کیرش از زیر آستر جیبش تو دستم بود . حول شدم و گفتم نیست که ، گفت یکم برگردی پیداش میکنی . البته منم بدم نیومده بود ، دوباره دستمو بیشتر چرخوندم و چندبار دیگه دستم خورد به کیر کلفتش و بالاخره یه شکلات ته جیبش پیدا کردم و دستمو آوردم بیرون .
حس خوبی بود ، فکر کنم اونم خوشش اومده بود چون یکم کیرش از زیر شلوار برجسته شده بود . رسیدیم و خداحافظی کردم و رفتم خونه ، تا شب همش تو فکر اون صحنه و کیر ناصرخان بودم . بزور دو صفحه درس خوندم و با فکر کیرش خوابم برد .
امتحان بعدی ، ایندفعه حس و حالم عجیب بود ، نشستم تو ماشین و سلام کردم ، ناصرخان هم لپمو کشید و با لحن خاصی گفت سلام عزیزم ، رفتار اونم تغییر کرده بود . تو راه ظاهراً یکی از دوستاش بهش زنگ زد و شروع کردن به شوخی و خنده و حرفهای ناجور ، همش تو شوخیهاش از کیر و کس و کون میگفت تا رسیدیم مدرسه ، من رفتم امتحان دادم برگشتم و بعد از سوار شدن ناصرخان عذرخواهی کرد بابت تلفن ، گفت ببخشید همه شوخیها کمر به پایین بود .با خنده گفتم اشکال نداره منم چندتا فحش جدید یاد گرفتم ، باهم خندیدیم که یهو سر منو کشید سمت خودش و گوشه لبمو بوسید و گفت ازت خوشم اومده و ازین به بعد مثل دوتا مرد باهم رفیقیم .
کارش عجیب بود ولی حس خوبی داشت و خوشم اومد ، وقتی دید از کارش راضی هستم گفت شکلات نمیخوای ؟ گفتم چرا ، اشاره کرد خودت بردار . شلوار پارچه ای گشاد پوشیده بود ، منم دوباره دستمو کردم تو جیبش ولی ایندفعه فرق داشت ، آستر جیبش پاره بود و شورتم نپوشیده بود و دستم مستقیم رفت رو کیرش ، کلفت و بزرگ و گرم ، پشمهای زبر و بلندشو زیر دستم حس کردم . تا بیام دستمو بکشم بیرون کیرشم با دستم برگشت بالا . وای چه حس و اوضاعی ، یه نگاه بهم کرد و گفت شرمنده این جیبم پاره بود شکلاتو گذاشتم تو اون جیبم ، خودش دست کرد یدونه درآورد و باز کرد و گفت خودم بزارم تو دهنت ؟ موزیانه پرسیدم چیو ؟ خندید گفت شکلاتو دیگه ، مگه چیز دیگه ای هم هست ؟ دهنمو باز کردم ، قبل از اینکه بزاره دهنم شکلاتو مالید دور لبم و بعد گذاشت تو دهنم . یه بوسم از گوشه لبم کرد و پیاده شدم .
رفتم خونه ولی داشتم از رفتارش دیوونه میشدم ، بیاد بوس و کیر کلفت و شیطنتش هیجانی شده بودم و باخودم ور میرفتم . دلم میخواست باهم عشقبازی میکردیم ولی میترسیدم ، خوب خیلی از من بزرگتر بود و اگه خانواده میفهمیدن ؟ ولی دیگه معلوم بود جفتمون حس مشترک داریم ، من کیر میخواستم و اونم کون .
امتحان بعدی ورزش بود و من باید با لباس ورزشی میرفتم ، شلوار گرمکنم تنگ و نازک بود ، پوشیدم و رفتم ، سوار که شدم حین احوالپرسی ناصرخان دستی کشید روی رونم و گفت چه شلوار قشنگی ، منم به خنده گفتم قابل نداره دربیارم ، ولی اون با شیطنت گفت الان نه ، بعداز اینکه برگشتیم دربیار .
دیگه معلوم بود تصمیمشو گرفته ، بعد از امتحان موقع برگشت بدون تعارف گفت دوست داری بریم خونه ما یکم نرمش کنیم ، تابلو بود چی خواد . منم با کمی ناز گفتم مشکلی نیست چون تا عصری تنهام . انگار قند تو دلش آب شد ، گازشو گرفت و رسیدیم خونه . رفت تو پارکینگ و باهم رفتیم بالا . درو باز کرد و رفتیم داخل ، راهنمایی کرد سمت پذیرایی و خودش رفت آشپزخونه . داشتم عکسهای دخترش که روی دیوار بود رو میدیم که از پشت چسبید بهم و پشت گردنمو بوسید و گفت بیا بستنی بخوریم و خنک شیم . دوتا ظرف بستنی گذاشت رو میز و کنار هم نشستیم .
یه قاشق از بستنی خودش پر کرد آورد سمت لب من ، یکم دهنمو باز کردم بستنی رو گذاشت تو دهنم و بلافاصله ازم لب گرفت و بستنی رو از تو دهنم کشید تو دهنشو خورد ، ازین کارش حیرت کردم ولی باحال بود . خلاصه تا بستنی تموم بشه چندبار این کارو کرد و حسابی لب گرفت .
بعد گفت اگه دوست داری بریم باهم دوش بگیریم ، من قبلش رفتم سرویس و وقتی برگشتم از تو اتاق خواب صدا زد سروش جون بیا اینجا ، دیدم با دوتا حوله ایستاده جلوی در حموم .
گفت بزار خودم لباستو در بیارم . اول با اون سیبیل کلفتش یه لب داغ ازم گرفت و حین لب گرفتن تیشرتمو آروم کشید بالا و در آورد ، سینه هامو که دید با هیجان رفت روش ، تک تک بوسید و لیسید ، دیگه اختیارم دست خودم نبود ، منو برگردوند و پشتم رو زمین زانو زد و شلوار ورزشیمو آروم درآورد ، با دستش بدنمو لمس میکرد و از روی شورت کونمو میبوسید . با دندونش شورتمو کشید پایین و با دستش کامل در آورد .
یه لیس از چاک کونم زد و بلند شد . منو برگردوند و گفت نوبت توئه منو لخت کنی ، دکمه های پیراهنشو از بالا یواش یواش باز کردم ، موهای بلند و جوگندمی سینه و بدنش نمایان شد . حین لب بازی پیراهنشو درآوردم و نشستم جلوی پاهاش .
کمربندو باز کردم و زیپ شلوارشو کشیدم پایین ، شلوارش افتاد و طبق معمول زیرش شورت نداشت و کیر کلفتش افتاد بیرون .
سرمو چسبوند به کیرشو و سرشو کرد تو دهنم . یکم براش میک زدم که بلندم کرد و لبامو خورد و گفت بقیه ماجرا باشه برای زیر دوش .
رفتیم تو حموم ، آبو باز کرد و روی ولرم تنظیم کرد و رفتیم زیر دوش . همینطور که خیس میشدیم زیر دوش لب میگرفت و دست انداخته بود لپهای کونم چنگ میزد ، منم سینه های پشمالوشو میمالیدم . گردنمو لیسید و سینه هامو با ولع میخورد و از پشت انگشتم میکرد .
منو برگردوند و شروع کرد مکیدن گوش و گردنم از پشت ، کیر کلفتشو گذاشته بود لای چاک کونم و بالا پایین میکرد و سینه هامو میمالید . دیگه داشتم دیونه میشدم . منو نشوند روی صندلی پلاستیک بلندی که تو حموم بود و جلوم ایستاد ، کیرشو گرفت تو دستش و سرشو میمالید به نوک سینه هام ، بعد مالید به صورتم و چشمام ، آروم سرشو کرد تو دهنم و فرو کرد تو ، تا نصفه رفت که حالم داشت بد میشد . لامصب خیلی بزرگ بود . دید نمیتونم کامل بخورم تا همون نصفه میکرد تو و میکشید بیرون .
عشقبازی تو حموم تجربه جالبی بود ، حین ساک زدن زیر دوش ، آب از تمام هیکلش و میومد پایین و توسط کیرش تو دهنم هدایت میشد . دهنم از کیر و آب دوش پر و خالی میشد ،
حسابی حال اومده بودیم که گفت دولا شو دستتو بزار رو صندلی ، منم دولا شدم و نشست شروع کرد به خوردن کونم ، میلیسید ، میمکید و گاز میگرفت . با وازلینی که تو حمام بود انگشتشو چرب کرد و کرد تو کونم ، یکم درد داشت ولی خوشم میومد ، بعد دوتایی فرو کرد تو ، چرب بود ولی درد داشتبازی میکرد تا باز بشه ، بعد سه انگشتی کرد تو که دیگه از درد صدام در اومد ، ولی اینقدر حرفه انگشت میکرد و بازش میکرد که دردشو تحمل میکردم .
با یه دستش انگشتم میکرد و با دست دیگه اش با کیرش بازی میکرد که راست بمونه ، یکم بعد بلند شد و کیرشو چرب کرد و خواست بکنه تو کونم ، بهش گفتم من تا حالا به یه همچین کیر بزرگ و کلفتی ندادم ، توروخدا یواش بکن . خندید و یه لب آتیشی گرفت و گفت من کارمو بلدم جوجو ، کاری میکنم ازین به بعد برای خوردن کیرم لحظه شماری کنی .
همونطور که قنبل بودم رو صندلی ، سر کیرشو لای چاک کونم بالا پایین کرد و گذاشت دم سوراخ کونم ، آروم عقب جلو میکرد که دوباره باز شه ، سرشو ماهرانه کرد تو و یواش یواش فرو میکرد تو ، درد پیچیده بود تو کون و سوراخم ولی باید تحمل میکردم .
تا نصفه کرده بود تو که شروع کرد تلمبه زدن ولی خیلی آروم . از درد و شهوت لذت میبردم . اونم قربون صدقه کون تنگ و نرم و سفید من میرفت و آروم میگایید .
اینقدر حرفه ای میکرد که یهو متوجه شدم تخمهاش میخوره به زیر کونم و فهمیدم تا دسته جا کرده ، زیر دوش حین تلمبه زدن شلپ شلپ صدا میداد و حس خوبی داشتیم .
همینجور که کیرش تو کونم بود منو آورد بالا و گفت میله دوشو بگیر ، منم دو دستی میله رو محکم گرفته بودم و ناصرخان هم پشت گردنمو میلیسید و زیر دوش کونمو میکرد و سینه هامو چنگ میزد . با اینکه کونم باز شده بود ولی از درد داشتم میمردم . لعنتی کمرشم سفت بود همچنان تلمبه میزد .
حسابی حشری شده بود و فقط میگفت جوووون چه کونی …
یهو کیرشو کشید بیرون ، نفسم بند اومد ، گفت بشین لب صندلی و پاتو باز کن ، منم نشستم و پامو باز کردم ، یکم منو آورد جلو و خودشو آورد پایین و از زیر کیرشو کرد تو کونم و تا به خودم بیام دست انداخت زیر پاهام و بلندم کرد رو هوا ، واااای چه پوزیشنی ؟
کاملا تو بغلش بودم و سینه به سینه لب تو لب و کیرشم که تو کونم تا دسته . منو رو کیرش بالا پایین میکرد و لبامو زیر دوش میخورد ، منم درد زیاد داشتم ولی صدام در نمیومد و همراهیش میکردم . خیلی قوی بود و منو مثل بچه تو بغلش و روی کیرش بالا پایین میکرد .
دست انداخته بودم دور گردنش و سیبیلای کلفتشو میخوردم ، گاهی زبونشو میکرد تو دهنم تا میک بزنم ، گاهی زبونمو میکشید تو دهنش و میک میزد . زیر دوش عشقبازی چه حالی میداد و گاییدن و گاییده شدن تو حمام جالب بود .
دیگه سرعت کردنش بیشتر شد و منو محکم تر رو کیرش میکوبید ، همونطور که لبامو محکم میخورد و گاز میگرفت منو چسبوند به دیوار و با چندتا تلمبه شدید بدنش لرزید و همه آبشو تو کونم خالی کرد .
واااای چه لحظه ای بود ، هردو زیر دوش نفس نفس میزدیم و فقط صدای شر شر آب بود . یکم تو همون حالت موندیم که منو از روی کیرش بلند کرد و گذاشت روی صندلی ،
کیرش یکم شل شده بود ولی هنوز بزرگ بود ، زیر دوش دستم گرفتم و شروع کردم شستن ، یکم شامپو ریخت روی کیرش و براش شستم و بعد کیرشو کردم تو دهنم ، دیگه با این سایز همش تو دهنم جا میشد . براش میخوردم و اونم موهامو چنگ میزد .
یکم بعد روی هردومون شامپو بدن ریخت و شروع کرد شستن من و خودش . لای کونم چون چرب بود دوباره شامپو ریخت و حسابی با دستش مالید و شست . منم سینه و شکم و کیر و خایشو با کف میشستم .
خلاصه شستشو تموم شد و حوله پیچیدیم و اومدیم بیرون.
بعد از لباس پوشیدن رفتیم رو مبل نشستیم و یکم میوه و تنقلات خوردیم و من گفتم دیگه باید برم ، ناصرخان تا دم در اومد و قبل از رفتن به لب مشتی ازم گرفت و گفت ، تا وقتی خانم برنگشته هروقت خودت دوست داشتی بیا باهم عشق و حال کنیم .
منم تشکر کردم و با خاطره خوش از حمام و دردی که همچنان داشتم رفتم خونه .
نوشته: سروش