صیغه کردن مدیر دولتی

داستان من از یه چت شبانه شروع شد… اون زمان مجرد بودم و شبها معمولا چت می کردم. یه شب توی یکی از چت روم ها در حالی که مرتب پیغام های سکسی می نوشتم، یه ID پسر بهم پیام داد و سلام کرد. سریع جوابش رو دادم و asl خواستم که گفت زن 32 ساله از تهران. گفتم تو که اسمت پسره. گفت این اسممه، خودم زنم و خیلی هم حالم خرابه. شروع کردیم حرفهای سکسی زدن با همدیگه. خلاصه یه کم صحبت کردیم و بعد از حدود نیم ساعت بهش گفتم که باور نمی کنم که زن باشی. اول گفت مطمئن باش، باز گفتم نیستم، وب بده. فکر کنم حدود 3 صبح بود که یهو بدون مقدمه شماره تلفن داد و گفت زنگ بزن صدام رو گوش کن. من گفتم که بقیه خوابن و نمی شه حرف بزنم، گفت عیب نداره، زنگ بزن حرف نزن و فقط گوش کن. وقتی زنگ زدم، دیدم که یه صدای زنونه از پشت گوشی داره حرفهای سکسی می زنه. اونجا بود که مطمئن شدم زنه. خلاصه اون شب تا خود صبح ما سکس چت کردیم و من چند بار آبم اومد.

فردا شب باز بهش پی ام دادم، اما این بار با یه زن پشیمون و مظلوم روبرو شدم که همش می گفت شماره منو پاک کن و من این کاره نیستم و نمی دونم دیشب چی شد و … شروع کردم باهاش صحبت غیر سکسی. بهم توضیح داد که 42 سالشه، مطلقه است و تو یکی از مراکز دولتی مهم (که اون موقع نگفت کجا) پست مهمی داره. می گفت از آخرین سکسش 23 سال می گذره. یعنی 19 سالگی آخرین سکسش بوده و به قول خودش سالها بود که این نیاز رو توی خودش سرکوب کرده بود. اولش باور نکردم، اما بعد از 2-3 ماه چت کردن که همیشه هم غیر سکسی بود، باورش کردم. بعد از چند ماه باز حرف به سکس کشیده شد. فکر می کنم حدود یک سال بعد از اون شب، راضی اش کردم که باهام بیاد پارک و اگر دوست داشت، بریم خونش برای سکس. البته به یک شرط و اونم خوندن صیغه بود! تو یه پارک قرار گذاشتیم و رفتیم اونجا. وقتی دیدمش باورم نمی شد. یه زن چادری، از سر تا پا پوشیده، هیچی ازش دیده نمی شد یعنی! ظاهرش خیلی معمولی بود، اما واقعا لحظات اول با خودم فکر کردم غیر ممکنه این آدم اهل سکس باشه. تیپ کاملا دولتی! یک ساعتی گذشت تا باور کردم این همونیه که چندین شب باهاش سکس چت کردم و روم باز شد، طوری که بهش پیشنهاد دادم که بریم خونش، اونم قبول کرد، اما چون دیر بود قرار شد که یه وقت دیگه قرار بگذاریم. چند روز بعد، من که دانشجو بودم (اون موقع 22 ساله بودم) یه روز از سر کلاس رفتم خونه اش. وقتی درو باز کرد، واقعا باورم نمی شد. یه تاپ حلقه ای و یه دامن تا زانو پوشیده بود، موها رنگ و آرایش شده، آرایش تر و تمیز، خلاصه کاملا شیک و مرتب. خونه تر و تمیزی هم داشت. سلام کردم و باهاش دست دادم و رفتم نشستم روی مبل. اول رفت برام یه شربت آورد و بعد نشست کنارم. همش داشتم فکر می کردم که باید چی کار کنم. من بی تجربه اصلا روم نمی شد کاری کنم! تو همین فکر و اضطراب بودم که دیدم دستش رو انداخت دور گردنم. همین کارش یخ من رو آب کرد و شروع کردم به لب گرفتن. مدام لب گرفتنمو تندتر کردم و بعد حدود یک دقیقه بردمش خوابوندمش روی زمین. تازه اینجا بود که دیدم از لحظه ورودم وسط پذیرایی یه دونه پتو انداخته بود که تنمون روی فرش اذیت نشه! دستم رو از پشت بردم و سوتینش رو باز کردم، بعد آوردم جلو و دیدم وااااای، عجب سینه ای! سایز 85 و سفت. اصلا فکر نمی کردم همچین چیزی منتظرم باشه. اینقدر حشری شدم که بدون در آوردن لباس اون و لباس خودم شروع کردم به مالیدن کیرم روی کسش. فکر کنم یکی دو دقیقه بیشتر نشد که آبم اومد و همزمان اونم ارضا شد. برگشت با خنده بهم گفت پسر چی کار کردی؟ گفتم غیر قابل کنترل بود آخه. بعد هم همون طوری ولو شد روی زمین و منم بغلش کردم. بعد چند دقیقه پاشدم و شروع کردم به در آوردن شلوارم. کیرم رو در آوردم و رفتم پشتش دراز کشیدم و کیرم رو زدم به کمرش. وقتی احساسش کرد، سریع برگشت و شروع کرد قربون صدقه کیرم رفتن. باز لب گرفتیم و این بار سریع تر رفتم سراغ کسش و دامنش رو در آوردم و شروع کردم به مالیدن کسش. بعد شورتش رو در آوردم و شروع کردم خوردن که دیدم واااای، این عاشق همین حرکته. حدود 7-8 دقیقه سر من لای پاش بود و لیس می زدم که دیدم با تکون های شدید ارضا شد. لحظه ای که ارضا شد چنان سر منو بین پاهاش فشار داد که واقعا داشتم داغون می شدم! خلاصه من یه ساعت دیگه هم اونجا بودم و پاشدم از پیشش اومدم. بعد اون چند بار دیگه رفتم پیشش و حدود 5-6 ماهی صیغه من بود. اما من به محض این که با همسرم آشنا شدم و تصمیم گرفتم باهاش ازدواج کنم، نتونستم باهاش ادامه بدم. با این که زن خیلی مهربونی بود و خیلی هم دلش می خواست صیغه بمونه و من بهش سر بزنم، اما از من بر نمیومد. الانم بعضی وقتا باهاش چت غیر سکسی می کنم. بعدا داستان یه سکس دیگه مون رو هم براتون تعریف می کنم.

نوشته: badboyiranian

دکمه بازگشت به بالا