عبور
به عرق کردن افتاده بودم ولی اصلا احساس خستگی نمیکردم . هر لحظه که میگذشت بیشتر داغ میشدیم . صدای ناله های هر سه تاییمون درومده بود . منو ویدا و تخت ! ولی دیگه تو اون لحظه مهم نبود همسایه پایینی با خودش چی فکر میکنه !
ـ پاشو اونجوری که دوست داری بکنیم
_ اووووووم عاشق این حالتم وقتی میکنی توش دلم ضعف میره . احساس میکنم اینجوری تا ته میره تو
میدونستم اینجوری دوست داره قبلا بهم گفته بود . منم خودم این حالتو خیلی دوست دارم . وزنت روی زانوهاته و بدنت توی یه حالت راحت و مناسب برای تلمبه زدن . بعلاوه اینکه بهترین منظره رو موقع سکس داری ! یه باسن نرم و خوش فرم جلوته که با یه کمر باریک وصل میشه به کتف لختش و دریای سیاه موهایی که روی پوست سفیدش با هر ضربه ای موج بر میدارن .
_ محکمتر بززززن . واااااای جوووونم
ـ اووووم قربون کون خوشگلت برم . کاش توام میتونستی این چیزی که من میبینم رو ببینی
بعد از چند دفعه سکس باهم راحت شده بودیم . دفعه های اول موقع سکس خیلی حرف نمیزدیم
ـ تندتر بزنم ؟
_ آررره بزززن
هر دوتامون حسابی لذت میبردیم .
دفعه اولی که تو خونه مانتوشو درآورد ، از اتاق اومد وایساد لب پنجره و حیاط همسایه روبرو رو نیگاه میکرد . یه تاپ تنگ و کوتاه صورتی تنش بود با یقه باز که تا بالای نافش اومده بود و ساپورت مشکی تنگ که بخوبی تمام انحناهای زیبای بدنشو نشون میداد . منم بی اختیار محو تماشای هیکل سکسیش شده بودم . نیگا به باسن گوشتالو و نرمش انداختم و با خودم گفتم قراره تو این کونو بکنی !
حس کردم روش نمیشه بیاد بشینه رو کاناپه کنار من و منم بدم نمیومد هیکلشو بیشتر ببینم بخاطر همین تعارف نکردم بیاد بشینه و گذاشتم چند دقیقه وایسه کنار پنجره .
_ آاااااااه چقد کلفته
ـ کس توام خیلی تنگ و داغه عزیز دلم
اسپری تاخیری زده بودم و دیگه حسابی عرقم درومده بود . ویدا هم داشت حسابی لذت میبرد .دستمو بردم موهای بلند و نرمشو از پشتش جمع کردم و گرفتم تو مشتم و کشیدم سمت خودم . سر و گردنش اومد بالا و من آهسته ولی با ضربه های محکم کیرمو تا ته میکردم تو کسش که دیگه حسابی لیز شده بود .
ـ راحتی ؟
_ آررره بکن
عاشقش شده بودم . یه دختر خیلی خوشگل ، باهوش ، مهربون و بامعرفت که موقع سکس تبدیل میشد به الکسیس !
ـ حالا تو بیا رو ، من یه نفسی تازه کنم
_ باشه بالشو بذار زیر سرت راحت دراز بکش
ـ اوووف چه جای نرم و گرمی داشته تاحالا ناقلا
_ کدوم وری بشینم روش ؟
ـ هرطور خودت راحتتری
رو به روی من نشست و با دستش سر کیرمو کرد تو کسش و کامل نشست روش . منم با دستام سینه هاشو گرفتم و شروع کردم به مالیدن و نیشگون گرفتن نوک سینه هاش . باسنشو بالا پایین کرد و با دستاش موهاشو جمع کرد و انداخت پشت سرش . بعدشم جم شد روی من و شروع کردیم به لب خوردن .
ازینکه بطور اتفاقی توی یه گروه تلگرام باهم آشنا شده بودیم خیلی خوشحال بودم و احساس میکردم برنده لاتاری زندگی شدم . ولی ازینکه میدونستم قراره چند ماه دیگه برا همیشه از ایران بره ته دلم ناراحت بودم . کی فکرشو میکرد بعد اینهمه زندگی تنهایی تو تهران تونستم بالاخره دختر رویاهامو پیدا کنم ولی نمیتونم برا همیشه کنارم داشته باشمش !
ـ اووووم عاشقتم
_ منم عاشقتم عزیزم
ـ هر موقع خسته شدی بگو
_ چشم
ـ قربون اون چشمای قشنگت برم
_ خدا نکنه آقایی . آااااااه
زانوهامو خم کردم و با دستام باسنشو دادم بالاتر . میدونست حالا من میخوام بزنم . تو همون موقعیت ثابت شد و منم دستامو حلقه کردم دور کمرش و شروع کردم تند تند تلمبه زدن .
_ اوووووم جووووونم بزززن
چون به سختی نفس میکشیدم نمیتونستم چیزی بگم
موهاشو از تو صورتش جمع کردم و نیگر داشتم پشت سرش . با یه فشار لباشو چسبوندم به لبام و شروع کردم محکم لباشو خوردن
لباشو خیلی دوست داشتم . لبای برجسته و خوشگلی داشت . یه بار ازش پرسیدم لباتو ژل تزریق کردی که خندید و گفت نه نکردم . بعدشم سریع گفت تو لبات اینقد سکسیه مگه تزریق کردی ؟! که دوتامون خندیدم و شروع کردیم به لب خوردن . همیشه قبل از لب خوردن چشاشو میبست و خیلی آروم میگفت اووووووم و لباشو میاورد جلو .
ـ داره میاد . بخواب من بخوابم رو
_ اوووووووم
با شکم خوابید رو تخت ، یکم کمر و باسنشو داد بالا و از پشت با دستاش لپای باسنشو باز کرد . منم نشستم رو زانو و کمرمو دادم پایین و با دست سر کیرمو کردم تو کسش و با یه فشار تا ته کردم تو . بعدم روش دراز کشیدم و دستامو کردم زیر سینه هاش و شروع کردم تند تند زدن . آبم داشت میومد که سریع کیرمو درآوردم و کاندوم رو از روش کشیدم و آبمو ریختم رو کمرش .
ـ آااااااااااه
_ جوووونم عزززیزززم عااااشقتم
نفس نفس میزدم و به قطرات پاشیده شده آبم رو کمرش نیگا میکردم . دستمال کاغذیو ورداشتم و چندتا ازش کندم و آبمو از پشتش پاک کردم .
ـ تو اومدی ؟
_ آره من خوبم
ـ اگه نیومدی میخوای برات بمالمش تا بیاد
_ نه عزیزم من خوبم . برو دستشویی تا منم برم
بعد ازینکه از دستشویی اومدم شورتمو پام کردم و یه نخ سیگار روشن کردم . ویدا هم از دستشویی اومد و شورتشو پاش کرد اومدم نشست بغلم باهم سیگار کشیدیم . یادمه اولین باری که ازش پرسیدم سیگار میکشی گفت نه ! دروغم نمیگفت واقعا سیگار نمیکشید فقط بعضی وقتا هوس میکرد باهم یه نخ میکشیدیم و گاهی بعد ازینکه به سیگار پک میزد من لبامو میذاشتم رو لباش و دود سیگارو میکشیدم تو .
هنوزم همدیگرو فراموش نکردیم ولی تصمیم گرفتیم دیگه به هم پیام ندیم و سعی کنیم هرکدوم دوباره به زندگی عادی خودمون برگردیم . بازم من موندم و زندگی تنهایی توی این شهر شلوغ . براتون آرزو میکنم که همیشه کنار عشقتون شاد باشین
نوشته: Mr.farhad.84