عشقبازی با همکار حشریم
سلام ، من علی هستم و ۳۸ سالمه ، چند سالی هست محل کارم عوض شده و در محل کار جدیدم چند تا خانم هستن که یکیشون دقیقا روبروی من میشینه ، طبق روال بقیه اول از خودم بگم : من قدم ۱۸۰ و وزنم ۹۴ کیلو و پوستم سفیده ، سایز کیرم حدودا ۱۸ سانت و کلفتیش هم ۱۴ سانته ، واقعیتش من خودم خیلی داغ و حشریم و این همکارم که روبروم میشینه هم قدش ۱۶۵ و وزنش ۶۰ کیلو ، از من چند سالی بزرگتره ولی اهل ورزشه و به خودش حسابی میرسه ، کمر باریک و سینه های کوچیک و خوش فرم و سفت و کون نسبتا خوشگل و خوش فرمی داره ، اوایل من فکر میکردم که متاهله ولی بعدا فهمیدم که ازدواج ناموفق داشته و همون اوایل جدا شده ، چون روبروی هم بودیم خیلی با هم فیس تو فیس میشدیم و همیشه به هم لبخند میزدیم من تو کف کردنش نبودم ولی بدم نمیومد باهاش رابطه برقرار کنم ، اونم ظاهرا از من بدش نمیومد ، خلاصه تقریبا یکسالی بدون اینکه از حریم همکاری جلوتر بریم گذشت ، تا اینکه یه روز بحث فیلم شد که گفتش من چند تا فیلم زبان اصلی دارم میخوای؟؟ منم گفتم اره چرا که نه ، گفتش ولی صحنه دارن اشکال نداره ؟؟ منم از خدا خواسته گفتم چه بهتر! فیلم ها رو برام آورد ، شب رفتم خونه نگاه کنم دیدم یکیشون که خیلی صحنه خفن داشت و همش بکن بکن بود !! خودشم میگفت از این فیلم بیشتر خوشش میاد ، فهمیدم که اهل حاله و بدش نمیاد یکم باهاش وارد رابطه بشم ، خلاصه این فیلم گرفتن ها و پیام تشکر دادن در واتساپ ، کم کم منجر شد که چند روز یه بار به هم پیام میدادیم و بسشتر با روحیات هم آشنا میشدیم ، هر چند روز یه آهنگ عاشقانه برام میفرستاد و حدس میزدم میخواد چیزی بهم بگه ولی روش نمیشه ، تا اینکه یه روز دل رو به دریا زد و گفت یه چیزی میخوام بگم ولی روم نمیشه ، گفتم بگو خیالت راحت باشه بین خودم و خودت میمونه ، که گفت میگم ولی سریع پیام رو پاک میکنم ، نوشت که دوست دارم !! منم در جوابش گفتم منم دوست دارم و واقعیتش بهت حس پیدا کردم توی این مدت ولی جرات نکردم بهت بگم ، مرسی که جسارتشو داشتی و کار منو راحت کردی ، این شد که کم کم واسه هم استیکر عاشقانه و بوس وقلب میفرستادیم تا اینکه کم کم داستان زندگیشو برام گفت !!! گفت که خیلی عادم هات و سکسی هست و علت جداییش هم سردی شوهرش در برقراری روابط سکسی داغ و دروغهایی که بهش گفته بوده ، منم که وقتی از این حرفها میزد بدنم گر میگرفت و دوس داشتم سریع ببرمش رو صحبتهای سکسی تا اینکه چند شب بعدش دوباره بحث سکس شد و کم کم رفتیم سمت سکس چت !!! یه جوری توی سکس چت بهم حال میداد که منو دیونه میکرد ، وسط سکس چتامون گیفهای سکسی میفرستادیم و چند بار هم از کیر شق شدم براش عکس گرفتم فرستادم ، عکس رو که دید بد جور عاشق کیرم شد و همش میگفت کاش یه روزی بتونه بهم کس بده ، دیگه هر شب کارمون شده بود سکس چت ، چند بار ازش خواستم که بیاد تا با هم بخوابیم ولی میگفت نه ، سکس فعلا نمیخوام فقط در حد سکس چت بیشتر نباشه ، البته بهم قول داده بود که هر وقت تونست با خودش کنار بیاد بهم کس بده ، چند بار هم از خواستم که کس نمیدی لااقل بیا تا از کون بکنمت ولی گفت به هیچ وجه نمیزارم از کون بکنی چون هم درد داره هم عوارض داره ، خلاصه سکس چتهامون داشت پیش میرفت که به خاطر اصرار من به سکس و مخالفت اون ، کم کم رابطمون سرد شد !! البته اینم بگم توی محیط کار چند بار فرصت پیش اومد که دست همدیگرو بگیریم و یه بار هم بغلش کردم و لب ریز از هم گرفتیم ، تا اینکه یه روز خونمون برای چند روز خالی شده بود ، شب اول تحمل کردم و چیزی بهش نگفتم ، چون چند وقتی بود که دیگه با هم سکس چت نداشتیم ، دل رو زدم به دریا و بهش پیام دادم و ازش خواهش کردم بیاد خونمون ، اولش قبول نمیکرد و میترسید که ترتیبشو بدم ، ولی بهش قول دادم که مرگ خودم باهاش سکس نمیکنم چون سکس نمیخواست ، فقط در حد عشقبازی و لب و بغل ،، خلاصه قبول کرد و روز موعود رسید ، ازش خواستم خالا که نمیزاره بکنمش حداقل لباس راحت و نرم بپوشه که بتونم قشنگ بدنش رو لمس کنم ، تا یادم نرفته اینم بهم گفت که من روم نمیشه بیام تو و به کیرت دست بزنم یا لختت کنم باید خودت یه جوری بهم کمک کنی منم از خدا خواسته قبول کردم که همراهیش کنم ، یه روز عصر اومد خونمون ، در رو که بستم احساس کردم که ترسیده از این کاری که کرده ، دم در خشکش زده بود و فقط بهم نگاه میکرد ، رفتم بهش نزدیک شدم ، کیفشو از رو دوشش درآوردم و گذاشتم روی میز ، دستاشو گرفتم و گفتم بیا بغلم اونم بدون هیچ معطلی پرید تو بغلم ، دستامونو انداختیم دور گردن هم و شروع کردیم به لب گرفتن ، با یه حرص و ولعی لب میگرفتیم که انگار سالهاست از هم جدا بودیم و الان بهم رسیدیم ، تمام دور لبامون رژی شده بود ، بلندش کردم پاهاشو انداخت دور کمرم و دستاش رو در گردنم و خیلی وحشیانه و حشری لب میگرفت ، کیرم که حالا راست شده بود و الان زیر کونش احساسش میکرد داشت شلوارمو پاره میکرد ، چند دقیقه ای توی همون حالت توی حال میچرخوندمش و ازش لب میگرفتم که گفت دیگه بسه بشینیم رو مبل ، نشتم و انو نشوندم رو پاهام ، دقیقا نشسته بود رو کیرم، کیرم داشت زیرش له میشد که گفتم احساسش میکنی و با تکون دادن سر تایید کرد ، گفتم میخوای درش بیارم ببینیش؟؟؟ گفت اره ولی روم نمیشه خودت درش بیار، من روز مبل نشسته بودم که خودمو دادم عقب و ازش خواستم که اون فقط کمربند و دکمه شلوارمو باز کنه و تا زانوم شلوارمو بده پایین ، اونم همین کارو کرد ، کیرم شق شده زیر شرتم که از این چسپونا بود داشت خودنمایی میکرد ، چشمش که بهش افتاد دستشو گذاشتم روی کیرم کمی باهاش از رو شرت ور رفت منم از لای شرت درش آوردم و بهش نشون دادم ، گفتم این همون کیریه که آرزوی داشتی یه روزی لمسش کنی و بخوریش ، الان دیگه مال خودته هرکاری دوس داری بکن ، اینو که گفتم کیرمو از ته گرفت یه کم تکونش داد و بوش کرد و آوردش جلو صورتش چند بار کلش رو ماچ کرد و یهو شروع کرد به ساک زدن ، اخخخخخخخ دیونه وار برام ساک میزد ، دوست داشت تا ته ته حلقش بره ، چند بار عق زد از بس کردش ته حلقش ، ولی یه جوری ساک میزد احساس میکرد داره تمام آب بدنمو میکشه از اونجا ، زبونشو از رو تخمام میکشید تا سر کیرم و بعد کامل میکردش تو دهنش ، بعد درش میاورد و با دستش باهاش بازی میکرد و میرفت سراغ تخمام و دونه دونه میگرد تو دهنش و با لباش میک میزد و میکشیدشون و رهاشون میکرد ، داشت دیونم میکرد وسط ساک زدن میومد ازم لب میگرفت ، کاملا تسلیم حرکاتش بودم ، بهم امون نمیداد ، گفتم داره آبم میاد یه خورده صبر کن ساک نزن برام ، اومدیم تو بغل همدیگه چند دقیقه لب گرفتیم بعد ازش خواستم که من سر پا واسم و اون جلوم زانو بزنه و ساک بزنه ، چند دقیقه ای اینجوری گذشت که ازم خواست حالت داگ استایل وایسه و از پشت بهش بچسبم ، توی سکس چتامون همیشه میگفت عاشق حالت داگ استایله ، منم رو مبل قرارش دادم و از پشت کیرمو چسبوندم در کونش و اونم کونشو عقب جلو میکرد و فقط ناله میکرد و آخخخخخ واوففففف میگفت و همش داد میزن جوووون جوووون ، چند بار وسوسه شده شلوارش که از این کمر کشیا بود بکشم پایین و کیرمو از پشت بکنم تو کصش ولی چون بهش قول داده بودم اینکارو نکردم ، کیرم واقعا داشت اذیت میشد از رو شلوار نمیشد که ناچارا به پشت خوابوندمش و نشستم رو سینه هاش و گفتم برام ساک بزن که چند بار زد دیدم سختشه بلندش کردم و نشستم و برام ساک زد تا آبم بیاد ، داشت آبم میومد که بهش گفتم ، دوس داشتم توی دهنش آبمو خالی کنم چون بهم گفته بود که دوس داره ولی چون میدونستم بعدش میخواد ازم لب بگیره یه جوری چندشم میشد و گفتم کیرمو بمال تا آبم بیاد اونم محکممممم کیرمو میمالید تا آبمو ریختم تو مشتش و اروم که شدم باند شد و رفت دستاشو شست ، خلاصه واسه بار دوم هم کلی با هم عشقبازی کردم که دیگه کیرم راست راست نمیشد ، کلی با هاش ور رفت که گفتم اگه میخوای راست بشه فقط باید بهم کص بدی ولی قبول نمیکرد ، نهایتا لباس پوشیدیم و یه شام هم با هم خوردیم و اون رفت که رفت ، دیگه از اون شب به بعد نه با هم سکس چت داریم و نه قراری گذاشتیم و نه توی اداره دیگه زیاد با هم در ارتباطیم ، من احساس میکنم امتظار داشت اون شب به زور لختش کنم و قولمو زیر پا بزارم ولی من بخاطر قولم این کارو نکردم ، نمیدونم شایدم علت دیگه ای داشته بهرحال بهترین عشقبازی عمرم رو هر چند به سکس ختم نشد ولی با این خانوم داشتم چون خیلی سکسی و هات بود و از سکس خشن خوشش میومد ، امیدوارم حوصلتون رو سر نبرده باشم ، من اولین داستانمه و این داستانی که نوشتم برا سال قبله و دقیقا عین واقعیت رو نوشتم ، شاد باشید
نوشته: علی