عشق من بود…حیف

داستان من به 5،6 سال پیش برمیگرده اسم دوست دخترم رو نمیتونم بگم متاسفنه واسه همین مستعار میگم مریم یه دوست دختر داشتم که حدودا از 13،14 سالگی باهاش بودم و شدیدا عاشقش بودم.یک سال از خودم کوچیکتر بود اوایلش بچه بودیم و خجالت میکشیدم اصلا درباره بدنش سوال کنم چه برسه به سکس. ما حدودا 6 سال باهم بودیم و هر دومون بی نهایت عاشق هم بودیم و خیلی وقتا واسه دوری از هم اشک میریختیم خلاصه ما تو حال و هوای بچگی عاشق هم شده بودیم و تا 20 سالگیمون هم ادامه داشت تا 3 سال اول فقط باهم در مورد عشق صحبت میکردیم و اهل این مسایل نبودیم،تا اینکه کم کم از سوال در مورد پریودی شروع شد و… اوایل فقط تو اس ام اس باهم سکس خیالی میکردیم.من که حتی اونم برام آرزو ود کلی ارضا میشدم اما یه مدت که گذشت دیگه حال نمیداد و گفتم مریم اینجوری خیلی بده حداقل بیا تو حرف اروم بشیم و اولش جفتمون فقط خجالت میکشیدیم

خلاصه یک سالی اینجوری گذشت تا اینکه با هزار بدبختی یه روز که خونه خالی بود اومد خونمون نذاشت لباساشو در بیارم فقط دکمه مانتوش رو باز کردم و سینه هاشو از بالای سوتینش دراورد.وای اون لحظه نمیفهمیدم کجام.انقدر ازش لب گرفتم و مالیدمش که دوتامون روانی شده بودیم اونموقع 17 سالم بود.خوب یادمه بهش گفتم دوست داری کدوم سینه ت رو اول بخورم.گفن دانی سمت راستی حساس تره .اونو یالا منم که اصلا لد نبودم مثل وحشیا سینه هاشو مک میزدم انقدر محکم میخوردم که فقط جیغ میزد که یواش وحشی نشو. خلاصه من همینجوری میخوردمو کیرمو از رو شلوار میمالیدم به کسش که یهو دیدم موهامو میکشید و سرمو فشار میداد تو سینش،نفسم داشت بند میرفت گفتم مریم نکن،یهو با صداش که شهوت توش موج میزد گفت خفه شو بخور،التماس میکرد و همش میگفت: دانی توروخدا درش نیار دانی منو بکن من لاشیم من کلی تعجب کرده بودم چون ما حتی اسم کس و کیر هم تا اونموقع میگفتیم جوجه و هاپو ولی به روی خودم نیاوردم و دیدم که خیلی حشریه منم بیشتر حشریش کردم و کیرمو از تو شلوار محکم فشار میدادم رو کسش و بهش فحش میدادم. یهو نوک سینشو زیر دندونم له کردم که یه داد بلند زد و گفت هوووشه.عوضی ناراحت شدم گفتم مریم تو که انقدر بی ادب نبوی و سینشو ول کردم رفتم رو صنلی نشستم یهو از جاش پرید اومد نشست پایین پام.بهش نگا نکردم.دیدم داره پاهامو بوس میکنه،گفتم برو کنار،گفت دانی غلط کردم هرچی تو بگی گفتم باید ساک بزنی،یهو با تعجب گفت ساک دیگخ چیه مسخره؟ گفتم کیرم رو خور،یهو چشماش 4تا شد و گفت دانی!!!؟؟؟ اه من بدم میاد،مرگ من بیخیال شو گفتم نه بخور اول قبول نکرد و رفت خوابید رو تخت و خودشو میمالید منم وقتی دیدم داره حشری میشه دوباره،شلوارم رو دراوردم و با شورت رفتم جلش یهو گفت دانی فکرشم نکن،افتادم رو سینه هاشو و محکم مک میزدم دیدم از دیونه من شده.یهو سرم رو کشیدم عقب و با صدای حشریش گفت بخور دیگه داااانی،گفتم تو بخور تا منم بخورم گفت لعنت هت که همیشه کار خودت رو میکنی کیرو از تو شرت آورد بیرون و فقط 5 مین داشت نگاش میکرد و تعجب کرده بود.گفتم ها چته مسخره؟ گفت خیلی باحاله ها گفتم بخور اصلا بلد نبود.سرش رو کرد تو دهنشو دندناش همش میگرفت به کیرم.منم واسه اینکه پشیمون نشه هیچی نمیگفتم.داشتم حال میکردم.دهنش خیلی داغ بود سرش رو گرفتم تند تند عقب جلو کردم یهو با دستاش منو هل داد عقب و نفس نفس گفت:هووووو آشغال خفه شدم مگه من جنده ام اونجوری میکنی؟ گفتم اره جنده منی.گفت دانی نگو بدم میاد خلاصه چون داشت آبم میومد نذاشتم دیگه بخوره مانتوش رو کامل دراوردم و تاپش رو تا روی گردنش دادم بالا.سوتینش رو باز کردم گذاشتم کنار تخت و شروع کردم به خوردن سینه هاش.دستم رو بردم نزدیک کش شلوارش که بکنم تو شرتش که یهو دستم رو گرفت گفت بقران اگه دست بزنی اونجام میرم گفتم باشه بابا دیونه.گفت خودم میمالمش تو دست نزن.دست کرد تو شرتشو کسش رو میمالید.منم تند تند سینه هاشو مک میزدم.یهو دیدم داره میمیره از شهوت.باسنشو داد بالا و تند تند کسش رو میمالید و همش داد میزد.منم جلو دهنش رو با دستم گرفتم و سینه هاشو مثه وحشیا میخوردم که یهو افتاد رو تخت و خودش رو جمع کرد و ناله میکرد.با صدای ی حالش میگفت دانی دوست دارم.دانی خیلی عاشقتم… منم یکم نوازشش کردم و این اولین رابطه منو اون بود و بعد از اون 3 سال تمام بهم کس داد که تو داستان های دیگه تعریف میکنم.

نوشته: دانی

دکمه بازگشت به بالا