عضو اول (۱))

این داستان شروع داستان بسیار طولانیست سعی میکنم که هر هفته یک یا دو قسمت بزارم مرسی…

20 سالم شده بودو رل نزده بودم پیرو دین سوراخ سورخه بودم یعنی هم گی بودم هم استریت توی خیابون وقتی بورس هرچی پول داشتمو به گای سگ داده بود و اعصابم تخمی بود یک دختر خوشگل دیدم اونطرف خیابون گلمو صاف کردم و پا پیش گذاشتم کون تو پری داشت و سینه هاش اندازه کف دست بودن رفتم سمتش و سعی کردم مخشو بزنم با احترام و ادب و هر کیر خری شماره گرفتم ازش اسمش شیما بود اهل بگو بخند و حال بود اونموقع تو کونم عروسی بود ولی نمیدونستم همین دختره باعث میشه کونم عروس شه شب بهش پیام دادمو حرف زدیم 2 ماهی با هم بودیمو رفتیم فرارو اومدیم سکس چت کردیم که یک روز گفت شهاب فردا خونمون خالیه میای؟ منم از خدا خواسته با کیر شق گفتم آره عزیزم صبح ساعت 10 آماده شدم برم خونشون گفت پدر مادرم ساعت 11 اینا میرن جنگل تو هم بیا تو جنگلم از ساعت 10 آماده بودم با تاکسی رفتم خونشون چون پول پیک پیتزا قسطامو به زور میده 11ونیم جلو خونشون بودم زنگش زدم که بیام گفت آره کاندوم گرفتی؟ با یک صدای شهگتناکی گفتم آره گفت بیا طاقت ندارم بدو رفتم تو درو زدم باز کرد یک نیم تنه با دامن تنش بود دستمو گرفت آورد داخل و یک دستمال گذاشت رو دهن و دماغم…

زمان حال به هوش اومدن این کسخل هول:
من… کجام؟… شیما؟
چقدر تاریکه ل… لباسام کو؟…چرا لختم؟…
نور کور کننده ای فضا رو روشن کرد یک لامپ با محفظه آهنی که روی سقف نصب بود روشن شد حدودا 10 20 نفر آدم لخت دیگه اونجا بودن دخترو پسر
هی من کجام شما کید چرا لختیم
یک پسر که گردن کلفت بود:خفه شو سگ توله اینجا جهنمه بهش عادت کن امروزم شب حجلته
بعد شروع به قهقه زدن کرد شهاب که بسیار عجیب خایه کرده بود
بلند داد زد شیما کجایی این یک خوابه؟
همون مرد جواب داد نه شمیا جون قراره بیاد بزاره دهنت
همین لحظه در باز شد و شیما باهمون لباسا و دوتا مرد کنارش داخل شد با سرش نشون داد که شهابو بگیرن بیارن بیرون
شهاب اول مقاومت کرد ولی با پسی خوری از اون دوتا گنده بک تسلیم شد وقتی از اون جای زندان مانند بیرون آوردنش دید یک جای پرت و دور افتاده بیرون شهره
داد زد شیما اینکارا چه معنی میده عوضی؟
شیما خیلی آروم برگشت دستشو گذاشت رو دهنش و گفت ششششش تو دیگه جزو برده های جنسی مایی هیچ کاری نمیتونی بکنی عضو 1 اسمت از این به بعد عضو 1 و چون میخام یادت بمونه میری به اتاق حجله ببریدش اتاقه 3 این کیر کوچیک باید آدم بشه شهاب دهنش بسته بود کشوندنش سمت اتاق سه یک اتاق گرم با تخت بود که به پایه های تخت طناب وصل بود رو تختی خیس بود و یک دیلدو اون بغل بود شهاب تقریبا دستش اومد چه چیز کلفتی قراره بیاد دستش دست و پاشو بستن دوتا مامور کیراشونو در آوردن و باهاش تو صورت شهاب زدن بعدم خیلی سریع رفتن بیرون شهاب با نگاهی عجیب به خودش و کیرش که شق بود نگاه کرد عجب زندگی کیری حداقل اینجا نیاز به پول دادن نیست شیما توی همین حین وارد شد شهاب تا خواست حرف بزن یک دهن بند گذاشت توی دهنش که دیگه نتونه هیچ صدایی دربیاره به پشت برگشت و گفت کیس خوبی بودی و خوب کسمفزی اسم اینجا حجلست و تو عروس منی قراره با کیر من خیلی حال کنی عضو1
چشمای شهاب حاکی از خایه کردنش بود شروع به ترسیدن کردن و خواست داد بزنه اما بی‌فایده بود اون گیر افتاده بود شیما شروع کرد به لخت شدن اول نیم تنه اش رو در آورد بعد دامنشو کامل لخت بود اون دوتا ممه کوچیک اندازه یک کفه دست و یک کیر داشت زیر کیرش یک کس بود یک عجیب الخلقه کیرش خیلی راحت شق میشد و انگار حشرش بیشتر از جای دیگه بود از بخت بد
شهاب کیرش خیلیم کلفت بود گفت اگه بچه خوبی بودی شاید میشد با یه ساک حلش کرد ولی خوب تو یک کسکشی نزدیک شهاب شد کیر شهاب بیشتر به تپش افتاد تختو جوری تنظیم کرد که پاهای شهاب بالا بیاد شهاب نمیتونست از ترس تکون بخوره کیرشو با ژل خوب لیز کرد و گفت قرار نیست خیلی درد بکشی فقط یک هفتست بعدش گشاد میشی و کیرشو بدون رحم کرد داخل کون شهاب شهاب داشت داد میزد ولی به خاطر دهن بند صداش بیرون نمیومد و شیما همینجوری داشت می‌کرد تو کون شهاب بعد ده دیقه شهاب نیمه بیدار بود انقدر تلمبه توی کونش زده بود که دیگه کون شهاب پاره بود ولش کرد و از اتاق بیرون رفت کیر شهاب که خوابید با یک دستگاه اومد و وصل کرد به کیر شهاب دستگاه اینجوری کار می‌کرد اگه میخواست شق شه نمیزاشت و خب به همین دلیل کیر کم کم کوچیک میشد و خوب کیر شهاب همینطوری کوچیک بود برای دخترا هم توی دهنه کسشون یک درپوش گزاشتن و تخم دان و رحمشونو ور داشتند تا پریودی نباشه اینجا همه باید سرویس بدن همه

2 ماه بعد:
شهاب دیگه به کاراش عادت کرده بود کون میداد و میومد یک تیکه نون می‌خورد و کون میداد می‌خورد و کون میداد آدمای زیادی واسه برده میومدن و میخریدن ولی یک دختر به همراه یک پسر که هردو جوون و شبیه هم بودن زیاد اونجا پلاس بودن اما دفعه آخری شانس به این مفلوک کونی رو میکنه
دختره!:ببین شیما من یک پسر میخوام کیرش خیلی کوچیک باشه با آرش شرط بستم ولی این یکیو نمیخام ندیمم بکنم میخام یکم مراقبش باشم داری کسیو؟
شیما صاف دختره رو میاره پیش شهاب، شهاب میفهمه شانس بهش رو کرده
دختره ازش پرسید قبل دستگاه کیرت چند بوده
شهاب گفت 13 خانوم
دختره گفت بعد دستگاه چی؟
نمیدونم
نمیدونی؟ دستگاه و باز کن
شیما دستگاه رو باز کرد کیر شهاب از 13 رسیده بود 7 تقریبا نصف شده بود
دختره خوشحال و خندون گفت همینو میبرم شهاب از یک گوه دونی که به خاطر نون خشک باید روزی 3 بار کون میداد نجات پیدا کرد اما رسید به خواهرای دوقلوی آرش و نورا این دوتا خواهر برادر پولدار سر اعضای جنسی مردم شرط بندی میکنن و خوب برنده میتونه بگه بازنده و شرکت کنند‌ چیکار کنن توی بازی قبلی نورا باخت و خوب مجبور شد با دیلدو برقی خودشو جلو همه بکنه و اومده بود واسه انتقام توی راه خوب اینو به شهاب گوش زد کرد که من اگه ببازم قطعا تورو بدبخت میکنم شهاب که همه فقط یک یا عضو یک صداش میکردن به سرنوشت خودش نگاه می‌کرد اون حالا برده بود

نوشته: مردی با کلاه و کت مشکی

دکمه بازگشت به بالا