فانتزی بازی با دخترعمو
سلام این که الان میخوام براتون تعریف کنم یک واقعیته
چهارماه پیش برای انجام امور معافی سربازیم به شهرستانمون رفته بودم بعداز انجام کارام سری هم خونه عموم زدم وبااصرار زن عمو وعموم شب رو اونجا موندم عموم دوتا دختر داره که خیلی پوشش های بازولباسای راحتی میپوشن یکیشون ازدواج کرده و رفته بود و فقط یکیش تو خونه بود مژده دختر عموم 19 سالشه وقد بلندو بدن پری داره موهای مجعدو مشکی باچشمای درشت و قهوه ای باهاش خیلی راحتمو همیشه حرفای دلمون بهم میزدیم عموم چون صبحا زود میره سرکار ساعت 11 رفت تواتاق بخابه زن عموم هم یه زن سست و بیحالیه ودائم درحال چرت زدن بود من و مژده تنهایی داشتیم درمورد دوست دخترو دوست پسرامون حرف میزدیم که ازم خواست درمورد فانتزیام بهش بگم منم بهش گفتم من بیشترین لذتو وقتی میبرم که طرف خواب باشه وبدنشو کاملن دراختیارمن قراربده بعداز یکی دوساعت حرف زدن بهم گفت مجید من خوابم گرفه توهم بگیربخاب ولی مواظب باش شلوغ بازی درنیاریا من خوابم خیلی سنگینه هیچی نمیفهمم پس نامردی نکنی منم بهش گفتم دیواننه بگیربخاب این حرفاچیه میزنی بعد پشتشوکرد به منو خوابید خونه عموم تک خوابه بود ومنو مژدهوزن عموم توپذیرایی خابیده بودیمو فاصله من با مژده فقط یک متر بود یک ساعتی گذشته بودو همه خواب بودن منم کم کم میخاستم بخابم که یه لحظه دیدم پای مژده از زیرپتواومد بیرون وشلوارشم تا حدودای زانوش رفته بالا پاهاش خیلی سفید وخوشتراش بودن مژده یه شلوار لخت مشکی با یه تی شرت سبز پوشیده بود من بادیدن پاش خوابم پرید و چون هردوشون پشتشون بمن بود خرخرمیکردن زاحت خم شدم ورفتم پایین پیش پاهاش پتورو اروم اروم بلند کردم وکشیدم کنار وای کمرشفیدش بیرون مونده بود به پهلووپشت بمن بود پاهاشویکیروباز ودیگری روجمع کرده بود صورتمو بردم لای کونش ونفس عمیق کشیدم بوی خاصی میداد دستام از هیجان میلرزید نفسم بند اومده بود اروم دستمو گذاشتم روی کونش یهوتکونی خوردوهردوپاشودرازکردو روشیکم خوابید دستمو روکونش مالیدم نرموگوشتالوبود داشتم میمردم یواش شلوارشوکشیدم تازیرباسنش پایین شورت صورتی خیلی کم رنگی تنش بود یه شورت نخی ولی چسبون بود کونش گرده گرد اومده بود بیرون تاخواستم شورتشوبکشم پایین بازنکونی خوردو برگشتوبه کمرخوابید شیکمش بیرون بود وشورتش تانصفه پایین دشتمو گذاشتم روشیکمش شیکمش ازهیجان داشت میلرزید ونفس نفس میزد فهمیدم خودشوبخاب زده وبیداره خیالم راحت شدودستمواروم بردم زیرشورتش وای یه کس گوشتالوکه یکم پشم هم روش بود لاش خیسه خیس بود معلوم بود شهوتی شده انگشتموکردم توکسش میتونستم پردشوخوب حس کنم رفتم جلوودهنموخاستم ببرم روکسش که با د زبونم خورد به کسش یهوگفت اخ مجید یواش منم ازخداخاسته گفتم بیداری ؟ گفت اره دیوونه خواستم ببینم فانتزیت چجوریه کسشوکردم تودهنمو خوب میکش زدم اونم خودشوفشارمیدادبه صورتم ازبغلای کسش توتیکه گوشت صورتی رنگ اویزون شده بود بیرون اوناروگرفتموبازشون کردم تموم گوشتای لای کسش اومده بود بیرون لیسش زدمو اومدم بالا لباشوگرفتم دهنموخوردمشون عالی بودن تیشرتشوزدم بالا سوتین سفیدی توتنش بود همیشه چاک سینه هاشودیده بودم ولی کلشو ارزوم بودببینم الان اون سینه هاش تودستام بودن سینه هاشواز زیرسوتین دراوردم بیرونو یکم خوردمو بهش گفتم روشیکم بخابه اونم خابید حالا کون سفید پرگوشتش جلوی صورتم بود لاشوبازکردم گرم وعرق کرده وتربودلای کونشم میتونستم موهای ریزروحس کنم معلوم بود یه هفته ای ازاخرین اصلاحش میگذشت رنگ سوراخ کونش گندمی بود داغ داغ بود انگشتاموخیس کردمو توی سوراخش کردم یواش یواش مالیدموفرومیکردم چند دقیقه ای باانگشتام سوراخشومالیدم تاخوب بازوگشاد شد رفتم رو کمرشو سرکیرموخیس کردمواروم گذاشتم توسوراخ کونش اونم پاهاشوخوب بازکردوبادستاش گوشتای کونشوگرفتوبازش کرد کیرم توکونش بدون اذیت جلوعقب میشد اونم اروم اروم فقط اه واوه وناله میکرد همینطورکه میکردمش موهاشوکنارزدموصورتمو به صورتش چسبوندمو ازبغل لپاشومیبوسیدم حس کردن نفسهاش زیبابود خوب به اوج رسیده بودم که احساس کردم ابم میخاد بیاد تاته کردم تو کونش و همه ابموریختم داخل کونش سست شده بودم واسه اینکه اونم به ارگاسم برسه برگردوندمش و انگشتمو کردم تو کسشو اروم بدون اینکه به پردش اسیبی برسونم باهاش بازی کردم که دیدم لرزیدو خیس کرد بوسیدمش و لباساش و پوشید و گفت چه فانتزی جالبی داشتی حالا کارتو کردی بگیر بخاب شب بخیر و برگشت و با نگاهی پرازعشوه و ناز خوابید
فرداش خجالت میکشیدیم بهم نگاکنیم بعد صبونه خداحافظی کردمو اومدم بیرون بعددوروز بهش زنگ زدمو باهاش حرف زدم قول داده یبار دیگه برم خونشون بهم حال بده ولی بایه فانتزی جدید وتازه …
نوشته: مجید