فانتزی من (۲)
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
حداقل دو ماه از اون روز گذشته و من هرشب و هر دقیقه ای جلوی چشمام به وضوح دارم اون لحظات رو تجربه میکنم.
لعنتی چرا تموم نمیشه؟
اون صورت صاف و فک زاویه دار سکسی، لب هاش،زبونش،موهاش؛ لب هام چرا انگار داره می تپه؟؟؟
راست میگی! وقتی تو بغلم نیست شب به زور میخوابم و پتوم رو بغل میکنم. هیییی
آبِ گرمِ دوشِ خرابی که به جایی که آب رو پخش کنه یه جا میکنه داشت سر و گوشم رو نوازش میداد.
…
من کجام؟
همه جا تاریکه چرا؟
اها تو افکارمم،کدوم رو به خاطر بیارم؟
همون همیشگی؟؟؟
نه بسه بزار به ضربان قلبم گوش کنم،چرا صداش نمیاد؟
انگار قلبم هم پیش اونه …
چند مدتی هرچی بهش زنگ میزدم گوشیش خاموش بود داشتم دیوونه میشدم نکنه اتفاقی براش افتاده؟
از حموم اومدم بیرون و تو آینه خودمو دیدم
-چقدر موهام بلند شده باید برم کوتاهش کنم.
گوشیم رو برداشتم
whatsapp new message from …
این شماره کیه؟
+سلام امیر جون دلم یه زره شده بود برات خوبی؟؟
-سلام ببخشید شما؟
+امیر رضام کسخل
موندم بهش چی بگم
بهش بگم لعنت بهت که چند روزه خبر ازم نگرفتی ؟
یا بگم سلام قشنگم دلم برات یه ذره شده بود.
+امیر یه چیزی بگو هستی؟
-چی بگم؟بگم چه عجب یادی از ما کردی؟؟
+typing…
+ofline
گوشیم زنگ خورد خودشه امیره
-بله.
+امیر محمد حالت خوبه؟
-بعد 23 روز که هیچ خبری ازت نیس
چ…چجوری…خوب باشم.
بغض بود گلوم رو داشت له میکرد.
+امیر چی شده بابا غلط کردم خوب چیکار کنم گوشیم افتاد تو آب و کلا گم شد تا خواستم بگیرم طول کشید ولی اصلا خوراک پابجیه تازه به علاوه سیمکارت قبلی اینم گرفتم خیلی خوب و رنده امیر محمد ترو خدا ببخش حاجی نمیدونستم انقدر ناراحت میشی…
-امیر خیلی دلم برات تنگ شده میشه آنلاین بزنگی تو واتساپ؟؟
+باشه باشه من میرم اونجا میزنگم بای
-خداحافظ
call from …
answer.
+سلام امیر خوبی داداش؟
-نه خیلی دلم برات تنگ شده
+چرا قرمزه چشمات؟ چی شده؟بخاطر من اینجوری گریه کردی؟؟
-…
-نمیدونم چم شده دلم خیلی برات تنگ شده نمیدونی چقد سخته
+منم هم باور کن اولیت کسی که بهش زنگ زدم با این گوشی تو بودی من بابت خرید گوشی خیلی خوشحال شدم الان وگرنه کمتر از حال تو ندارم.
-ممنون…
+امیر نمیشه به راه کنین بیان ۱۵۰ ، ۲۰۰ کیلومتر بیشتر که نیست پنج شنبه بعد از ظهر هم کسی نیست خونه باهم بگیم بخندیم یا بریم بیرون.
-دهنت سرویس،دلت خندیدن میخواد تو این وضعیت؟😂
+حالا تو فکر کن میخوام بخندم
-نمیدونم چی بگم معلوم نیست شاید بتونم به بهونه یه چیزی بیام،خبرش رو بهت میدم
+اوکی فعلا خداحافظ،مواظب خودت باش❤️
-ممنون عزیزم همچنین فعلا خداحافظ
محل زندگی امیر مرکز استان بود و به نسبت شهرما خیلی به راه تر بود
رفتم و به هزار بهونه که خرید عید و لوازم مورد نیاز کارم و بریم یه سفر و هزار تا چیز دیگه بهونه کردم که گفتن باشه و قرار شد هفته دیگه چهارشنبه بعد مدرسه به راه شیم هرچند ۸ مدرسه ها اون موقع به خاطر کرونا که مردم یکم ترسیده بودن گرو ۹ اشون بود.
رفتیم خونه خاله ام و بعد استراحت حسابی رفتیم و حال کردیم.
فردای اون روز بهشون گفتم و قرار شد برم پیش امیر ، گفته بودم یکم کانتر پلی میدیم و بعد میریم بیرون باهم
اما از این خبرا نبود…
نمیدونم که چرا ساعت انقددددددددر لفتش میداد میدونستم کار مغزه اما این دفعه واقعا کار ساعت بود. قلبم انگار دوباره تپیدن گرفته بود داشتم برنامه ریزی میکردم میدونم الکی بود ولی باعث میشد کاری رو از قلم نندازم آدرس خونه شون رو گرفته بودم با اسنپ به راه شدم انقدر عجله داشتم که از پول یارو فراموش کرده بودم و میخواستم برم همون جوری که آبروریزی شد. 😅
رفتم تو کوچه و در خونه رو پیدا کردم یه در خاکستری بهش زنگ زدم و اومد دم در و رفتیم پایین
خونه جالبی داشتن پله میخورد و میرفت پایین میرسید به یه هال که سمت راست ات آشپز خونه بالاتر تراس و حموم دستشویی بود و در آخر هم اتاق و رو به رو ات هم یه اتاق بود که مال امیر رضا بود
به محض این که رسیدیم خونه و کاپشنم رو در آوردم محکم بغلش کردم و کامل چسبوندمش به خودم،معلوم بود خودش رو آماده کرده موهاش بوی وانیل میداد خیلی بوی خوشمزه ای بود.
چند لحظه همین جوری تو بغل هم بودیم که ولش کردم و بهش گفتم خیلی دلم برات تنگ شده بود امیر خیییلی
+مشخص بود داشتی خوردم میکردی.
-خیلی خوب حالا یکم فشارت دادم حس آدمو خراب میکنی.😑
+ببخش ؛؛ خوب چه کنیم با کانتر اوکی هستی؟
-اره خوبه یه سرور میشناسم خیلی خوبه بریم همون
+برو که بریم
بازی رو شروع کردیم چند دست بازی کردیم جدا، تو سرور ها و یه سری جاها هم میرفتیم چیت میزدیم و بنمون میکردن که با id چینجر دوباره حلش میکردیم و دوباره ، کفرشون در اومده بود و من و امیر فقط کُس خنده میزدیم جاتون خالی.
رفتم که پلی بدم و نشستم چند لحظه بیشتر نگذشته بود که دستاش رو گذاشت رو شونه هام و داشت ماساژ میداد و رفت سمت گردنم و ماساژ رو شروع کرد ، دست هاش رو آورد پایین روی سینه هام و مچش رو گرفت و صورتش رو آورد کنار صورتم و ترقوه ام رو بوسید ، یه مور مور عجیبی شدم که تا بحال تجربه نکرده بودم
اف ده و اینتر رو زدم و اومدم بیرون از بازی ،بلند شدم و رفتم به دیوار تکیه دادم و دستم رو باز کردم و اومد رو به روم برق رو که یکم اون ور تر بود خاموش کردم نور مانیتور برامون کافی بود،حس عجیبی بهم دست داد…
پهلوشو گرفتم و به سمت خودم کشوندمش و شروع کردم به بوسیدن گردنش ادکلن cool one رو زده بود و یک آن خورد توی دماغم انگار یه لحظه سرد شدم و حس خنکی رو بهم داد و صبر کردم دوباره بو کشیدم محسور شده بودم.
دوباره شروع کردم دستام رو به کونش رسوندم و شروع کردم به مالیدن و اومدم سراغ لب هاش لبش رو بوسیدم دهن هردومون خشک شده بود و لب هامون روی هم موند و انگار چسب خورده بودن به هم…
زبونم رو مالوندم به لب هامون و از ام جدا شدن با ولع شروع کردیم به خوردن و یه چند دقیقه ای با حالت های مختلف از هم لب گرفتیم و عشق و حال کردیم…
دست منم توی شلوارش بود و داشتم میمالوندم کونش رو و با صدای خمار گفتم:
-تجربه داشتی؟
+نه زیاد درحد انگشت…
-میخوای تجربه کنی؟
+با تو آره.
دستام رو از شلوارش بیرون کشیدم و شروع کردم با ملایمت تیشرتش رو در آوردم و تیشرت خودمم هم و بعد شروع کردم آروم آروم بدنش رو بوسیدن و اومدم پایین و نشستم شلوارش رو ام در آوردم و کیر باد کردش رو از روی شرتش یه گاز خیلی آروم زدم و بوس کردم یه آه گفت.
بلند شدم و برق رو روشن کردم.
بدنش رو با جزئیات تمام دیدم خال های ریز ریز بدن ورزشی سکسی و رگ های بیرون زده یادم رفت بگم که پارکور هم کار میکنه و تقریبا ماهر هم هست.
اون هم شروع کرد و شلوار و شورتم رو کشید پایین و کیرم مثل فنر جامپ زد.
تو دستش گرفت و شروع کرد به خوردن نیمه ماهرانه ولی از نظر من عالی بود بهش گفتم میتونی تا ته بخوری؟
+فکر نکنم
-جان امیر یه تست بکن
+باشه…
شروع کرد و آروم آروم اومد پایین و بعد چند بار بالا پایین شدن کیرم رو تا ته خورد…
اونقدر حال داد که یه آه بلند گفتم بعد چند لحظه ول کرد و یه عوق کوچیک زد و شروع کرد به خوردن…
دستم رو بردم لای موهاش بردمشون عقب تا قشنگ صورتش معلوم شه
چند لحظه بعد آروم نشستم و لبش رو بوسیدم و دستم برد زیر چونش و بلندش کردم.
و بردمش روی تخت و داگی کردمش.به همراه لمس بدن شروع کردم و سوراخش رو لیس میزدم و زبونم رو یکم توش میکردم بی نهایت حال داد کیرم داشت به معنی واقعی میترکید.
صدای آه آه های ریزش بلند شده بود و من وقتی کونشو لیس میزدم کاملا متوجه منبسط و منقبض شدن اون سوراخ خوشکل میشدم از قبل توی یه بطری خیلی کوچیک در دار از ژل لوبریکات پسرخاله بزرگم ریخته بودم درش رو باز کردم و انگشت اشاره ام رو داخلش کردم و زدم به سوراخش که کمرش رو یهو تکون داد و گفت چه سرده
-اوکی میشه
امیر هر وقت درد داشتی حتما بگو
+باشه فقط خیلی استرس دارم
-خوب میشه بهت قول میدم حال کنی فقط
هیچی نگفت و من هم کارم رو شروع کردم با انگشت اشاره آروم شروع کردم به داخل کردن انگشتم نا نصفه که رفت شروع کردم و دور میدادم اش و بعد از چند لحظه دو انگشتی رو شروع کردم و آرووم داخل دادم گفت که درد داره و من هم وایستادم بعد ۳۰ ۴۰ ثانیه که احساس کردم جا باز کرده آروم شروع کردم به چرخوندن و عقب جلو کردن انگشت هام چند دقیقه همین جوری بود و من هم حین کار لپ کونشو میبوسیدم خیلی حال میداد.
در حین کار شروع کردم و انگشت هام رو از هم فاصله میدادم تا بیشتر جا باز کنه دوباره بعد چند دقیقه تونستم انگشت شستم رو هم به آرومی وارد سوراخش کنم.
سوراخش قرمز شده بود آتیییش بود دیگه بیشتر جا نداشت و کیر منم بزرگ تر از انگشتام نبود.
کیرم رو پر لوبریکات کردم و گذاشتم گرم شه که باز امیر اذیت نشه
تموم کار هایی که انجام دادم حدود ۲۰ دقیقه طول کشید و کیر امیر سیخ سیخ بود.
کیرم که گرم شد سرش رو فشار دادم تا کوچیک شه و گذاشتم روی سوراخ کونش و فشار دادم سرش رفت داخل و داااااغ شد کیرم اصلا محشر بود. یه لحظه چشمام بستم و حال میکردم.
شروع کردم و آروم کیرم رو فشار میدارم یک سانتی که رفت آی آی امیر شروع شد من هم وایستادم به همین ترتیب و هزار دنگ و فنگ دیگه کیرم رفت تو و چسبیده بودم به کونش
بهم گفت کسکش همش رو توم کردی؟؟؟
زدم زیر خنده خوب راست میگفت کیرم بزرگ بود به نسبت.
عقب جلو کردم و شروع کردم و داشتم کیف میکردم گاهی سرعتم رو زیاد میکردم و گاهی محکم تقه میزدم امیر یک سره آه اه میکرد و معلوم بود تو حال این دنیا نیست یه تیکه شد که نزدیک بود آبم بیاد و بهش گفتم و اجازه گرفتم که بریزم توش گفت که عیبی نداره چند بار محکم زدم و هرچی آب داشتم ریخته شد تو کونش هییچی نمود هم رمغ و هم آب
امیر هنوز ارضا نشده بود ولی کیرش سیخ بود چون تو این زمان داشتم میمالیدمش برش گردوندم و براش یه ساک درجه یک ته حلقی زدم و انگشت اشاره ام تو کونش عقب جلو میرفت.
خیلی طول نکشید که آب امیر رضا هم سرازیر شد تو دهنم وقتی داشت ارضا میشد یه آه بلند گفت معلوم بود مثل چی کیف کرده .
برق رو خاموش کردم و مانیتور هم خاموش شده بود همه این ها شاید توکمتر از دقیقه ۴۰ دقیقه اتفاق افتاده بود و هنوز ساعت های ۶ بود و خانوادشون ساعت ۸ میومدن.
هیچی خلاصه رفتم و خودم رو پرت کردم کنارش و همین جوری دراز کشیده بود و داشتم روی سینه ها و شکمش بالا پایین میشدم و گاهی تخم هاشو که سفت شده بود میمالیدم پای من که تازه شروع کرد به درد کردن و گز گز میکرد.
بهش گفتم چطور بود؟
گفت خییلی بهتر از اونی بود که فکر میکردم.
-خوب خندیدی؟
+حاجی سرویسمون کردی بابا یه چراغ سبز نشونت دادم آره خوب خندیدم
تعجب کردم و چیزی نگفتم که یهو خودش شروع کرد به خنده و فهمیدم به شوخی گفته
هیچی دیگه ما یه یک ساعتی با هم رو تخت بودیم و حرف میزدیم از این که چی شد و داستان های زندگیمون تو این مدت ، بلند شدیم لباس پوشیدیم و من حاضر شدم خیلی خسته بودم دوباره بغلش کردم و بهش گفتم دوباره حتما میام پیشت از هم خداحافظی کردیم و به راه شدم .
نمیدونم ایا hiv یا ایدز داشتیم یا نه ولی تا الان خداروشکر هیچ اتفاقی نیافتاده.
راه افتادم به سمت خونهخاله ام و وسط راه هماهنگ کردم و اومدن دنبالم.
راه افتادم به سمت خونه ولی خیلی دوست داشتم سرش روی شونه هام بود و منم دستم رو میبردم دور شونش.
نوشته: pikas