فرار از سکس

سلام به همه دوستان انجمن کیر تو کس؛وقتتون بخیروخوشی؛نمیخوام سرتون رو دردبیارم ومیدونم که باورنمیکنید!
اسم من علی رضاس؛این جریانی که براتون تعریف میکنم برمیگرده به سه سال پیشه که من توبازار کارمیکردم.یک روز که ازفرت خستگی کار داشتم توخونه استراحت میکردم تلم زنگ خورد؛جواب دادم ویه خانومی بود.گفت آقای رضایی؛گفتم اشتباه گرفتیدوبعدازکلی معذرت خواهیش قطع کردم؛بعدازچندروز دیدم همون خانوم به خطم چندتاپیام عاشقونه وشعرفرستاد؛زنگ زدم جواب نداد؛با اس دادن بهش گفتم مگه اشتباه نگرفتید؛گفت نخیر؛گفتم مزاحم نشید؛گفت من دوستت دارم؛بامن دوست میشی ومن قطع کردم؛بعدبا اس خودشومعرفی کردوگفت اسمم سانازه؛خلاصه چندروز کاره اون شده بود اس دادن ب من وکاره منم بی اعتنایی؛خلاصه بعدازهفت هشت روزی خلاصه مخ منوزد؛اولش باتماس تلفنی وبا اس دادن باهم رابطه داشتیم؛میگفت که بیوه است وطلاق گرفته؛بعدازتقریبایکماه قرار گذاشتیموباماشینم فلکه اول صادقیه قرارگذاشتیم؛بعدازدیدن هم رفتیم یه کافی شاپ همون حوالی وبعدشم یه رستوران سنتی؛داشتم برمیگردوندمش خونه حرف ازسکس زد؛وقتی رسیدیم من خداحافظی کردم ولی اون گفت میخوای بری وتنهام بذاری؛گفتم نه؛خلاصه باکلی استرس رفتم خونش؛یه آپارتمان نقلی ومدرن باوسایل های شیک داشت؛رفت واسم آبمیوه آوردوکنارم نشست؛بعدازخوردن آبمیوه دستموگرفتوتوبغلم نشست؛گفتش دوسم داره وقسمم دادکه هیچوقت تنهاش نذارم؛ازم باکلی شهوت شروع کردبه لب گرفتن؛دگ داشت کیرم سیخ میشداونم باحس کردن اینکه کیرم سیخ کرده شدت لب گرفتنشوبیشترکرد؛بعدش دستموگرفتوبردنم تواتاق خوابش؛لباسای خودشودرآوردبجزشورتش؛وای ک چ سینه های شق و نرمالی داشت؛اومدبغلم لباسامودرآورد و رفت سراغ شلوارم؛کیرموکه دید بدون معطلی کردش تودهنش؛دگ آمپرم رفت رو ۱۰۰۰؛منم سینه هاشومیمالیدم؛بعداز۱۰ دقیقه ساک زدن شورتشو درآوردمونمی دونید چه کس سفید و خوشبوی داشت؛به حالت 69شدیمو7؛8 دقیقه هم اینطوری حال کردیم؛من که دیگه مست شده بودم؛بایه حرکت چرخیدونشست روی من؛کیرموتنظیم کرد روی کسشویهو کیرمو تا ته کرد توکسش؛وای که چه کسه تنگوداغی داشت؛بالاوپایین کردوچنددقیقه بعدش دیدم خسته شده به حالت سگی درآوردمشوکیرمو کردم توکسش؛همینطورتلمبه میزدم وآه و ناله هردوتامون دراومد؛خواستم بکنم توکونش ک قسمم داد ازپشت نکنمش؛خوابوندمش به شکم و زیره شکمش هم بالش گذاشتم؛کیرموتاته کردم توکسش؛چند دقیقه ای تلمبه زدم گفتم آبم داره میادکجابریزم گفتش بریزش توکسم؛ولی من کیرمودرآوردموریختم روی کمرش؛همزمان بامن اونم ارضاشد؛دگه نای تکون خوردن نداشتیموروی هم ولو شدیم؛نیم ساعتی خوابیدیموبعدشم بلندشدیم رفتیم دوش بگیریم که بازشهوتمون زد بالاویه سیخم تو حموم حال کردیم؛دوش گرفتیمواومدیم بیرون؛من حاضرشدموخواستم برم که گفت دوستتدارموقسمم داد باهاش بمونم؛بهش قول دادم؛6 ماهی باهم بودیمو یک روز که خونه اش بودم بطوراتفاقی شناسنامه شو دیدم؛دنیاروسرم خراب شد؛دیدم شوهر داره؛صداش کردمودعواش کردم؛زدزیره گریه وگفت شوهرم بایک زن دیگه رابطه داره واصلابهش نمیرسه وبهش میگه که رفته مأموریت؛گفتش که داره طلاق میگیره؛منم بعدازکلی دعواکردنش یه سیلی محکم بهش زدم وازخونه زدم بیرون؛یکماهی گذشتومن بحدی عذاب وجدان گرفته بودموازخودم متنفرشده بودم که یهوبهم زنگ زدوگفت واست یه مژده دارم؛گفت طلاق گرفته؛منم باورنکردموبهم گفتش اگه بهت ثابت کنم تنهام نمیذاری؟منم که بهش وابسته شده بودم قبول کردم؛شناسنامه اشو نشون دادو دیدم طلاق گرفته؛از اون لحظه تاالان باهم هستیم وبحدی بهم وابسته شدیم؛حداقل دوسه بار درهفته باهم سکس داریم؛نزدیکه سه ساله که باهم هستیم وحسابی خوش میگذرونیم؛!!ببخشیدکه سرتونو درد آوردم؛امیدوارم لذت برده باشید؛فقط یه خواهشی ازتون دارم که هیچوقت خیانت نکنید که بهتون خیانت میکنن؛منتظرداستانهای بعدی منوسانازم باشید…
لطفانظربدین!
خدانگهدار دوستای عزیز.!

نوشته:‌ Ali jon

دکمه بازگشت به بالا