فیلم سوپر خواهرزن مذهبی
من مهرداد هستم و ۳۸ سالمه
دوتا خواهر زن دارم از خانومم بزرگترند یکیشون ۴سال کلثوم و اون یکی ده سال فاطمه و هردوتاشون مذهبی شدید ، فاطمه که همیشه با چادر جلو من میچرخه حتی تو خونه ولی کلثوم تو خونه با لباس اما کاملا پوشیده میچرخه
فاطمه تو اطراف تهران هستن و ما و کلثوم تهران هستیم و چند وقتی میشه که به پیشنهاد باجناق بزرگم با شوهر کلثوم یه باغ شریکی نزدیک محل زندگی فاطمه اینا خریدن ، زیاد بزرگ و لاکچری نیست چند تا درخت میوه داره و استخر کوچک روباز و یه خونه ساده ۳۰ متری وسط باغ که از طرف استخر کلا شیشه است
داستان برای یک ماه پیشه که جمعه همه قرار شد بریم باغ ، پدر و مادر خانومم هم با ماشین ما اومدن و چون جا نبود من با موتور خودم اومدم
قبل ناهار بچه ها و مرد ها یکم شنا و آب بازی کردیم و بعدش ناهار و میوه چیدن و …
دیگه هوا تاریک شد و جمو جور کردیم برگردیم که فاطمه اینا زودتر راه افتادند و بعدش ما خواستیم راه بیفتیم که پسر کلثوم هم گیر داد که با مامان بزرگ اینا برم و سوار ماشین ما شد و خانومم راه افتاد و منم با موتور خواستم راه بیفتم که شوهر کلثوم گفت سر راه میری کلید باغ فاطمه اینا جامونده بهشون بده با موتوری،
کلید رو گرفتمو راه افتادم تا سر آسفالت که دیدم خانومم وایساد گفتم چی شد وایسادی گفت گوشیم کنار سرویس دستشویی باغ جا گذاشتم تو برمیگردی بیاریش دیگه به کلثوم زنگ نزنم شاید راه افتاده باشند شوهرش قاطی میکنه بعدش کلید فاطمه ایناهم که داری گفتم باشه پس شما برید منم میام چون یه سرم باید برم خونه فاطمه کلید هاشونو بدم و برگشتم سمت باغ ، تو مسیر باغ منتظر بودم کلثوم اینارو ببینم تا رسیدم پیش خودم فکر کردم شاید از مسیر دیگه رفتن که ندیدم شون اما وقتی در رو باز کردم دیدم ماشینشون تو حیاط و هنوز نرفتند تعجب کردم که چی شده راه نیفتادن
در رو آروم بستم و رفتم سمت خونه و پیش خودم گفتم بذار بترسونم شون ،جلوتر رفتم دیدم چراغ های داخل روشنه اما پرده کرکره ای های طرف استخر کامل بسته است کنجکاو شدم و یواش یواش رفتم جلوتر ، همه جا بسته بود اما گوشه یکی از کرکره های پرده ها باز بود داخل رو میشد دید آروم از کنار استخر رفتم جلوتر و نشستم تا از اونجا داخل رو ببینم ، اصلا هیچ وقت فکر نمیکردم همچین چیزی رو ببینم ، باجناقم لخت بود و داشت شلوار کلثوم رو که یه سوتین آبی تنش بود و روی پتو پهن شده دراز کشیده بود رو در میاورد ، ضربان قلبم شدید شد ، دهنم خشک شده بود فکر میکردم خواب میبینم کلثوم چادری حالا داره جلوم لخت میشه همه چیم قاطی شده بود شهوت استرس ترس ، یه لحظه یاد گوشیم افتادم که نکنه زنگ بخوره همه چی خراب بشه سریع گوشیم رو از جیبم در اوردم سایلنت ش کردم و دیدم موقعیت خوبیه فیلمبرداری کنم و شروع کردم فیلمبرداری،،
کیرم داشت میترکید ، عجب بدنی ، همه نگاهم فقط به کلثوم بود باجناق شکم گنده که راس کرده بود و پشمالو اما کلثوم دیوونه کننده بود برام مخصوصا وقتی سوتینشو باز کرد و سینه های اشتباه نکنم ۷۵ ش نمایان شد سینه هاش خیلی خوش فرم بود فقط شکمش ضایع بود اونم به خاطر بارداریش بود باسنش بد نبود
کلثوم دراز کشید و پاهارو بالا گرفت و باجناقم نشست و یکم تف سر کیرش زد و فشار داد تو کوسش و شروع کرد تلمبه زدن اما شکم گندش اجازه نمیداد خوب تلمبه بزنه ، صدای آه و ناله کلثوم شنیده میشد ولی دوسه دقیقه نگذشت که باجناقم کیرشو درآورد و آبشو ریخت رو دستمال کاغذی ،بدبخت زودانزال اما کلثوم با دست داشت کوس شو میمالید فکر کنم ارضا نشده بود بیچاره باجناقم خروسی فقط زد و پاشد ، یهو به خودم اومدم که الانه که به گا برم ،سریع گوشی رو قطع کردم و رفتم طرف در که یادم افتاد گوشی خانومم رو نیاوردم دوباره برگشتم طرف سرویس و گوشی رو پیدا کردم و سریع زدم بیرون اما خیلی دوست داشتم باز هیکل کلثوم رو ببینم ولی می ترسیدم برگردم شاید بفهمند کلا گند بزنم
اما خوب شد فیلم گرفتم وگرنه فکرمیکردم خواب دیدم
،،،
الان چند وقته گذشته اما بیشتر وقت ها همه فکرم شده این موضوع مخصوصا اگر جایی کلثوم رو ببینم بعدش فیلم شو نگاه میکنم یا جق میزنم یا خانومم رو با فکر کلثوم میکنم.
حالا نمیدونم چکار کنم ولی فقط دنبال راهی برای بدست آوردن کلثوم هستم ، فکرش دیوونم کرده چندبار که نزدیک بوده تصادف کنم خلاصه اگر کسی راهی میدونه پیشنهاد بده
ببخشید طولانی شد
نوشته: مهرداد