لبخند سیاه 153

-مهران نکنه این اجنبی بیاد طرف ما . تو چه طور به خودت اجازه دادی که اون بیاد و ببینه که ما داریم چیکار می کنیم . من بهت چی بگم ;
 -تقصیر من چیه اون ازت خوشش میاد .
-چی گفتی مهران ; من درست متوجه نشدم . یعنی درست شنیدم ; تو همون آدمی هستی که وقتی منو می دیدی از این که احتمال می دادی شبو در آغوش شوهرم بوده باشم ناراحت می شدی ; تو چطور به این بی شرم اجازه دادی که منو بر هنه ببینه .
 -یواش تر فرزانه ! آپارتمان کوچیکه و خلاصه با این جور فریاد زدن های تو صدای ما رو می شنوه .
 -بذار بشنوه .. من نمی خوام با من مثل یک هرزه بر خورد شه . مگه ما داریم فیلم سکسی بازی می کنیم ;
-عزیزم این جا خونه اونه . حداقل این حقو داره که بدونه چه خبره . یه حق آبچکی داره ..
– بالاخره داری زبونمو باز می کنی تا اون حرفایی رو که در دلمه بهت بگم .. یعنی تو اون قدر بی شرمی که حاضری  همین ایرج خان بیاد طرف من و تو هم صدات در نیاد ; مگه من عشقت نبودم ; مگه من همه چیز تو نبودم ;
 بازم سیل اشک از چشام راه افتاده بود . نمی دونستم چیکار کنم . مقصر خودم بودم . بار ها و بار ها بر من ثابت شده بود که مهران به خاطر خودم دوستم نداره ولی انگار نمی خواستم اینو قبول کنم . می خواستم محبت و عشقمو نثارش کنم . می خواستم بهش نشون بدم که ارزش عشق از همه چی بیشتره . می خواستم اونو بسازم ته دلم فکر می کردم که بتونم آدمش کنم . حتی خودم خودمو فریب دادم . چه طور می تونستم از اون انتظار داشته باشم که با من خوب تا کنه . دوستم داشته باشه و صداقت منو با صداقت جواب بده .. وقتی که خودم با خودم روراست و صادق نبودم . تا کی می تونستم امید وار باشم .. خدا منو بکشه .. من چه عذابی به فرزاد دادم . تازه فرزادی که به من همه چی داده بود . عشق و وفا و پاکی و صداقت . بیشتر املاکشو به اسم من کرده بود . منو آزادم گذاشته بود که هر جور که دوست دارم  لباس بپوشم .. منو در حجاب داشتن و بد حجاب بودن آزادم گذاشته بود . و من هنوزم واقعا نمی دونستم که اون کی بود و از کجا اومد .
-عزیزم .. اشکاتو پاک کن .. ایرج میگه حتما خیلی بچه ننه ای . جنبه داشته باش . پس اون بیچاره هایی که روزی ده تا مرد رو تحمل می کنن چیکار کنن ;
 -مهران تو واقعا قاطی کردی .. یا دیوونه ای یا داری خودت رو می زنی به دیوونگی . تو داری منو با اونا مقایسه می کنی ; یعنی من یک هرزه ام ;
 -ببین من این حرفو نزدم . امروز دیگه در همه جای دنیا در کشور های متجدد و پیشرفته سکس گروهی جا افتاده . در ایران خودمون هم یه مدتیه که با استقبال فراوونی رو برو شده . خوشبختانه با این دین ستیزی که به راه افتاده مردم و افراد مترقی و لذت طلب گرایش عجیبی به این مسئله پیدا کردند ..
 حرفشو قطع کرده و گفتم این قدر فلسفه نباف حالا منظور ; ..
در همین گیر و دار ایرج وارد شد . خیلی راحت و بی خیال . داشت بهم کیر کلفت نشون می داد سر کیرشو دست مالی کرد و مثلا می خواست یه مانوری بیاد .  یه زمانی مهران رو کاخ آرزو هام می دیبدم .. این که بتونم سر مایه ای با خودم ببرم اون ور آب تا در مقابل پمب بنزین آقا و پدر گرامیشون کم نیارم . .. و یک زمانی به خیلی کمتر از اینا هم قانع شده بودم . من که به خاطر پول به سراغش نرفته بودم . حتی حالا هم حاضر بودم با اون به کوخ آرزو هام برم . هیچی واسم مهم نبود . من یک هویت می خواستم . اسمی که بالا سرم باشه . و شاید بعد ها می شد گفت عشقی که من اونو ساختمش . ولی حالا زلزله ای اومده بود و اون کوخ خاک شده بود . دیگه نمی تونستم رو هیچی حساب کنم .مهران مثل سربازی که فرمانده و مافوق خودشو دیده سعی در دستمال زنی و خایه مالی ایرج رو داشت . دستشو گذاشت روی کس خیس من .. 
-واااایییییی خیلی خیس کردی . خیلی آروم این جمله رو بر زبون آورد . با دستمال کسمو خشک کرد . در حالی که کیرشو همچنان توی کونم نگه داشته بود زیر گوشم گفت ایرج خیلی خوشش میاد که خودش بهت حال بده . یعنی با دسترنج و زحمت خودش کشت کنه . بذر بپاشه محصول بگیره . اون داشت بهم می گفت که ایرج دوست داره دستشو روی کس خشک من بماله و وقتی که کسم خیس کرد لذت ببره .. واسه لحظاتی تصمیم به فرار گرفتم ولی ترسیدم . ترسیدم که شهوت چشای این دو هوسبازو کور کرده باشه .. مهرانی که همش می گفت کاش می تونستم کونتو جر بدم و ایرجی که عین گرگهای درنده دندوناشو بهم نشون می داد . هیچ بعید نبود که بهم حمله کنن .مهران دستشو گذاشت زیر شکم من و منو به طرف عقب کشوند تا زیر بدنم خالی شه و ایرج خان بره زیر من قرار بگیره . کیرش از توی کونم اومده  بود بیرون .دست و پا می زدم و ازش می خواستم که منو بذاره زمین . ولی گوشش بدهکار نبود . ایرج طوری دستاشو دور کمرم قفل کرده بود که هیچ راه فراری نداشتم و این بار مهران رو حرصی که داشت همچین کرد  توی کونم که بی اختیار نام مادرمو فریاد زده اونو صداش می کردم . کسم با این که تشنه و طالب کیر بود ولی  ازاین جور رفتار خشن و گستاخانه گریزان بودم . کیرشو روی کسم تنظیم کرد ..
-نه ..نه ..مهران .. ایرج : جنده حالتو بکن و به ما هم حال بده . من شوهرت رو می شناسم . زنی که به اون شوهر خیانت کنه از هر چی جنده هست جنده تره . پس کس و کونتو بده این قدر زرنزن …. ادامه دارد …. نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا