ماجراهای شاهین و ویدا (۲)
لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه…
بعد ترک خونهی ویدا اینا همش به این فکر میکردم که چرا نتونستم از موقعیتم خوب استفاده کنم. ترس این رو داشتم که ویدا به خودش بیاد و دفعهی دیگه بهم پا نده. باید همون روز که موقعیتش بوجود اومده بود کار رو تموم میکردم.
دیگه زمان خواب ندا کوچولو رو بهتر از قبل دستم اومده بود. میدونستم نهایتش تا ساعت 2:30 خوابه و من میتونم خودم رو به ویدا برسونم. فردای اون روز با ویدا تلفنی صحبت کردم. بهم گفت که بعد رفتن من حسابی حالش خراب بوده و شبشم که مهمون داشتن و حال و حوصلهی اونا رو هم نداشته. بدتر از همش شب شوهرش بهش نرسیده و تو کف کیر مونده. منم تو ذهنم برنامهی اونروز رو برا خودم ریختم. ساعت حدود 1:45 بود که از شرکت زدم بیرون و خودم رو رسوندم در خونهی ویدا اینا. با موبایلم باهاش تماس گرفتم، گوشی رو جواب داد و خیلی آروم حرف میزد. ازش پرسیدم چرا آروم حرف میزنی و گفت تو اتاق ندام و کنارم خوابه، منم گفتم پس در رو باز کن، گفت دیوونه شوخی نکن. گفتم باز نکنی زنگ رو میزنم اونوقت ندا بیدار میشه. سریع در رو برام باز کرد و منم مثل دفعهی قبل خودم رو رسوندم دم در خونشون و رفتم تو کفشام رو درآوردم. اومد جلو و من هم سریع بغلش کردم و یه بوس از لباش کردم و تعارف کرد تا بشینم. خودم رو به مبل سه نفره رسوندم و نشستم وسط مبل (تا برای وقتی که میاد پیشم جا براش کم باشه). دوباره مثل همیشه شروع کرد به پذیرایی. پذیراییش که تموم شد اومد و نشست روی مبل دو نفره که اونطرفتر بود. کمی با هم صحبت کردیم، دوباره فضولیش گرفته بود، با موبایلم و با کیفم ور میرفت که بهش گفتم بیا بشین کنارم. با کمی مِنّو مِن اومد نشست کنارم. منم تا نشست دستم رو انداختم دورش و بغلش کردم و ویدا هی میخندید و خودش رو کنار میکشید. تو همین حین یهو چشم تو چشم هم شدیم و هر دوتاییمون یه لحظه مکث کردیم، آروم لبام رو به لباش نزدیک کردم و شروع کردم به بوسیدن. یواش یواش بوسههای کوچیک تبدیل شد به لب گرفتن. لبای قلوهای شیرینی داشت. هیچوقت از خوردنشون سیر نمیشدم. همینطور که لب تو لب بودیم آروم با دستم بازوش رو نوازش میکردم و همینطور دستم رو به سینش نزدیکتر میشد. دیگه دستام به سینههای نرم و بزرگش رسیده بود و با لبام داشتم گردنش رو بازی میدادم و با زبونم لیسش میزدم. میدونستم به گوشاش حساسه و تا گوشاش رو زبون میزدی حسابی شل میشد و منم از فرصت استفاده کردم و خودم رو به گوشش رسوندم و زبون زدم، ویدا یه آه بلندی کشید و سر من رو به سمت خودش فشار داد. منم دستم رو زیر پاهای کشیده و روناش انداختم و ویدا رو به روی پام کشیدم. اون توی بغل من روی پاهام بود و لباش رو لبای من قفل شده بود. دستم رو از زیر تیشرتش به سینههاش رسوندم. برعکس ظاهر خیلی سربالای که با سوتین داشتن خیلی نرم و افتاده بودن (شاید بخاطر شیر دادن به ندا بود). یه دستم به پشت و گردنش بود و نگه داشته بودمش و دست دیگم رو سینههاش. یواش یواش دستی که رو سینههاش بود رو رسوندم پشتش تا سوتینش رو باز کنم، ولی قفلی نداشت. خندید و گفت قفلش از جلو باز میشه، منم سریع دستم رو رسوندم وسط پستوناش و سوتینش رو باز کردم. ااوووووف، سینههاش یهو ول شدن و منم از فرصت استفاده کردم و تیشرتش رو خواستم بدم بالا. خودش رو لوس میکرد و بهم اجازه نمیداد. با خوردن گردن و گوشش بیخیال مقاومت شد و منم توی یه لحظه تیشرتش رو از تنش درآوردم. ویداجون دیگه نیمه لخت تو بغلم بود. یکی از سینههاش رو تو دستم ماساژ میدادم و اونیکی رو براش میخوردم. صدای آه و اوهش در اومده بود و میگفت یواشتر.
دیگه وقت اون رسیده بود تا کمی جلوتر برم، همونطوری که میمیای پر شیرش رو میخوردم کمی هلش دادم روی مبل تا بتونم به راحتی کسش رو براش بمالم. دست چپم زیر گردنش بود و سینهی راستش تو دهنم لای دندونام، دست راستم رو از روی شلوارش رسوندم به کسش و از روی شلوار براش مالیدم، یه اووووف بلندی گفت و یه لحظه کمر و کسش رو تاب داد. دوباره رنگ چشاش عوض شده بود. حسابی قرمز شده بود و این نشون میداد که حشری شده. همونطوری که به پشت رو مبل ول بود شروع کردم با زبونم سینهها و پهلوهاش رو بازی دادن، کمی غلغلکش اومد. پاهاش رو که دستم لاش بود حسابی به هم فشار میداد جوری که حرکت دادن دستم سختتر شده بود. آروم آروم و ریزه ریزه بوسههام رو به سمت نافش هدایت کردم و دست انداختم دکمههای شلوار رو باز کنم ولی مقاومت میکرد. دوباره برگشتم سمت گردن و گوشش و شروع کردم به خوردن، حین خوردن گوشش دونه دونهی دکمههای شلوارش رو براش باز کردم و آروم دستم رو از روی شورت گذاشتم رو کسش… وااااای چه خیس بود، طوری که انگار عرق کرده باشه، با خوردن لباش شروع کردم به درآوردن شلوارش، شلوارش حسابی تنگ و چسبون بود و به زحمت تونستم از تنش در بیارم، ولی ویدا دیگه مقاومتی نمیکرد و من رو آزاد گذاشته بود. بلند شد و دستم رو گرفت و من رو به طرف اتاق خودش کشوند، ویدا کوچولو توی اتاق خودش خواب بود و من ویدا رو بغل کردم به سمت اتاق خوابش بردم. همونطوری که توی بغلم بود از همدیگه لب میگرفتیم. وقتی به تخت خوابش رسیدم آروم رو تخت خوابوندمش و خودمم کنارش دراز کشیدم. دستم رو از رو شورت گذاشتم روی کسش و سینههاش رو میخوردم. اون هم بیکار نمونده بود و از روی شلوار جینم کیرم رو میمالید. و همینطور که میمالید هر دفعه یه دکمه رو باز میکرد تا اینکه همهی دکمههام بغیر از اولی و کمربندم باز شده بود. دستش رو تو رسونده بود و کیرم توی دستش بود و منم دستم رو به توی شورت اون رسوندم، واااای توی عمرم همچین کس خیسی ندیده بودم، فکر کردم چون اولین بارشه که باهام سکس میکنه اینقدر خودش رو خیس کرده (ولی بعدا فهمیدم که همیشه کسش ایقدر خیس میشه). کیر منم زیاد بلند نبود ولی کلفت بود. ویدا هم وقتی دستش به کیرم رسید گفت واااه چقدر کلفته منم گفتم همش مال خودته، میتونی تحملش کنی، اونم جواب داد بلندیش رو حتما ولی کلفتیش رو مطمئن نیستم، باید امتحانش کنم، تا حالا کیر به این کلفتی توی کسم نرفته.
بلند شدم و کمربندم رو باز کردم و شلوارم رو با شورت کشیدم پایین، کیرم راست راست شده بود، تیشرتم رو از تنم درآوردم و رفتم سمت ویدا دیگه رو هم دراز کشیده بودیم و داشتم ازش لب میگرفتم و کیرم هم از روی شورت روی کسش بود. بوی کس آبدارش رو میشد توی اتاق حس کرد. همینطور با بوسههای ریز اومدم پایینتر تا به شورتش رسیدم، از روی شورت چند تا بوسه از کسش کردم و رونهای پاش رو زبون زدم. دو دستم رو رسوندم به دو طرف شورتش و از پاش کشیدم پایین، شکمش داشت میلرزید، نیم خیز شده بود و با چشمهای حشریش داشت نگام میکرد، لرزش رو توی تمام وجودش میشد حس کرد. اونقدر خودش رو خیس کرده بود که زمان درآوردن شورتش آب کسش که چسبیده به شورتش بود کش میومد. چرا دروغ بگم از این حالت خوشم اومد و شورتش رو که درآوردم یه بو کردم و آب روش رو لیس زدم، شورتش رو از دستم کشید و انداخت یه طرف. منم سریع رفتم سر اصل کاری و کسش رو بوسهباران کردم و با زبونم چوچولش رو زبون زدم، یه لحظه خودش رو یه تکونی داد و دستام رو که لَگَنِش رو از دو طرف گرفته بودند با دستاش گرفت، شکمش همینطور میلرزید. منم داشتم کسش رو میخوردم، نمیشه گفت آبش زیاد خوشمزه بود ولی بد مزه هم نبود، و یه شوریه خاصی داشت ولی عطر کسش دیوونه کننده بود برام. زبونم رو به سوراخ کسش رسونده بودنم و با زبون داشتم میگاییدمش. هم من هم ویدا حسابی حشری شده بودیم. یه لحظه گفت شاهین، وای مردم و سرم رو به کسش فشار داد، میگفت بخورش، زبون بزن، گازش بگیر و شروع کرد به پیچ و تاب خوردن. خیلی زود ارضا شد. من دیگه فکر کردم از این به بعدش رو نتونه باهام راه بیاد و بخواد سریع آبم رو بیاره تا اذیت نشه. منو به سمت بالا کشید و لبام رو که با آب کسش خیس بود رو شروع به مکیدن کرد. منم سینش رو میمالیدم و کیرم رو روی کس خیسش میکشیدم. کیرم حسابی شق شده بود سر کیرم رو یواش یواش حین عقب جلو کردن تا دم سوراخ کسش میبردم و برمیگردوندم. بارها این کار رو تکرار کردم و لبام رو از لباش جدا کردم و سرم رو کمی ازش دور کردم تا بتونم توی چشاش نگاه کنم، دوست دارم وقتی کیرم تو کس میره با صاحب کس چشم تو چشم باشیم. وقتش رسیده بود و کلاهک کیرم رو با یه فشار توی کسش فرستادم. واقعا تنگ بود، انگار از کسش زیاد استفاده نشده بود. وقتی سر کیرم رفت تو یه لحظه چشمای خمارش نگام کردم و همینطور که سرش رو بطرف بالا میبرد چشماش رو بست با لبای گوشتیش یه آهی کشید و همهی هوای تو ششهاش رو داد بیرون. کیرم رو یواش یواش دادم توی کسش ولی برای کس تنگ ویدا کیر من خیلی کلفت بود، خوبیش این بود که کسش از خیسی هیچی کم نداشت و انگار حسابی روغنکاری شده بود. هرچقدر بیشتر تو میرفت سرش رو بیشتر به عقب میبرد و چشاش رو بیشتر به هم فشار میده و بازوهای من رو که دوطرف زیر زانوهاش حائل کرده بودم فشار میداد. دیگه شاهین کوچولو تا ته تو کس ویداجون بود. یکم تا ته توش نگهداشتم و یهو کشیدمش بیرون و دوباره تا ته کردم تو، یه آه دیگه گفت و منم کار تلمبه زدنم رو شروع کردم، هی قربون صدقه کیرم میرفت می گفت بزن، تلمبه بزن تو کسم، جوون تخمات میخوره به کونم، دارم حال میکنم. منم همینطور داشتم توی کسش میکردم و در میآوردم. حسابی حال میداد بهم. انگار یه حلقهی تنگ دور کیرم انداخته بودند، باورم نمیشد ویدا بعد این همه سال که از ازدواجش میگذشت همچین کس تنگی داشته باشه. جفت پاهاش رو روی یه شونهام گذاشتم و اینطوری کسش تنگتر هم شده بود، شروع کردم به تلمبه و در همین حال سینههاش رو براش میمالیدم. تو حال خودم نبودم و حسابی داشتم لذت میبردم. همهی پیشونیم خیس عرق بود. یواش یواش کیرم داشت آمادهی فوران میشد، از نالهها و حرکات ویدا هم معلوم بود اون هم داره به اوج میرسه. پاهای ویدا رو از شونههام انداختم پایین و مثل دفعهی قبلش دستام رو حائل کردم و شروع کردم به تلمبه زدن، دیگه داشتم منفجر میشدم. یه لحظه دیدم چشای ویدا تغییر کرد و سریع دستش رو پشتم انداخت و گفت تندتر، بگا، جرم بده، اوووووف کیر کلفت من و تو همین حین یه جیغ کوچیک زد و پشت منو چنگ انداخت. منم چند تلمبه به اومدن آبم بیشتر نمونده بود، دوست داشتم توی همون کسش خالی کنم، ولی قبل اومدن آبم بهش گفتم دارم میام و اونم با وحشت گفت تو نریزیا. منم چند تلمبهیه دیگه زدم و کیرم رو کشیدم بیرون و انگشتام رو دورش حلقه کردم و فشار دادم (خواستم آبم با فشار بپاشه روش). آبم از کسش تا صورت و موهاش پاشید بیرون، جهش اول دقیقا تا لبش پاشید و تا سرش رو برگردوند جهش دوم توی موهاش ریخت. و با دو جهش دیگه آبم تموم شد، تا حالا سابقه نداشت اینقدر آب تو یه مرحله ازم بیاد، اونقدر تخلیه شده بودم که زیر تخمام درد گرفته بود. بغلش افتادم و صورت ماه ویدا جون رو بوسیدم.
سرش رو با همون موهای خیسش رو شونههام گذاشت و یه نیم ساعتی تو بغل هم خوابیدیم، بعد که بیدار شدیم بهم گفت میخوام برم حموم، میخوای باهام بیای؟ منم دیدم ریسک بزرگیه، شاید ندا بیدار شه و یا کسی بیاد گفتم نه، انشالله یه دفعهی دیگه که اوضاع مساعدتر بود. رفت صورتش رو شست و اومد. آبهای روی بدنش رو هم قبلا با تیشرتش پاک کرده بود. منم لباسهام رو تنم کردم و آمادهی رفتن شدم. یه ماچ آبدار از هم گرفتیم و ازش تشکر کردم. بغلم کرد و دوباره بهم گفت که دوستم داره…
بعد نیم ساعت که از خونشون اومدم بیرون باهام تماس گرفت. دوشِش رو گرفته بود و داشت از لذتی که این سکس بهش داده بود برام میگفت. نمیدونم چرا ولی فکر میکردم یه خلاء بزرگ توی زندگیش هست.
ادامه…
نوشته: شاهین