ماساژ تا سکس با دخترخاله ام

سلام من توی دستانام اسم نمیارم از این بابت خودمم نارحتم و ازتون معذرت میخوام جریان برمیگرده به اونجایی که خاله و خانواده اش برای تعطیلات عید اومدن خونمون و دخترخاله ام ازمن خوشش اومده بود و من چون نمیخواستم بهش صدمه بزنم(مثه بعضی ها اول عاشقش کنم بعد بکنمش بعدشم بندازمش دور)از این مسایل بدم میومد خلاصه من هی بی محلش میکردم چون نمیخواستمس ولی اون بدتر علاقه مند و حریص تر میشد تایه روز بهش گفتن من ترو نمیخوام دوس ندارم الکی هم بهت امید بدم ،من دنبال ازدواج و اینجور چیزا نیستم،من دنبال زندگی آزادم بهش گفتم اگه دلت میخواد درحد دوستی هستم خلاصه دخترخاله قبول کرد وزنگ زدن و اس دادن وراحت حرف زدن شروغ شد,که یه روز بهم گفت بدنش میخواد پریود بشه و بدن درد داره و حالش خوب نیس،ازم خواست که برم پیشش (اونا این چندروزی که مهمون ما بودن دخترخاله توی اتاق من میخوابید و من توی حال)وقتی رفتم توی اتاق ازم خواست کنارش باشم باهاش حرف بزنم که بخوابه، آخه نزدیک ساعت12شب بود،باهاش حرف میزدم که وسط حرفاش گفت دخترا چقدربدبختن و هزارتا درد و مشکل دارن همینجور که حرف میزد دستمو گرفت و فشار داد و گفت یه سوال؟؟ماساژبلدی؟؟منم گفتم چور مگه؟گفت اگه ازت خواهش کنم ماساژم میدی که درد بدنم کم بشه،منم گفتم باشه ولی اگه کسی اومد فکر بد میکنه؟بهم گفت دررو فقل کن،منم قفل کردم وشروع کردم به ماساژ دادن،

اول از لای انگشتهای پاهاش ورفتم بالاتر قسمت زیز زانو بعد قسمت بالازانو تاکونش رو ماساژ میدادم،بد بهم گفت میشه لامپهارو خاموش کنی؟؟گفتم خب چرا؟؟گفت تا خوابم بگیره(اما همش بهانه بود)لامپو خاموش کردم اولش خیلی تاریک شد رفتم طرفش بهمش گفتم تاریکه چیزی نمیبنم،گفت چشات عادت میکنه چه بهتر که نمیبنی،گفتم چرا؟؟گفت آخه میخوام شلوارمو دربیارم چون با شلوار خوابم نمیبره،من ساکت شدم وانم شلوارشو درآورد وگفت الان ادامه بده،من ساکت وبی سروصدا به کارکم ادامه دادم که دیدم همینجورخوابیده پیرهنشم کند،داشتم کارمو میکردم که دیدم آخ و اوخ مکینه،خیلی تحریک شدم،تا به خودم اومدی دیدم یه دخترلخت زیر دستام دارم توی اتاق بسته ماساژش میدم،این فکرا باعث شد میرم بلند بشه،بعد دیدم به برعس شد وبه پشت خوابد و صورتش روبرم بود بهم گفت ادامه بده،توی یه لحظه دیدم کیرمو گرفته و داره باهاش ور میره،منم رفتم رو سینه هاش و مالوندمشون وسوتینش کشدم پایین و شروع کردم به خورندن سینه هاش وبعدش خوردن شکمش و نوک زبونمو گذاشتم توی سوراخ نافش و بعد چنددقیقه رفتم سراغ خوردن کوسش واقعا باحالا بود،بعدش بهش گفتم بنظرت کیرم خشک توی کونت میره؟؟اونم با یه لبخنده سکسی شروع کرد به خوردن و خیس کردن کیرم،بعد خوابید رو شکم وبا چند تلمبه آهسته کونشو بازکردم و وقتی باز شد سرعتمو زیاد کردم،حفتمون داشتیم لذت میبریدم،که آبم اومد و همشو خالی کردم توی کونش (بدون مسخره کردن،سربه سرگذاشتن،ودرغ گفتن و وعده ازدواج دادن باهاش سکس کردم) سکسمون ادامه داشت تا وقتی شوهر کرد که بهش گفتم همچی رو فراموش کن…

دکمه بازگشت به بالا