مامان بخش بر چهار 103
–
افشین و اشکان مستقیم کرده بودند توی کس و کونش .. اسحاق کرده بود توی دهنش .اجسان هم داشت با سینه هاش ور می رفت . من لجم گرفته بود . یعنی اون زن جای مادرشونو گرفته بود یا جای دوست دخترشونو ; من واقعا نمی دونستم . طوری وسط پذیرایی سرگرم بودن که اصلا متوجه نشدن من یه لحظه اومدم و خودمو کنار کشیدم . فقط یه دو متری حرکت سریع لازم بود تا از پشتشون رد شم که منو نبینن و خودمو برسونم به یکی از اتاقا . توان رفتن نداشتم . زورم کشیده شده بود . صبر کردم تا خودمو بگیرم . فکر خاصی به ذهنم رسیده بود . این که از این صحنه فیلم بگیرم و اونو نشون قلی بدم و بگن بفر ما .. اون که به من می گفت جنده بیاد و ببینه زنش دست هرچی جنده رو از پشت بسته . روسپی امریکایی . راست همیگن که امریکا خیلی پیشرفته تر از ماست و در مورد همه چی از ما جلو تره . اشک از چشام در اومده بود . اصلا این انتظارو از پسرام نداشتم . ولی نشستم و با خودم فکر کردم گفتم ارغوان این پسرا که غیر از تو چهار تا زن همسایه رو گاییدن اونم جلو چشای خودت . حالا این وضعیت فرق می کنه . فکر کنم بیشتر به خوشگلی و چشای سبز روشن و پوست سفید اون زن حسودیم شده بود . اما به نفع منم تموم می شد این که می تونستم این فیلمو نشون قلی بدم و خوب حالشو بگیرم . زنه پررو چهار تا کلمه یاد گرفته بود همش داشت اونا رو تکرار می کرد . خودمو پیدا کردم .. رفتم اتاق روبروشون . از لای در تا اون جایی که می شد حتی کج دار و مریض شروع کردم به فیلمبرداری . این زن اصلا سیر بشو نبود .. کیر رو درست تلفظ می کرد .. ولی به کسش اشاره می زد و می گفت کاس … لعنتی یه کاسی بهت نشون بدم که تو و قلی هر دو تاتونو دیپورت کنن . ولی من که نمی تونستم فیلم گاییده شدن یک امریکایی رو به دست چهار تا ایرونی نشون بدم . هر چند شاید دولت به من تشویقی می داد و به بچه هام . در یکی از این صحنه ها احسان رفته بود پشت لیزا .. پاهاشو انداخت رو شونه هاش . سرشو گذاشت وسط کون و شکاف و چاک کون لیزا و زبون زدن کس و سوراخ کونشو شروع کرده بود . پاهای لیزا رو طوری به دو طرف باز کرده بود که من تعجب کردم که چطور شده که اون هنوز چاک نخورده . این زن عین ماهی بود . خوش اندام و زیبا . کاملا مشخص بود که به خاطر پول و سر مایه قلی به پر و پای اون پیچیده . مثل دولت نامردش فقط اقتصادی فکر می کرد . ولی حالا که خودشو پیچونده بود به پر و پای بچه هام دیگه از نقطه نظر شخصی و کیف و حال خودش وارد عمل شده بود .
-جووووووووون .. اسحاق کس و کونو می بینی ; اندامو داری ;
اسحاق : ببین احسان مامان اندامش یه سفتی و کلاس دیگه ای داره . این درسته خوشگل و خوش پوسته ولی اگه یک سال اونو به همین صورت بکنی وا میره . بیشتر به درد این می خوره که پشت ویترین باشه . ولی من که خیلی دارم با هاش حال می کنم .
احسان : این خصلت ما مرداست که با هر زنی که حال می کنیم لذت می بریم .
لیزا که حالیش نمی شد اونا چی دارن به هم میگن مدام غر می زد و به زبون انگلیسی یه چیزایی می گفت که فقط از فک گفتن اون می فهمیدم که دوست داشت اونو بیشتر بکنن و با کیر به اون صفا بدن . خودشو انداخت رو زمین و مثل یه ماهی از دست احسان در رفت . رو کرد به چهار تا پسرام . اسحاق وقتی اومد و کنارش قرار گرفت دستشو گذاشت رو سینه اسحاق . خیلی آروم اونو رو زمین دراز و طاقبازش کرد و رفت روش نشست . دلم می خواست در این صحنه وارد کار زار شم . نمی دونستم چرا راجع به اسحاق بیشتر احساس حسادت می کردم . شاید به این دلیل که اون در سکس خیلی قوی تر بود من دلم نمی خواست که اون غیر من به بقیه توجه زیادی نشون بده . کون سفید و متوسط لیزا رفت روی کیر اسحاق قرار گرفت . حرکات کون و تماس کس و کیر اون دو نفر شروع شده بود .
-اووووووففففففف .. لیزا .. ایزا جون یواش تر .. چه کس با حالی … بچه ها این کس یه ورمی داره بالاش که آدم دوست داره درسته اون قالبو بذاره توی دهنش . اووووووففففففف خیلی با حاله .. لیزا همچنان با سرعت روی کیر اسحاق حرکت می کرد . کیر کلفت احسان قطر و حلقه کس لیزا رو طوری باز کرده بود که دیدن این صحنه بیش از حد منو حشریم کرده بود. دوست داشتم منم برم اون وسط و زیر کیر پسرام دست و پا بزنم . …. ادامه دارد …. نویسنده …. ایرانی