مامان بخش بر چهار 90

داشتم فکر می کردم که چیکار کنم که به  چند کار بیارزه . آخه من تا حالا این بچه بازیها یا مسخره بازیها رو که یکی به گردن یکی قلاده میندازه و اونو می گردونه و میشه  ارباب و طرف میشه برده رو در چند تا از همین فیلمهای بی خود و بی هیجان سکسی دیده بودم .. بیچاره این سگ ها سر گردان شده بودند و در بلا تکلیفی نمی دونستن چیکار کنن . هر چند لحظه در میون هم واسه این که یه تمرکزی گرفته باشم بهشون می گفتم که  پارس کنین .. پارس کنین . به این فکر می کردم که چیکار کنم که خشم و قدرت خودمو نشون بدم . رفتم طرف نریمان و گفتم تا می تونی اون زبون درازت رو در بیار و این کسمو لیس بزن .. میک بزن . با انگشتات روی کسمو بمالون .. وگرنه همون بلایی رو که سر اون دو تا در آوردم سر تو در میارم . به احترام ریش سفیدی که تیغ کردی زیاد کارت ندارم ولی این دلیل نمیشه که همین جور مفت مفت بذارم از چنگم در ری .  
 -آخخخخخخخخ بخور .. بخورششششش .. افسار سگها یعنی نورور و محجوبه در دستم شل شده بود .
 -پسرا حواستون باشه این سگا فرار نکنن .
اسحاق : نه مادر جون .. اگه فرار کنن من یکی میشم کفتار و تیکه پارشون می کنم .
 -اسحاق از طرف من وکیلی که یه استخون بندازی دهن این ماده سگ . فقط حواست باشه که استخونتو خردش نکنه .
-مادر گردنشو خردش می کنم اگه بخواد استخونمو گازش بزنه ..
 اسحاق کیرشو با خشونت وارد دهن محجوبه کرد .. رفتم در گوشش گفتم عزیزم من میرم رو نوروز  اونو غسلش میدم تو هم هر وقت حس کردی تانکرت پر شد دختراین نوروز خانو بشورش . به نریمان هم به این خاطر گفته بودم که کسمو بخوره و روشو دست بکشه که مثانه منو هم تحریک کنه و ادرارم جمع شه .. کسمو گرفتم طرف سر و صورت  نوروز خاان .. شما دو تا .. نیما و ناصر پاشین این یه تیکه فرشو بزنین کنار اصلا جمعش کنین .. اگه شاشمو بپاشونم اونجا دیگه باید از بوی گندش خفه شم .. شما دو تا پسرام و محبوبه جون که به تو هم ظلم شده و می دونم که باید جزو گروه ما باشی . نریمان پدرته ولی در حق تو بد داوری کرده .. تو و اسحاق و احسان داور میشین . نریمان دهنشو باز می کنه . اون وقتی که من دارم رو سر و صورتشو می شورم این پیری باید دهنشو باز کنه و شاشمو بخوره .. دهنش باید باز باشه . اگه دهنشو بست جای اون و نوروز رو عوض می کنم . فقط در مواردی اونم برای دو ثانیه می تونه دهنشو ببنده که شاشمو خورده باشه می خواد اونو ببلعه .
نریمان : میشه نوروز , پسر گلم جور منو بکشه ;
 -من حرفی ندارم .
نوروز : پدر تو که خودت می دونی من ناراحتی معده دارم ترش می کنم .
 -تو که همه غذاها رو می خوری .
-اون دفعه رفتم دکتر به من پرهیز داد .
-نوروز دروغ نگو.
 -مدارک پزشکی من هست پدر!
 -من تو رو می شناسم .. مقصر تویی که منو مجبور کردی اون جوری قضاوت کنم .
خوشم میومد که می دیدم این دو تا پدر و پسر این جوری با هم کل کل کرده همو دارن رسوا می کنن . خیلی بدم میومد از این که یکی قضاوت بد انجام بده و داوری ها رو ببره زیر سوال . البته اشتباهات داوری جزوی از داوریه به شرطی که عمدی درش نباشه و این دو نفر که داشتن علنا می گفتند که ما اعمال نفوذ کردیم .
 -اشکان برو دو تا لیوان آب واسم بیار و یه لیوان چای ..
 سه تا لیوان نوشیدنی رو هم خوردم .. چند دقیقه ای هم سرشونو گرم کردم تا این آب ها یه حدی رو اثر بکنه .پ
 -بچه ها .. داورا آماده باشین .. یک دو سه .. نریمان خان دهنتو باز کن . اگه مرحله اول موفقیت آمیز نباشه دستور می دم یک ساعت بعد این کار تکرار شه ولی این بار فک بالا و پایین  تو رو به زور نگهش می دارن و اگه چاک خوردی تقصیر خودته .. تازه به تو رحم کردم به احترام پیش کسوت بودنت تو رو سگ نکردم .
 -ارغوان خانوم .. من سگتم .. سگ میشم . واق واق می کنم . غلط کردم ناداوری کردم .
-بسیار بیجا کردی . تخم  مرغ دزد , شتر دزد میشه .. امروز این جا ناداوری می کنی فردا سر صندوقای انتخاباتی رای قلابی می ریزی توی صندوق . ریشه تو رو باید از همین جا خشکانید .
 -دوباره یک دو سه ..
اشکان : وای مامان عجب شاشی ! دهن نریمان باز بود و سر و صورتش هم خیس شده بود . انگاری داشت به سر و صورت و دهن نریمان سیل می بارید . دهنش پر شده بود .
 -بخورش نریمان ! دهنتو ببند شاشو بخور .. منتظری همه رو یک دفعه بریزی بیرون ; بخورش .
 دهنشو بست و اونو خورد . خیلی هم زیاد بود . سرفه اش گرفت . نزدیک بود بالا بیاره .. واسه این که به مثانه ام فشار نیاد در همین حالی که داشت نوش جون می کرد بقیه آبو به صورت و موهای سرش پاشوندم  و دیگه تمومش کردم . سزای داورا و اونایی که در انتخابات و داوری های خودشون تقلب و تخلف می کنن و اونایی که ازشون حمایت می کنن همینه .. حالا می خوان هر پست و مقامی داشته باشن فرقی نمی کنه . شاه باشن یا گدا باشن . کسی که اهل عدالت نباشه باید باهاش این رفتارو کرد .. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا