مامان منحرف .
–
با این که داستانهای سکس با مامان زیاد می خوندم و مامان هم خیلی فانتزی سکسی تو خونه می گشت اصلا فکرای بد به خودم راه نمی دادم . راستش وقتی داستانهای سکس با مامانو می خوندم فقط به این فکر می کردم که دارم به مامان بقیه فکر می کنم و به مامان خودم کاری ندارم . این جوری خودمو قانع می کردم که هنوزم غیرت دارم و اتفاقا شیوه خیلی خوبی هم بود و به همه دوستام که داستانهای سکس با مامان یا فامیلی رو می خوندن توصیه می کردم که طوری برن توی حس که فکر کنن که با یه مامان دیگه یا یه خاله و عمه دیگه از یه خونواده دیگه روبرو هستند و این جوری بود که هر وقت نگام به مامان یا یکی از فامیلا ی زن می افتاد از اون احساسات فانتزی که اونا رو بکنم در من زنده نمی شد ..من هفده سالم بود و مامان خوشگلم هنوز چهل سالش نشده بود . اون خیلی به خودش می رسید و تیپ می زد . بابای بیچاره ام هم که کارمند اداره بود و ده سال ازش بزرگتر بود اکثرا هم بی حال . یه روز که توی پارک نشسته بودم و داشتم درس می خوندم مامانو داخل ماشین پسر همسایه دیدم .. مامان فهیمه من خیلی خوشگل و ناز بود . قدی متوسط و هیکلی تقریبا لاغر داشت . در عوض کونش خیلی خوش مدل بود . فکرای بدی به سرم افتاده بود . یعنی کمال پسر همسایه مون که به تازگی از خدمت بر گشته و خیلی هم خوش هیکله و خوش تیپ باهاش رابطه داره ;/; نمی دونم .. نه لعنت بر من . داشتم آتیش می گرفتم . تا این که یه روز کشیک وایسادم و کمال رو دیدم که از خونه مون اومد بیرون . راستش ترسیدم که برم طرفش و بگم چیکار داری . تازه مدرک هم نداشتم .. پشت گردن کمال جای لب مامان مشخص بود . شده بود عین فیلمهای سینمایی . حتما اونو گاییده و به حال خودش ولش کرده و رفته .. اتفاقا بعد از ظهر هم بود . ساعاتی بود که مامان عادت داشت بخوابه .. اون چه جوری از این ساعتش زده بود و خودشو تسلیم کرده بود . بیچاره بابا داشت اضافه کاری می کرد و تا شب نمی خواست بیاد خونه و مامان هم این طرف اضافه باری می کرد . در اتاق مامانو که باز کردم دمر و کاملا سکس افتاده بود .. کون متوسط و خوش نقشش بهم چشمک می زد . عجب بی احتیاطی کرده بود . حتما فکر نمی کرد من سر برسم و اونو در این وضعیت ببینم . من عادت داشتم قبل از این که وارد اتاقش بشم در بزنم . روی کونش همه اثر آب کیر بود . فکر کنم کمال اونو گاییده به حال خودش ولش کرده . حالا یعنی من واقعا نباید این مامانو می کردم ;/; یعنی مامان هم از یه جنده ای که یه ماه پیش کرده بودمش و هی می گفت زود باش آبتو بیار خالی کن کمتر بود ;/; حداقل با این مامان جنده خودم یه صفایی می کردم . پسر همسایه مامانو بکنه من نکنم ;/; کون لق عشق مادری . وقتی ننه آدم جنده باشه دیگه عاطفه چیکار می تونه بکنه .. اول یه زنگ زدم به بابا دیدم تا سه ساعت دیگه نمیاد . خواهر بزرگ تر از منم که تو یه شهر دیگه داشت درس می خوند و منم حداقل یه دو ساعتی واسه گاییدن مامان وقت داشتم .. جلوتر که رفتم دیدم مامان یه تکونی خورد و گفت کمال تویی ;/; اصلا نفهمیدم کی زیر کیرت خوابم برد .. زودباش اون کردن قبلی ات مزه ام نداد زود باش .. . آخخخخخ من فدای اون کون گرد و تپلی مامان بشم که داشت بهم چشمک می زد . فقط از تنها چیزی که چندشم می شد آب کیری بود که رو کون مادرم نشسته بود و مربوط به گاییده شدن توسط پسر همسایه بود . -زود باش که الان پسر و شوهرم سر می رسن .. .معطل نکردم کون مامانو از وسط بازش کرده و عجب کوسی داشت . تپل و با حفره ای کوچولو ولی حاشیه هاش یه خورده شل بود نشون می داد جنسش تازه نیست ولی هر چه بود از کس جنده های عمومی بهتر بود . هنوز مامان سرشو بر نگردونده بود . کیرمو که کردم توی کسش یه حس مطبوعی بهم دست داد . حس کردم که تمام خشم و ناراحتی من فرو کش کرده و لذت جاشو گرفته . حالا می تونستم از این لحظه های شیرین استفاده کنم و این عذاب وجدانو نداشته باشم که چرا بی غیرتم . من یکی فکر کنم مامان از کیر تشخیص داد که من کمال نیستم .. -کمال چرا این قدر کیرت بی حال شده .. -مامان این کیر هم با حاله هم مال کماله .. واسه خودش کمال داره . شق و تیزه . دیگه نذاشت ادامه بدم به زور دست و پا می زد تا خودشو از زیر دست من خلاص کنم . دستمو گذاشتم جلو دهنش و با زوری که به سر و گردنش می آوردم و مثل کشتی کج می خواستم گردنشو بشکنم اونو به یه حالت تسلیم در آوردم بیحال شده بود . حرفی نمی زد . -اوووووففففف مامان مامان غریب نوازی بسه . من دارم در غم کس می میرم و اون وقت تو میری به غریبه ها کس میدی .. چند بار ببینم تو زیر کمال خوابیدی و من حرص بخورم و نتونم کاری بکنم .. . شونه ها و کمر مامانو ن غرق نوازش و بوسه کرده بودم و اون عکس العملی نشون نمی داد . دستمو گذاشته بودم رو کسش و همراه با گاییدنش روی کسشو هم می مالیدم . بدجوری هنگ کرده بود . تمام حواسش به این بود که نکنه من موضوع اون و کمالو به بابا بگم .. من بی خیال داشتم لذت می بردم . می دونستم فهیمه جون هم با کیر من داشت حال می کرد . چون کس خیسش گویای اثر کیر پویا بود هنوز مامان روشو به طرف من بر نگردونده بود که گفتم بهترین موقعیته کیرمو از تو کسش بیرون کشیده یه ضرب و با فشار فرو کردم تو کونش .-واااااییییییی پویا جر خوردم جر خوردم . دیگه هیچی ازم نمونده -سزای زنی که به شوهرش خیانت می کنه همینه .. اوخ جووووون مامان کونت خیلی با حال تر از کسته .آبمو ریختم تو کونش .. حالا دیگه رام و اسیر من شده بود . دوست داشت هوامو داشته باشه . بهم باج بده . لاپاشو باز کرد و کسشو واسش لیس زدم . وسطای لیس زدن یادم اومد که این کس گاییده شده کماله ولی چاره چی بود . یه بار دستمو فرو کردم تو کسش یه لایروبی انجام دادم و دوباره کس خوری رو شروع کردم . مامان موهای سرمو از هوس داشت می کند . یهو آروم شد و فهمیدم که ارگاسم شده .. دستاشو به طرفم دراز کرد ازم خواست که برم روش .. کیرم دوباره مثل اولش شق شد . این بار رفتم رو کس مامان از روبرو .. سینه رو انداختم رو سینه هاش و لبام رو لباش حالا نکن کی بکن . سر شار از هوس بود .. -کمال کمال ..-مامان من پویا هستم پسرت . ازبس به اون گفتی کستو بکنه منو یادت رفته .. وقتی می خواستم تو کسش آب بریزم گفتم مامان نکنه بچه کمالو بندازی گردن من .. خودم می دونستم که اون قرص می خوره .. وای که چقدر چسبید وقتی تو کوس مامانی که به پسر همسایه کس می داد آب خالی کردم . باهاش اتمام حجت کردم که دیگه خودشو زیر کیر کمال ول نده منم به بابا چیزی نمیگم . هرچند می دونم تو خونه ما با این پسره سکس نداره ولی یکی دوبار که کمال خونه تنها بود ظاهرا رفت پیشش . چون من مامانو دیدم که غروبی از خونه شون اومد بیرون و یه ساعت بعد مامان کمال رفت خونه . منم راستش چیزی بهش نگفتم . سختگیری زیاد فایده ای نداره . ممکنه اگه زیاد گیر بدم مامان منحرف شه و از اینی هم که هست بد تر شه … پایان .. نویسنده .. ایرانی