مثل سگ پشیمانم

سلام بچه ها اسم مستعار من سعید و 28 سالمه . تا حالا چند باری سکس داشتم اما اولین سکس من با یه زن متاهل بود که واسه یه کار اداری به اداره ما مراجعه کرده بود اونوقتها من تازه استخدام شده بودم و زیاد وارد مسائل ریز نمی شدم خلاصه بگم که این خانم اسمش لیلا بود به من مراجعه کرد و گفت که مطلقه است و الان چند وقتی هست که یه آقایی مزاحمش میشه و من هم دنبال کاراش رو گرفتم و حتی نمی دونم چی شد که بصورت ویژه پیگیر رفع مزاحمتش شدم و طرف محکوم و به زندان رفت. بعد از اون ماجرا مدتها این زن به من پیله کرد و منم راستش رو بخواید دلم نمی اومد پرش بدم میگفتم همین که دور و برم باشه خوبه منم که مجرد و اینم مطلقه چی بهتر از این . روزها گذشت و ما کم کم به هم نزدیک شدیم تا اونجا که یه روز منو به خونشون دعوت کردو منم خر خر قبول کردم. اولش میترسیدم و با کلی التماس که من نمیام و نکنه کسی سر برسه و … گفته بود تازه طلاق گرفته و تو خونه خودش زندگی میکنه تا مدت قراردادش تموم بشه. و گاهی اوقات برادر کوچولوش به اون سرمیزنه که تنها نباشه. من که حسابی ترس تمام وجودم رو گرفته بود وارد خونش شدم و مثل یه بچهد مثبت نشستم و با دلهره فقط دوروبرم رو نگاه می کردم که کسی نیاد یا اصلا تله نباشه. بگذریم چای رو اورد و شیرینی و نشست بغل دست من رو مبل اولش که من روم نمیشد و اونم خجالت می کشید چیزی بگه. خودمک بالاخره زدم به سیم آخرو گفتم علت دعوت من که فقط دیدن هم نیست؟هست؟ گفتش نه گفتم پس خلاصه و زود بریم سر اصل مطلب / انگار یه کم از بارش کم کردم و بلند شد اومد نشست بغل دستم رو یه مبل.یه خورده به هم نگاه کردیم و با اینکه من هم ترس داشتم و هم خجالت میکشیدم یواش یواش به هم نزدیک شدیم و من چشمام رو بستم در یه لحظه لبهای داغش رو روی لبهای خودم حس کردم عجب حسی بود ترسم ریخته بود و شل شده بودم و منم شروع به خوردن لبهاش کردم. اونقدر ادامه دادیم که شلوارم خیس شد نمیدونم چی شد که دستام بی اختیار رفت سمت سینه هاش و چون زیاد بلد نبودم تند تند مالششون دادم . منکه اولین بارم بود سکس می کردم فقط دوست داشتم هرچی زودتر بخوابونمش و …
ازش خواستم بخوابه و من شروع به در آوردن لباسهاش کردم و همزمان اونم به من کمک میکرد لباسهام رو در بیارم چند دقیقه ای سینه هاش رو گذاشتم تو دهنم و تند تند مکیدمشون و مثل ندیده ها سرکیرم رو گذاشتم لب کوسش و فرو کردم داخل . چقدر داغ و خیال انگیز بود و به سه دقیقه نکشید که آبم داشت می اومد سریع کشیدم بیرون و ریختم رو بدنش. نه اینکه بلد باشم و واسه انگیزش حس اون این کارو کرده باشم نه چون یه دفعه اومد جایی واسه ریختنش نبود ریختم رو سینه ها و شکمش. هم حال کردم و هم شرمنده بودم آخه خیلی زود ارضاء شده بودم و انگار باعث بی کلاس بودنم شده بود.لیلا شروع کرد به خوردن کیرو و حس قلقلک داشتم و دوباره بعد از چند دقیقه کیرم بلند شد و احساس کردم که باید بازم بکنمش. سرتون رو درد نیارم بین حال کردن بودیم که موبایلش زنگ زدو رفت اتاق بغلی که جواب بده من ناخواسته گوش دادم و شنیدم که می گفت باشه باشه تمومه.و چند ثانیه صحبت دیگه و اومد ازش پرسیدم کی بود گفت دوستمخه کار داره و. باید برم سراغش منم که حس ترس باز اومده بود سراغم گفتم سریع تمومش کنیم و اونم قبول کرد و زدم بیرون که گفت منم با خودت تا یه جا برسون. این کار چند باری تکرار شد تا اینکه یه روز با یه مرد داخل خیابون دیدمش و تعقیبش کردم و دیدم به یه آدرس دیگه رفتن اولش فکر کردم دوستشه ولی کاملا آزاد داخل کوچه و محله بودن شک کردم شوهرشه یا نه واسه همین دیگه کاراگاه بازیم شروع شدو آخر سر فهمیدم بله خانمک متاهله و طرف هم شوهرشه. دوباره که دیدمش کل ماجرا رو مجبورش کردم بگه و معلوم شد که اون خونه مربوط به دوستش بوده و اون آقا هم شوهرشو اون مزاحمه هم دوست پسر دوران جوانیش بوده. باورتون نمیشه اما انگار تموم دنیا رو سرم خراب شده بود با اینکهروزهای خوبی باهاش داشتم ولی از اینکه می دیدم متاهل بوده و به من دروغ گفته هم از اون هم از خودم متنفر بودم . من آدم خوبی نیستم ولی هیچگاه راضی به سکس با یه متاهل نبودم و نیستم و نخواهم بود.شاید من کثیف ترین آدم روی زمین باشم اما هیچوقت راضی به ساختن جنده نبودم. من جنده باز هستم اما جنده ساز نمیخوام باشم.الان مثل سگ پشیمانم و از اون زن متنفر. نمیتونم فراموش کنم از دوستام می خوام واسه رهایی از این عذاب وجدان راهنماییم کنن.

نوشته:‌ سعید

دکمه بازگشت به بالا