محمد و دخترخاله

سلام من محمدم این داستانی که میخوام براتون بگم برمیگرده به 4سال پیش من 14ساله بودم، خونه ما تو روستاس یه دختردایی دارم نگم براتون قد خودم185 باوزن 66 دخترداایم 170 لاوزن 85 یه کون تپل مست و خیلیم حشری 6سال از من بزرگتره الان شوهر کرده و یه بچم داره ما خونه هامون کنار هم بود و یه دایی ببشتر ندارم فک کنم اونقدی که من بادخترر داییم سکس کردم شوهرش هنوز نکرده از بچکی منو میکرد خیلی حشری بود پردشم من زدم تا 18سالگی باش، سکس میکردم تااینکه خواستن شوهرش بدن ولی راضی نبود یه چن سالی بود سکس نکرده بودم خلاصه اخرای سال هشتم بود امتحانای خرداد داشتم تو اتاق خواب درس میخوندم علوم😂 دیدم صدای دراومد فک کردم خواهرمع دیدم صدازد اب دهنمو قورت دادم خیلیم بچه خجالتی بودم دیدم دخترداییم اومدتو گفت خوبی گفتم اره گفت درس میخونی گفتم اره گفت بیا ازت بپرسم خیلی هول کرده بودم فهمیده بود یواشکی گفت دراز میکشی گفتم اره روم نشست مثل همیشه اها راستی اون دوران حامله بود منم اب داشتم یکم تلمبه زد داش ابم میومد ولی میخواستم بگم سریع لبمو خورد اخ اح میکرد گفت اوف کصم داغ شد ابت اومد! گفتم اره خیلی مست بود گف باید اب منم بیاری از روم پاشد خیس خیس شده بودم یه ساک زد قلقلکم میومد گفتم بسه یه10دیقه وایستادیم کیرم شق شد اینبار مم رفتم روش تند تند میزدم خیلی حشری شده بودم از شدت نمیتونست نفس بکشه گفت داره میاد ابش پاشید روم کیرمو دراوردم خیلی بی حال شده بود منم مست بودم گفت میخای بیاری گفتم اره خودشو خشک کرد کونشو طرفم کرد دربرابر کیرم خیلی بزرگ بود ی تف زدم بافشاز بردم تو دردش گرفت ولی گشاد بود کردم کردم ابمو ریختم تو گف چقد داغه دیگه پاشد رفت خیلی حال کردم دیگه ازون روز فرصت نشده بکنمش وهروقت دخترشو میببنم باخودم فک میکنم این از منم هسسلام من محمدم این خاطره که میخام براتون بگم سه ماه پیشه تازه میخواستم برم 18سال اول بزارین از خودم بگم قدم185 وزن 66 بچه درسخون و خجالتی ام، یه دخترخاله دارم همسن مامانم 42سال هیکل خوبیم داره و قیافتن منث 35ساله هاس چثن وضع مالی باباش توپه ما ازهمه نظر مثل خونواده اوناییم یه دختر داره یه سال ازم بزرگه و پسرشم یه سال ازم کوچیکه همسن داداشمه ماخیلی رابطه خوبی داشتیم ولی وقتی بزرگ شدیم بخاطر دخترش دیگه کم خونمون میان اونم جمعه ها خودش تنها میاد خونه ما روستاس وبا شهرستان 10تا فاصله داره خلاصه، منو برادرم با خواهر کوچیکم نسبتا خوش قیافه ایم باچشمای بزرگ ولی چون اونا چشمشون تنگه همیشه ما سه تا سرزبونیم بچه که بودم دختر خالم همش میگف تو دومادم میشی من یه سه ماهی میشه میرم بدنسازی و ازون دختر خالم خواهر این دخترخالم که بدنسازه برنامه گرفتم وکامل همه چی منو میدونه من معمولا زیاد توچشم نیستم یه بار به مامانم گفته بود چرا محمد نمیاد ببینمش خلاصه یروز با پسرش میخواستیم بریم گردش من صبح خواب مونده بودم داداشم بااون رفته بود من پاشدم که بهم زنگ زد گفت برو از خونمون کلا افتابیمو بیار منم بهونه خجالت اوردم گفت برا زیدم میخام رفتم درخونشون﴿اینم بگم من تابحال ی بار تجربه سکس داشتم} زنگو زدم دخترخالم ورداش خونشون 2طبقس گفت خودت بیا بردار نمیدونم کجاس منم خیلی به خودم رسیده بودم رفتم داخل درو بازکرد هیچکی خونشون نبود اخه شوهرش راننده س یه شلوار قرمز تنگ با تیشرت منو راهنمایی کرد بالا رفتم اتاق مهران اسم بچش گشتم کلاهو ورداشتم رفتم که یهو گفت بیا همین کمو دخترمو درست کنیم منم رفتم همش به من نگا میکرد منم خجالتی بودم وسرم پایین دلش مییخاس کمدو که جابجا کزدیم یه نفس عمیق کشیدم اخه سنگین بود هیچی نگفت منم ساکت بودم یه چندثانیه همون جوربود تااینکه یه اخی بالبخند کشید گفتم چیشده گفت نمیدونم از صبحه یه چیزه شلوارم منو اذیت مکنه میای ببینی چیه منم گغتم باشه پشت به من کرد عقب شلوارش یه مارک داشت خیلی زرنگ بود قشنگ نقشه کشیده بود 😂 منم مارکو با دستم کندم گفت اوفه هش منم کیرم شق شده بود ولی نفهمیده بودم برگشت دید گفت این چیه منم کاملا لبو شده بودم سرمو انداختم پایین گفت خجالت نکش اومد سمتم و یواشکی گفت فقط لین خدمون بمونه میدونم فضول نیسی کشید پایین منم یا 6ماهی بود نریخته بودم بخاطر بدنسازی یکم خورد کاملا حشری شده بودم بعد کشید پایین خیلی سفید و تنگ بود میگفتی کص بچه 18سالس اخه شوهرش یکم چاقه نمیتونه بکنه وقتی کشید پایین تعجب کرد ولی هیچی نگفت منم گرفتم چیشد دراز کشید به پشت از کون یواش کردمش گفتم زجرش بدم خیلی حشرس بود سریع چرخید گفت از جلو منم هی بازی میکردم خودش فرو کرد گفت تند تند بزن منم تند تند زدم خیلی اخو ناله میکرد ابم داش میومد گفتم داره میاد گفت بریز رو دستم نمیدونید خیلی اومد کلا پشماش ریخته بود اونقد که لیس زد دستشو گفت چی میخوری لعنتی اینقد زیاده گفت یکم کصمو بخور منم خوردمش ارضا شد دیگه اومدم پایین یه موز بهم داد فقط کلی اسرار کرد به کسی نگم منم گفتم باشه

نوشته: محمد

دکمه بازگشت به بالا