مسافر جنده و پاکدامنی من

سلام من فرزادم. سنم 31 ساله. ساکن کرمانشاه. 2 ساله ازدواج کردم . من تو فامیل به بچه مثبت مشهور بودم. نه دوست دختر داشتم و نه اصلا با دخترا رابطه خوبی داشتم. تو یه شرکت خصوصی تو شهرک صنعتی بیستون کار می کنم. تا 4 بعداز ظهر سرکارم و بعد از اون من با ماشینم کار می کنم که یه پرایده. عموما دخترا و زنهای جوان سوار ماشین شخصی نمی شن. یه روز درب پارک شاهد کرمانشاه به یه خانمی بوق زدم دیدم گفت مستقیم. وایستادم تا سوار شد. اومد نشست جلو . بعد شیشه طرف خودشو زد بالا و شروع کرد به چرت و پرت گفتن که من تنهام و کسی رو ندارم و … مدام به من نگاه می کرد. من اولش داشتم کنترلم رو از دست می دادم ولی بعد به یاد چهره مظلومانه زنم افتادم و خودمو کنترل کردم و پنجره رو زدم پایین . بعد گفت خیلی گرسنمه یه چیزی برام می خری؟ شانس آوردم یه خانواده سه نفره سر شهرک کارمندان گفتن آخر جاده قدیم. تا صبر کردم آونا سوار بشن. دختره به من گفت آشغال عوضی و پیاده شد. بعد از اون خدا رو شکر کردم که به فساد کشیده نشدم. پیشنهاد به همه دوستان. اینهایی که تو این سایت می یاد عموما افکار دوستانه نه واقعیت. سعی کنید تو همون فکر باشید و واقعیت نباشه . هیچوقت با پاکدامنی خراب نمی شید. اگه مشکل دارید یا زن بگیرد یا اگه نمی تونید و امکانش نیست حداقل یه زنی رو صیغه کنید و خواهشا زنا نکنید.
با تشکر فرزاد از کرمانشاه

دکمه بازگشت به بالا