مستاجر تازه واردمون زیبا خانم
سلام دوستان میخوام داستان سکس خودم با زن مستجر مون رو براتون تعریف کنم این داستان واقعیع البته باورش با خودتون ولی من دلیلی ندارم برای دروغ گفتن بهتون.
خوب از موضوعه مون دور نشیم ما یه خونه داریم دوطبقه هست طبقه بالا دست خودمونه پایینیش رو هم خالی کرده بودیم که اجاره بدیم یه چند نفری اومدن ولی یا ما رد کردیم یا اونا نخواستن چون خونه ما یه مقدار قدیمی بود و پدرو مادر من خیلی مذهبین باید کسایی که اجاره میکنن خونه رو ادمایه درستی باشن که از شانس من یه خانم اقای اومدن مرده حدود ۵۰ ساله زنشم حدود چهلو دو سه سال خونه رو دیدن گفتن خلاصه ما خیلی برامون مهمون میاد ولی اهل دردسر نیستم نه خودمون نه مهمونامون خلاصه پدرم که همه کاره بود قبول کرد چون تو اون شرایط بهترین ادما همونا بودن منم تو ذوقم خورده بود چون از خدام بود دختر جون داشته باشن یا حداقل زن مستجر جوون باشه البته که بعدش به اون نتیجه رسیدم که اون زن چهلو خورده ای ساله از سه تا دختر بهتر چند روز که گذشت دیگه امارشون دستم اومده بود زنه اسمش زیبا بود شوهرش علی هم کارمند بود صبح میرفت ساعت حدود پنج عصربر میگشت اوایل همه چیز عادی بود ولی کم کم خیلی راحت شد خانومه طوری که پدرم به مامانم گفت درباره پوشش بهش تذکر بده ولی اون گفت زیاد بهشون سخت نگیریم بهمون اعتماد کردنو فلان نباید این مسجر ها رو از دست بدم چون هم مرتب بودن هم سروقت پول اجاره رو میدادن این زیبا خانوم ما قدش حدود ۱۶۰ بود وزنشو دقیق نمیدونم ولی یه کم تپل بود دوتا دختر داشت دو قلو بودن اینا شوهر کرده بودن بعضی وقتا میومدن خونشون خیلی کیسایه عالی بودن ولی چون زیاد نمیدیدمشون دیگه کاری ازم بر نمیاد من ۱۹ سالمه ولی زیاد دوسدختر نداشتم اما به شدت حشریم همین باعث میشه دخترارو از دست بدم یه سری دوست دخترمو اوردم طبقه پایین قبل اینکه به زیبا خانوم اجارش بدیم خلا۱ه ازداستان دور نشیم رابطه من با دوست دخترام در حد لاپایی بود سکس درست حسابی نداشتم تا اونموقه که زیبا خانومو کردم زیبا خانوم خیلی سفید بود بعضی وقتا که کاری داشت باهام تماس میگرفت منم هرکاری ازم بر میومد واسش میکردم یه بار رفتم خونشون کمدو جابجا کردیم اون موقه حسابی دیدش زدم ساق پاهای سفید کیر شق کن کون گنده و سینه هاشم متوسط بود ولی وقتی خم میشد حسابی خط سینش میوفتاد بیرون که باعث میشد شق کنمو به یادش بزنم انگشتاشو تو اون سن لاک میزد اون موقه که رفته بودم کمکش شلوارش گشاد بود ولی یه کم کوتاه بود لباسشم گشاد بود خلاصه اون موقه فهمید روش شق کردم ولی واکنشی نشون نداد خودشو جمعو جور هم نکرد ساق پاهاشو هی دید میزدم کم مونده بود کیرم شلوارمو پاره کنه یه بار باهاش چش تو چش شدم یه لب خند کوچیک زد که همونجا عن شدم چون منظورشو گرفتم فهمید دارم نگاش میکنم من هم خجالت کشیدم ولی از یه طرف خوشحال بودم که ناراحت نشد کیرمو یه جور میزون کردم که معلوم باشه اونم یکی دو بار زیر چشمی نگا کرد خلاصه کارش تموم شد منم برگشتم خونه شبش یه جق حسابی به یاد اون کونش که زیر شلوار گشاد هم خودنمایی میکرد و اون ساق پاهای خوشکلش زدم صبح بیدار شدم برم نونوایی دیدم داره پله ها رو میشوره شلوارک پاش بود با یه تیشرت گشاد این لامصب هرچی چیز گشاد میپوشید باز کونش خودنمایی میکرد منم بهش زل زدم حواسش بهم نبود حسابی شق کردم رفتم جلو سلام کردم ولی این بار خیلی تابلو به پاها و کونش نگا میکردم گفتم یا پا میده یا باهام سرد برخورد میکنه بهتر از این بود همش تو کفش باشم خلاصه اونم با رویه گرم جواب داد گفت میتونی واسه منم نون بگیری گفتم حتما مشکلی نیست وایسا بهت پول بدم تعارف کرد منم پولو نگرفتم رفتم نون اوردم رسیدم داخل راهرو باز اون بدن سفیدش که یه کم بالاتر از ساق پاشم معلوم بود خودنمایی کرد حس کردم شلوارکو یه کم بالا تر کشیده خلاصه رفتم جلو تشکر کرد گفت یه لحظه وایسا شلنگو گرفت روپاهاش داشت مثلا میشوره که بره داخل پاهاش تمیز شن اون ساق پاشو میمالید یه کم اخو اوخ کرد چون خم شده بود گفت از دست این کمر دردی منم تو اون لحظه حواسم فقط به پاهاش بود اصن چیزی نگفتم نون رو برد منم باز خواستم بزنم گفتم حالا تاشب شاید باز دیدمش حسابی شق کنم بعدا بزنم فهمیدم این زیبا خانوم میخاره صبحش باز درو باز کردم برم نون وایی نگو این پشت در منتظره خیلی تابلو بود همین که شنیید دارم از پله ها پایین میام نیمه درو باز کرد صدام زد گفت یه لحظه رفتم جلو در که کامل باز شده پشمام داشت میریخت لباس خواب کوتاه تا بالای زانو هاش فقط تنش بود بهش زل زده بودم عجب بدن سفیدی داشت کیرم داشت منفجر میشد یه ارایش ملایم کرده بود بهش خیره بودم همینجور خوشش اومده بود اونم ساکت بود نمیخواست مزاحم دید زدن من بشه یه کم بالایه زانوش معلوم بود حسابی تو پر و کیر شق کن اوففف هنوزم که بهش فکر میکنم راست میکنم پول داد گفت این دفعه من حساب میکنم گفتم از دست شما خب مگه پولش چقد میشه که تعارف میکنید گفت نمیشه من حساب میکنم تو راه زود برگشتم گفتم تا باز تو اون لباسا ببینمش برگشتم دیدم با چادر اومد نگو شوهره بیدار شده البته یا میخواست منو حرص بده یا شوهرش بیدار شده بود نان رو دادم رفتم خونه به یاد اون صحنه حسابی زدم خیلی رفته بود تو دلم میخواستم هرجور شده اون کصشو جر بدم حتی اگه نزاره به زور تموم فکرو ذکرم شده بود زیبا دوسه روز به همین رول گذشت یه روز ساعت ۹ بود بهم زنگ زد گفت اگه میتونی خونه ما باهات کار دارم رفتم سلامو احوال پرسی کردم اولین بار بود باهاش دست دادم اونم خودش دستشو اورد جلو یه ارایش سکسی هم کرده بود گفت کمر درد دارم یه دوستم خانمی رو معرفی کرده واسه ماساژ میاد اگه کار نداری اینجا باش تا بره من اعتماد ندارم چون نمیشناسمش گفتم مشکلی نیست ساعت حدود۹.۳۰ بود یه خانمی اومدم تقریبا قد بلند و لاغر خیلیم باکلاس بود گفتم خیلی کسل کننده میشه حوصلم سر میره ماساژور کیفشو اورد یه کیف بزرگ بود تو یه چیز شبیه مشمبا بزرگ بود گفت به زیبا کجا بزارم اونم گفت همینجا خوبه خانم ماساژور گفت حله پهن کرد گفت بهش برو لباس راحت بپوش میخوام بزنم بالا تو کونم عروسی شد گفتم پشتشو میبینم حال میکنم خوشحال بود رفت یه لباس گشاد تنش کرد تا زیر زانوشو یکدست پوشیده بود اومد دراز کشید رو اون مشمبا ماساژور گفت اگه کل بدنتو میخوای ماساژ بدم ۹۰۰ هزار میگیرم اگه فقط کمرو میخوای ۳۰۰ یه کم منو من کرد گفت راستش پول ندارم اونقد پریدم وسط حرف گفتم شما کل بدنو ماساژ بدین من حساب میکنم زیبا خانم هروقت پول اومد دستش بهم بده خلاصه تعارف کرد بعدشم تشکر کرد خلاصه چیز کمی نبود قرار بود بدنشو ببینم ۹۰۰ چیزی نبود حاضر بودم ۱۰ میلیونم بدم اونم دراز کشیده بود کیرمم خیلی وقت بود شق شده با دیدن اون انگشتاش که لاک قرمز زده با اون ساقو لنگ های تپلش میخواستم لیسش بزنم سینه هاش رو زمین بود صورتشم کرده بود طرف من میدید که به پاهاش زل زدم ماساژور شروع کرد روغن پاشید رو پاهاش تا زانوش اروم ماساژ میداد ولی این کیر من بود که مثه وحشیا داشت شلوارو پاره میکرد ماساژور هی میداد بالا منم حشرم بالا میزد تا رسید به کونش وقتی ماساژ میداد داشتم میمردم بدنش برق میزد اونم ریتم نفساش عوض شده بود رونهاش داشت عقل از سرم میپروند بلند شدم چشاشو باز کرد کیر شق شدمو دید بهم لبخند زد رفتم دستشویی همونجا جق زدم کیرم یه کم خوابید رفتم بیرون دیدم عههه شده پورن هاب که شاید باور نکنید خودمم باورم نمیشد لباسشو در اورده بود شورتو سینه بند بنفش تنش بود به ۱۰ دقیقه نکشید باز راست کردم ماساژور گفت بهش باید بچرخی زیبا بهم گفت میشه بری تو اتاق من روم نمیشه پیش شما شورتم طوری هست خجالت میکشم با اخم بلند شدم بدو اینکه چیزی بگم رفتم اتاقش در کمدو باز کردم یه شرت سیاه برداشتم جق میزدم اونم میمالیدم به کیرم البته که اینم واسه یه جقی مث من کافی بود ولی خواستم باخودش فکر کنه میخوام کسشو ببینم که همینجورم بور من از خدام بود کسشو ببینم خلاصه جق زدم ابمم ریختم رو شرتش برام مهم نبود بفهمه چون اون بیشتر از من میخواست سکس کنیم از کار امروزش معلوم بود یه نیم ساعتی گذشت صدایی خدافظی اومد صدام زد رفتم دیدم خودش نیست ماساژور گفت رفته حموم گفت شما هزینه رو پرداخت کنین منم با گوشی براش پولو زدم گفتم اقایون رو هم ماساژ میدین گفت نه بابا خندید واسه اون همکار اقا داریم میفرستم شماره ماساژر رو گرفتم گفتم لازم میشه خلاصه خدافظی کردو رفت منم بی حال بودم چون دوبار زده بودم اونم تو یه ساعت دیدم صدا میزنه رفتم پشت در گفت ببخشید من چیزی ندارم بپوشم میشه از اتاق یه چیزی واسم بیارید رفتم اون شرت که تو حق زده بودمو با یه دست سینه بند اوردم در زدم نیمه درو باز کرد دادم بهش گفتم با اینا نمیشه بیام به خواطر شما خندیدم گفتم مگه چند دیقه قبل بیشر از اینا تنت بود اونم خندید درو بشت دوسه دقیقه گذشت اومد بیرون کیرم لامصب باز شق شد خلاصه مهوش بودم داشتم از حشر میمردم اونم خدافظی کردم با ابرو اشاره کرد به کیرم خنده ریزی کردم سریع دستمو بردم سمت رونش نیشگون گرفتم خندیده تند رفتم یه جیغ کوچیک زد گفت پررو خندید رفتم واسم جایه تعجب بود یه خانم تو اون سن اونجوری عشوه بیاد شبش بازم جق زدم دیدم ساعت یازده شب یه پیام داد سلامو احوال پرسی کردیم یه عکس فرستاد پشمام ریخت زیرش نوشته بود خیلی نامردی نگا کن رونمو چیکار کردی یه کم قرمز شده بود با یه استیکر خنده گفتم بده شوهرت بوس کنه خوب میشه خندید گفت اقایه پررو چرا باید گند کاری تورو درست کنه یه کم چت کردیم باز ساعت پنج صبح با اون عکس زدم عکس رونش خیلی تو کفش بودم به خودم فحش دادم چرا وقتی با شرت جلوم بود زوری نکردمش زوری هم نمیشد مطمعا بودم مقاومت نمیکنه منتظر فرصت بودم اگه باز باهاش تنها بودم ترتیب شو بدم یه هفته گذشت دیدم زنگ میزنه جواب بدون سلامو این چیزا گفت بیا کمک تو حموم موندم در قفل شده نمیتونم بیام بیرون فهمیدم نقشه هست میخواد بدنشو بهم نشون بدم گفتم یه جا هستم تا بیام نیم ساعت طول میکشه گفت زود باش من از محیطه بسته میترسم نمیتونم طاقت بیارم من که میدونستم نقشه خودشو وگرنه چرا باید با خودش تلفن ببره حموم رفتم داروخونه یه قرص تاخیری خریدم زدم بر بدن گفتم اینبار کصت گاییدست زیبا خانم رفتم زنگ زدم جواب نداد رفتم حیاط خلوت پشت خونه از پنحره فتم داخل دیدم صدایی نمیاد صداش زدم جواب نداد رفتم پشت درد دیدم دستگیره درو سست کرده معلوم بود با انبر دست به جونش افتاده وقتی رفته داخل خود به خود بسته شده درو باز کردم دیدم ولو شده وسط حموم لخت مادر زاد کیرم شق شد از فرصت خواستم استفاده کنم یه کم باور شده بود غش کرده لنگاش از هم باز شده بود اون چوچول قهوه ایش خیلی خوشکل بود منم شق کرده بودم نرفتم داخل لباسامو دراوردم ساعت ۱۰ صبح بود هنوز مطمعا بودم شوهرش نمیاد اگه دختراش هم میومدن درو باز نمیکردم منم لخت بودم رفتم کنار صورتش یه بوس کردم تکون نخورد حس کردم واقعا بیهوش شده نگو جنده داره فیلم بازی میکنه با خودم گفتم نمرده که بزار حال کنم باهاش لباشو بوسیدم گفتم باید یه حال اساسی بکنم کیرمم مثه سنگ شده بود داشتم باخودم حرف میزدم گفت زیبا جنده من این کستو یه جور بکنم شوهرت فکر کنه تریلی رفته داخل حس کردم یه مقدار لبخند کوچیک زد به رویه خودم نیاوردم خواستم فک کنم باورم شده با خودم هی حرف نیزدم قربون صدقش میرفتم گفتم زیبا جون همت ماله منه زبونمو گزاشتم نوک پاهاش اون انگشتای لاک زدشو لیس زدم تا رسیدم به رون هاش خیلی لیسشون زدم سرمو بردم کنار گوشش گفتم عزیزم خسته نشدی دیگه وقتشه به خودت بیای لاله گوششو گاز گرفته تند خندید نزاشت چیزی بگم لبامو بوسید منم رفتم سر وقت کسش مثع وحشیا میخوردمش ناله میکرد اب از کسش میومد بیرون گفت زیبا یه چیزی بگم راستشو میگی گفت جون ناله هم میکرد گفتم تو شوهر داری چرا به من داری کس میدی خندید گفت یکی دیگه باشه به اونم میدم من سیر نمیشم گفت خودم سیرت میکنم خنده حشری کرد کیرمو مالیدم به کسش خیلی حشری شده بودم رگای کیرم زده بود بیرون فرو کردم ناله میکرد منم خیلی حال کردم گفت بریم اتاق من گوش ندادم گفت اینجا پشتم درد میکنه رفتیم اتاق پوزیشن داگی کردمش داشت ناله میکرد دوبار ارضاش کردم بیحال شده بود ولی من مثه وحشیا میکردمش بدون اجازه سریع کردم تو کونش دهنشو بادستش گرفت با اون یکی دستش پتو رو چنگ میزد ابم اومد خالی کردم تو کونش اونروز گذشت و چت های سکسی ما شروع شد هرروز پیام بازی گفت میخوام ماساژم بدی گفتم چشم خلاصه داستان طولانی میشه اونم خواستین تعریف میکنم
یه نکته خوب هنوزم میکنمش یه بارم شب تاصب تو بغلش خوابیدم
نوشته: آقای کصدوس