مطب دکتر اطفال
بچه خواهرم تب کرده بود خواهرم زنگ زد بردیمش دکتر.شوهر خواهرم ماموریت بود.از وقتی رفتیم بدجوری چشم یه زن چادریو گرفته بود قدبلند لاغر اندام بود.چشای گیرایی داشت.خلاصه هر جور بود اشاره کردم اومد توی پله هاو شمارمو که روی یه تیکه از بسته سیگار نوشته بودم دادم بهش.فرداش ساعت سه اینابود تلفنم زنگ خورد جواب دادم دیدم یه خانمی گفت چطوری خوشگل پسر.گفتم جاااااااان.خندید گفت دیشب شمارتو دادی گفتم شماره خونتونه گفت نه ازمخابرات.یکم حرف زدیم گفتم شمارتو بده گفت بهم پیام میدم.قطع که کرد دودقیقه بعد اس داد اینم شماره.کلی پیامو اشنایی کلی.شوهر داشت بادوتا پسر.شوهرش کامیون داشت.رانندگی میکرد.
خلاصه قرار گذاشتیم رفتیم یه سفره خونه.وقتی اومد دیدم بامانتو اومده و واااای چه استایلی داره.عوضی چه کونی داشت.اصلا توچادر معلوم نبود.انقد خوردنی شده بود حد نداشت.بعداز کلی بگو بخندو خوردن شامو قلیون کشیدن.تلفنش زنگ خورد.داداشش بود.گفت با دوستامیم.گفت امیر علی اذیت می کنه زودتر بیا.پسر کوچیکش بود.خلاصه رفتو من با ماشین خودم اونم باماشین خودش.از اونروز کارمون شده بود همش پیام دادنو قربون صدقه رفتن.تا یه شب بهش گفتم.اهل سکس هستی.گفت باتواره.ولی باید بیشتر فکر کنم.بعداز یه هفته جواب داد.اره.ولی روم نمیشه.قرار گذاشتیم رفتیم خونه باغ ما تو لواسون.باور کنید انقد خوش بدن بود.اونروز تا غروب 5 بار سکس کردیم.ولی سیر نمیشدم.اونم همینطور.وقتی راه میرفت لامصب کیر ادم سیخ میشد.کمر باریک.کون بزرگ.قیافه فوق العادش ادمو دیوونه میکرد.یه جورایی عاشقم بود.قدرشو ندونستم.ازم زده شد.هندز از توفکرش نرفتم بیرون.هنوزم به یادم میاد کلی حالم خوب میشه.هرجاهست خوش باشه.
سعی کنید داستاناتونو از واقعیتاتون بگید.
طریقه سکس منو اون جزو خلوت خودمون بودوهست.گفتنش درست نبود.فقط طریقه اشناشدنو براتون نوشتم.
خوش باشید و فاصله بگیرید از خیالاتتون.که نتیجش جغ زدنتونه.خخخخخخخخخخخ.
زرنگ باشید.زررررررنگ
بی عرضه های خیالاتی
نوشته: محمد