منو پریا و پریسا (۳)
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
خلاصه قسمتهای قبل
سال ۱۳۹۲ تو یک مهمونی من با دو تا خواهر بنامهای پریا و پریسا آشنا شدم و بعد اون با خواهر کوچکتر بنام پریا گرم گرفتم و تونستم سکس بینظیری رو باهاش تو خونه پریسا تجربه کنم
پریسا یک دختر مطلقه بود که به تنهای زندگی میکرد….
و اما مابقی داستان
بعد سکس بینظیرم و بر اثر فشار خستگی بیحال تو بغل پریا خوابم برد
نمیدونم چقدر خوابیدم تا اینکه با صدای شر شر آب حموم از خواب پاشدم
تقریبا خونه تاریک بود و فقط چراغ اوپن آشپزخونه تونسته بود راهرو منتهی به اطاق و کمی هم اطاق رو روشن کنه
یک پتوی مسافرتی رووم بودو پریا تو بغلم نبود
بی توجه به ساعت، پیش خودم فکر کردم شاید پریا رفته دوش بگیره
چشمامو بستمو منتظر شدم بیاد بیرون
تا اماده بشه و ببرمش آرایشگاه
با اینکه چشمام بسته بود اما گوشام کار میکرد
بعد چند لحظه دوش حمام بسته شد و چند دقیقه بعدش در باز شد و یکی اومد بیرون
همزمان یک صدای زنگ یا پیامک موبایل از توی هال اومد بیرون و صدای قدمهایی که ازم دور میشدو میشنیدم که داره از توی راهرو میره سمت موبایل
چند لحظه بعد انگار که برق ۲۲۰ ولت بهم وصل بشه با شنیدن صدای پریسا تمام بدنم یخ کرد
انگار که داره وویس میفرسته
+گفت من یکم طول میکشه برسم خونه خواستی بری سمت خونه بمن خبر بده
تعجب کردم پریسا که خونه بود به کی داره پیام میده
ارووم پلکامو باز کردم و سعی کردم زیر چشمی نگاهی کنم
دیدم پریسا ته راهرو ایستاده پشت به اطاق
کامل چثه و اندامش مشخص بود که پریا نیست و پریساست
چون درشت تر و تو پر تر از پریا بودش
یک حوله سفید بلند از زیر بغلش بسته بود که تا روی زانوش میرسید و یک حوله کوچیکتر هم بسته بود به موهاش عین این هندیا
اون قسمتی از بدن برهنشو که میدیدم قبلا هم تو لباس مهمونی یا اون شبی که مریض بود و براش سوپ آوردیم دیده بودم چون اکثرا تو خونه راحت میگشت فقط جلو استادش پوشیده بود
کارش که با گوشی تموم شد گوشیشو گذاشت و خواست برگرده سمت اطاق که چشمامو بستم اما یجوری سعی کردم مژه هامو رو هم نگه دارم تا بتونم ببینم چی میگذره
از اوج خجالت نمیتونستم تحرکی کنم یا حتی پاشم
پریای احمق منو لخت رو تخت خواهرش ول کرده رفته و من وقتی خواهرش حمومه و با حولست بیدار شدم
خیلی استرس داشتم
نمیخواستم آبرو ریزی بشه و پریسا پشیمون بشه از اعتماد بهم و اینکه تو خونم راهش داده
اون سالها خیلی دید جامعه به زنهای مطلقه متفاوت بود و خیلی تحت فشار بودن
بگذریم بیشتر از خجالت خودم عین مجسمه خوابیدم
خدارو شکر پتو روم بود اما کیر کثافتم هنوز تحت تاثیر قرص و دیدن یک زن لخت تو حوله حموم داشت نبض میزد و قصد کرده بود آبرومو ببره
پریسا خرامان خرامان به سمت اطاق اومدو مستقیم اومد سمت دراور کنار تخت
دقیقا سمت راست من
( طراحی اطاق از نگاه من رو تخت: روی دیوار روبروی تخت در ورودی سمت راست دیوار و با فاصله کنارش تقریبا وسط دیوار اطاق درب حمام بود دیوار سمت چپ پنجره داشت و دیوار سمت راست میز آرایش و دیوار روبروی ورودی تخت و دراور)
داشتم زیر چشمی میپاییدمش، از توی کشوش شرتشو برداشت و با فاصله تقریبا ۵۰ سانتی از من پشت به تخت شرتشو پا کرد از زیر حوله
همونجور که لب ساحل مایومونو عوض میکنیم
من تقریبا نفس تو سینم حبس بود و خیلی تار میدیدم اطرافو و اصلا نمیخواستم یک درصد هم پریسا بفهمه که من بیدارم
پریسا رفت سمت میز ارایشش و حوله موهاشو باز کرد و شروع کرد به خشک کردن موهاش.
با خم شدناش و تکون خوردناش سینه های درشتش که تقریبا سایز ۸۵بود میلرزید، من نصف اینارو تار میدیمو و نصف دیگشو تصور میکردم
سرشو به یک سمت خم کردو موهاشو بین دوتا کف دستش گرفتو با حوله شروع به خشک کردنشون کرد
انگار که قصد بیرون رفتن از اطاقو نداشت و داشت با طمانینه به کاراش میرسید
یک لحظه احساس کردم پریسا خیره شده به تخت
کمی جلو اومد و پایین پام ایستاد
زل زده بود به برجستگی کیرم
واااای قرصی که خورده بودم هنوز اثر داشت و منم با دیدن پریسا تحریک شده بودم
کیرم بصورت تیز و رو به جلو تو شرتم جا خوش کرده بود و نمیتونستم طبق معمول اکثر پسرا موقع شق شدن به بغل یا بالا بخوابونم کیرمو
و پریسا ازین فرصت استفاده میکرد و داشت حسابی نگاهش میکرد
عرق سردی رو تنم نشسته بود و دیگه بیشتر از این تابلو بود خودمو به خواب بزنم
یک تکونی به خودم دادم که پریسا سریع برگشت سمت میزآرایشش و پشت به من مشغول کارش شد
منم کشو قوسی به خودم دادمو چشمامو باز کردم
دیدم پریسا مثلا پشتش به منه و داره موهاشو خشک میکنه
سریع دست بردمو کیرمو به بغل خوابوندم تو شرت اسلیپی که پام بود تا برجستگیش کمتر مشخص باشه
یکم با حالت سرفه ای گلومو صاف کردم
پریسا برگشت و نگاهم کرد
سلامی بهش کردم
اونم تو جواب گفت:
سلام شاه دوماد خوب خوابیدی
نمیدونم منظورش از شاه دوماد تیکه به سکسم با پریا بود یا به جهت اینکه دوست پسر خواهرشم بهم گفت
_ گفتم سلام ببخشید من اینجا خوابیدم نمیدونم چجوری خوابم برد
+گفت اره پریا گفت خوابت برده و اونم بیدارت نکرده و رفته ارایشگاه
اینو که گفت یه فحش تو دلم به پریا دادمو نشستم تا بیشتر ازین کیر سیخم تو چشم نباشه
با ساعدم کمی پتورو بالای تنم نگه داشتم اما خب طبیعتا پتو سر خورد و شونه هام تا پایین سینم لخت شد
یک نگاهی به زمین کردم که لباسم اونجا افتاده بود اما نبودن
انگار که متوجه نگاهم شده باشه گفت لباسات لبه تخت بود
برات آویزون کردم چروک نشه و با سر به پشت در ورودی که تقریبا پشت سر پریسا بود اشاره کرد
دیدم پیراهنم به جالباسی پشت در آویزونه
انتظار داشتم بده بهم تا یجورایی همونجوری نشسته بپوشم
اما انگار نه انگار
همچنان دستاش تو موهاش بودو داشت با چنگ زدن با حوله آب موهاشو میگرفت
بیشتر ازین دیگه موذب بودم رو تخت شخصیش با بدن لخت دراز بکشم
چرخی زدمو پامو از تخت اویزون کردم و قصد کردم بلند بشم
پریسا هم که انگار داره فیلم میبینه منتظر بقیه حرکاتم داشت بی تفاوت نگاهم میکرد
مجدد یک نگاه کلی اینبار با چشم باز که تقریبا به نور عادت کرده بود بهش کردم
گره حولشو با بازو زیر بغلش نگه داشته بود و خط سینش کامل مشخص بود
قطرات آب هنوز رو شونش و ساق پاهای سفیدش برق میزدحالت چشماش عین پریا کشیده و درشت بود اما به رنگ عسلی
به همون نسبت پوستشم روشنتر
نمیدونم منه احمق چرا یک آن تصور کردم که شاید نیپلاش روشنتر از مال پریا باشه و همین فکر کوتاه کافی بود تا باز خون بدوا سمت کیرمو حس کنم کیرم باز باد کردش
با طمانینه بلند شدم و کنار تخت ایستادم
پتورو هنوز با دستام گرفته بودم
یک آن با پریسا چشم تو چشم شدم
رووم نشد بگم از اطاقش بره بیرون که بتونم لباس بپوشم
آخه
کلید خونشو که داده بهمون
رو تختش که سکس کردیم
لخت که خوابم برده رو تختش
موقع حموم رفتن که دیدش زدم
حالام بگم برو بیرون
دیگه از نظر من وقاحت تمام بود با این خواستم
راستشو بگم از قرار گرفتن تو اون موقعیت زیادم بدن نیومده بود
اما نمیخواستمم بی ادبی در حقش کنم
چون اون واقعا تقصیری نداشت
همینجوری که چشم تو چشم بودیم خواستم یچیزی بگم که فضا عوض بشه
و اون سکون و سکوت بشکنه
بی مقدمه گفتم پریا چجوری تونست بره؟؟!
منظورم بدون ماشین بود
اما نمیدونم پریسا به چه دلیل جور دیگه برداشت کردو با یه حالتی گفت:
والا فکر کنم از دیشب اکی تر بوده که تونسته بره، دیشب که خیلی داغون بود
من یک آن جا خوردم از جوابش اما نخواستم اصلاحش کنم که شرمنده بشه و متعجب بودم چرا باید به طور مستقیم اشاره کنه به رابطه جنسی منو خواهرش
منکه یکم راحت تر شده بودمو از استرسم کمتر شده بود
زدم به پر رویی و گفتم
_والا پریا که انگار تعریف کرده برات ، بخدا کار خاصی نکردیم دیشب
من اصن قصد اذیت کردنشو نداشتم
نمیدونم چرا قصد داشتم خودمو توجیه کنم جلو پریسا
اما پریسا بی توجه به توجیه من گفت
اره پیش میاد اون بچم حق داشته گویا
و با نگاه و سر یک اشاره ریزی به میان تنم و سمت کیرم کرد
انگار این کیر غلط انداز من با توصیفاتی که پریا ازش برای پریسا کرده بود حسابی پریسارو کنجکاو کرده بود
من یکم خودمو جمع کردم و سعی کردم پتورو تا کنم و بذارم رو تخت
دیگه تقریبا برهنه جلوش ایستاده بودم و با دستام سعی داشتم جلومو بپوشونم
در این حین زل زدم تو چشمای پریسا و گفتم
_ بخدا من رعایتشو کردم نمیخواستم اذیت بشه
گفت اره میدونم، پریا گفت برام از خودگذشتگیتو(اشاره به اینکه ارضا نشدم)
_گفتم نه اونکه چیزی نبود پیش میاد
اما اکثر مردا نمیتونن تاب بیارن
_ خب اره یکم سخت میشه اما نمیشه به زور که
به زور که نه نمیشه دو طرف باید راضی باشن
پریسا اینو گفتو بی تفاوت دست برد سمت میز ارایشش و لوسیون بدنشو برداشتو پمپ کرد کف دستش و شروع کرد بازوهاشو لوسیون زدن
بخدا این دختر کرم داشت
یا داشت منو امتحان میکرد
یا قصد و نیتی داشت
یک نیم قدم به سمتش رفتم و با نگاهم به سمت در دنبال لباسم بودم که پریسا هم یک قدم به پهلو حرکت کرد تا مثلا راه باز بشه من برم سمت در
اما با این کارش بیشتر بهم نزدیک شد
تقریبا کمتر از نیم متر با هم فاصله داشتیم
و خیره شدیم تو چشمای هم
قدش بلند تر از پریا بود
تا زیر چونم میرسید
موهای مرطوبش چسبیده بود به کف سرش
شونه های لختش با نفس کشیدنای عمیقش بالا و پایین میرفت و با هر دم و بازدم سینه هاش برجسته میشد به سمت بالا و پایین
حولش بلند بود تا زانوهاش میرسید و پایینتر ساقای براق و سفیدش جلب توجه میکرد
به خودم اومدم دیدم دارم براندازش میکنمو دستامو که تو هم گره کرده بودم تا جلوم معلوم نشه باز کرده بودمو حالا حتی برجستگی کلاهک کیرمم از زیر شرت تنگم مشخص بود
سرمو اوردم بالا و دیدم نگاه پریسا دیگه تو چشمام نیستو خط نگاهشو که دنبال کردم دیدم زل زده به برجستگی شرتم
نمیدونم تو بقیه داستانای سکسی دوستان و این فیلم سوپرا چجوری اینجور مواقع دست یارورو میگیرنو میذارن رو کیرشون یا طرفو خفت میکنن
من انگار که فلج شده باشم
تو اون موقعیت فقط ضربان قلبم بود که داشت بالاتر میرفتو نفس کشیدنام تندتر میشد
حقیقت حس شهوت بهم غلبه کرده بودو میخواستم ببینم تهش چی میشه چون با یک قدم به سمت در میتونستم به لباسام برسمو برم بیرون اما من بی حرکت ایستاده بودمو زل زده بودم به پریسا
اگه کاری میکردمو نمیشد نهایتش از دست دادن پریا بود دیگه،
باز برمیگشتم به هفته قبل همون موقع که پریایی تو زندگیم نبود.
اما اگه اتفاقی بین منو پریسا میفتاد و خودشم اکی بود چی میییییشد
این افکار شیطانی در صدم ثانیه از ذهنم گذشت و خودمو سپردم به سرنوشت
بعد چند لحظه پریسا به خودش اومد و دید دارم خط نگاهشو دنبال میکنمو فهمیدم به کجا زل زده، وقتی تو چشمام نگاه کرد یک لبخند محوی رو لبام بود
اونم احساس امنیت کردو همینجوری نگاهشو تو نگاهم نگه داشت
_بهش گفتم ببخشید اینجوری شد، نمیدونم چجوری خوابم برد کاش پریا بیدارم میکرد
+جواب داد پریا نمیدونست من زود میام خونه فکر میکرد من تا ساعت ۷ کلاس دارم و حدس میزد که زودتر از من برسه خونه
_ گفتم کاش شما بیدارم میکردی وقتی رسیدی
+گفت اشکال نداره خوابت برد دیگه، منم رسیدمو خیلی خسته بودم رفتم دوش گرفتم
و با سر به سمت حموم اشاره کرد
منم برگشتم ناخوداگاه به پشتم و دیدم لباساش گوشه تخته و یک آن تصور کردم که موقعی که خواب بودم پریسا جلوم لخت شده و رفته حموم
_گفتم آخه بد شد شما منو تو این شرایط دیدید و با شرمندگی دستامو محکمتر تو هم گره کردم جلوم
گفت موردی نداره پیش میاد دیگه ولی مگه کاری نکردید که اینجوری شدید
بازم از رک بودنش تعجب کردم، انگار براش واقعا سوال بود که چرا هنوز شقه کیرم
_گفتم والا دست من نیست
گفت میدونم ولی اخه قبل اینکه بیدار بشی هم اینجوری بود
فهمیدم متوجه شده که از قبل پاشدنم کیرم براش راست شده بود
دیگه تابلو شده بودم
_گفتم راستش یکم زودتر بیدار شدمو دیدمتون
یک لحظه جا خورد انگار که انتظار نداشت یا ترسید که مکالمشو شنیده باشم
+گفت از کی بیداری
منم تابلو نکردم و گفتم
_ ازون لحظه که اومدی از کشو لباس برداشتی از صدا بیدار شدم و دیدمت
+گفت چی دیدی
چیزی نگفتم و یه لبخند ریزی تحویلش دادم گذاشتم حس کنه مثلا متوجه وویسی که با گوشیش داده نشدم
تو اون فاصله راحت میتونستم داغی نفساشو که از روبرو میخورد به سینم حس کنم
پریسا نفسهای کشدار و عمیق میکشید و سینه هاش بالا پایین میرفت
ازین تکون سینه هاش واقعا تحریک میشدم و اصلا نمیتونستم ذهنمو ازش منحرف کنم
ناخداگاه باز نگاهم رفت سمت سینش و با شهوت زل زدم بهشون
میدونستم پریسا متوجه نگاهم شده
اما اصلا قصد نداشتم که نگاهمو بدزدم یا مثلا طوری وانمود کنم که مثلا اون نفهمه
کاملا وقیحانه زل زدم به سینه هاش
یک آن احساس کردم سینه هاش کمی بالا اومد و برجسته تر شد
نگو پریسا که تا اون لحظه یکم شل ایستاده بود و شونه ها و سر شونش افتاده بود
الان قشنگ کمرشو راست کرده بودو سرسینشو داده بود جلو
انگار که بخواد حالا که دارم دیدش میزنم تو بهترین حالت ببینم فرم سینشو
با اینکه داشتم تو آتیش شهوت میسوختم اما یکدفعه بهش گفتم
_سردت نشه تازه ام سرما خوردی
+گفت نه مگه تو سردته
_ گفتم من دارم میسوزم از گرما
+گفت منم گرممه، داغ داغم
تو چشماش زل زدم
تمنا تو نگاه هر دومون بود
اما انگار منتظر بودیم نفر دیگه آغاز کننده باشه
در نهایت به زبون اومدم و گفتم:
_نمیخوام پریا رو دلخور کنم
اینو بی مقدمه گفتمو کمی به سمتش متمایل شدم
پریسا هم یک نفس عمیق کشیدو گفت:
+قرار نیست به پریا چیزی بگیم
دیگه چراغ سبزو داد
دستمو اوردم بالا و بازوشو گرفتم
یک دفعه خودشو رها کرد تو بغلم
دستامو بردم اطراف گونش
صورتشو گرفتم تو دستمو سرشو آوردم بالا
اونم به تبعیت از من چسبید به تنم و دستاشو رسوند به گردنم
لبامون رفت تو هم
اول با مکث و ترس چنتا بوسه کوچیک کردیم
و بعد شروع کردیم به خوردن هم
رومانتیک نبود بوسمون یکم سفت و وحشی بود
اما من دوست داشتم
بوسیدنو خوردن تبدیل شد به مکیدن لب و زبونامون
تو این حین احساس کردم کامل بهم نچسبیده
دستمو بردم پشت گودی کمرشو کامل چسبوندم به خودم
دستاشو کامل اورد بالا و حلقه کرد دور گردنم
تقریبا گره حولش باز شد و حولش داشت میافتاد زمین که بین بدنامون که به هم چسبیده بود گیر کرد
اینو که حس کردم دستمو از پشت کمرش برداشتم و یکم بدنمو ازش فاصله دادم
حولش سر خورد و رفت پایین
هیچ تلاشی برای گرفتنش نکرد
لبمو ازش جدا کردمو زل زدم به بدنش
پوست بینهایت سفید با سینه های برجسته
کمی گرد و حالت افتادگی داشت پایینش
نیپلاش روشنتر از مال پریا بود
اما هاله رنگش بزرگتر بود
کمرش باریک بود و پهلو نداشت یکم زیر شکم داشت که تا بالای کسش برجسته شده بود و کون سفیدش از کنار شرت بندی که پوشیده بود مشخص بود و کاملا خوش فرم و تو چشم بود، رونهاش توپر بودو به ساقهای کشیدش منتهی میشد
اونم سرش پایین بودو منو برانداز میکرد
باز چسبوندمش به خودم اینبار اومد رو پنجه و شروع کرد به خوردن لبم
حس کردم تنشو فشار میده به کیرم
میخواست با بدنش حسش کنه
منم معطل نکردم
وسط لب گرفتن یک دستشو گرفتمو گذاشتم رو شرتم
یکم مکث کردو بعد شروع کرد از روی شرت به مالیدن کیرم
تاب نیاوردمو کش شرتمو گرفتم و کشیدم جلو
فهمید چی میخوام
دستشو برد تو شرتم
کیرمو گرفت تو مشتشو محکم فشار داد
یک عااایی گفتمو یکم عقب کشیدم خودمو
اما زود باز چسبیدم بهش
سینه های پرش میخورد به بدنم
نیپلاش سفت شده بود
دستمو بردم و همزمان هر دو سینشو گرفتمو و ارووم مالیدم
اونم سرشو به یک سمت خم کرده بودو تیکه تیکه و کوتاه کوتاه میبوسیدم
انگار که حواسش جای دیگه بود و دیگه بوسیدن خیلی براش مهم نبود
از فاصله بین کش شرتم که دستش رفته بود داخل سرک میکشید که کیرمو ببینه
منم معطل نکردم سینه هاشو ول کردمو با یک حرکت شرتمو تا سر زانوم پایین کشیدم
دیگه نگاهش کامل رفت سمت کیرم
تو دستش گرفت و براندازش کرد
نمیتونم طبق تصورش بود یا نه
اما مالیدناش ارووم شد و داشت سعی میکرد دستشو از بیخ کیرم بکشه تا کلاهکش
یکم با انگشتاش کشید رو کلاهکشو مجدد دستشو گذاشت رو تنه کیرمو به سمت بیخش برد
داشت برای خودش حال میکرد
بی مقدمه دستمو گذاشتم رو شونش و یکم به سمت پایین فشار اوردم
منظورمو گرفت و بدون مقاومت زانو زد و صورتش روبروی کیرم قرار گرفت
انگار که تو این حالت بهتر دیده باشدش
لبخندی زدو نوک کلاهک کیرمو بوسید
باز بوسه های کوچولو کوچولو از کیرم کرد تا بیخش
دستشو بیخ کیرم گرفت
دستش بزرگتر از دستای پریا بود
تقریبا وقتی بیخ کیرمو میگرفت کلاهک و یکم از بدنه کیرم بیرون میموند
شاید یک سوم کیرم بیرون بود از دستای زنونه پریسا
اول چندتایی لیس زد
انگار که مزه ابکیر و کس خواهرش هنوز رو کیرم بود
یکم مزه مزه کردو لباشو برد سمت کلاهکم
به حالت لب گرفتن لباشو رو کیرم گذاشتو بعد تا جایی که میتونست کیرمو تو دهنش کرد
دستشو برد پشت باسنم و ریتم سرشو با دستاش تنظیم کرد و بی محابا شروع به ساک زدن کرد
اون حس رمانتیک که به پریا داشتم بهش نداشتم
یکم وحشی تر بودم
و میخواستم زودتر بکنمش
دستامو بردم تو موهاشو موهاشو بالا گرفتمو شروع کردم ریتم سرشو کنترل کردن و کمی هم تو دهنش تلنبه زدم
چنتایی میکای محکم میزدو بعد کیرمو تو دهنش نگه میداشتم
چند باری اینکارو کرد و تمام مدت سعی داشت عین این فیلم سوپرا از پایین نگام کنه
حقیقتا حرکت شهوت انگیزیه این کار
مخصوصا اینکه از بالا برجستگی کونش که نشسته بود رو پاهاش و لرزیدن سینه هاش موقع ساک زدن قشنگ تو چشمم بودو تونسته بود راحت دیوونم کنه
با یکم کشیدن موهاش به سمت بالا پاشد ایستاد
گفتم برو رو تخت
به حالت چهار دستو پا جوری که کونشو قمبل کرده بود رفت رو تختو وسط تخت ولو شد به پشت خوابیدو زانوشو خم کردو کف پاشو گذاشت رو تخت
حقیقت پریسا دنبال رابطه رمانتیک با من نبود
اون از هرکسی یچیزی میخواست
از امیر توجه و محبت
از استادش نمره
و از من سکس میخواست
منم کامل در اختیارش بودم چون (برد برد) بود این رابطه
رفتم پایین پاش
شرتشو از پاش کشیدم پایینو شرت خودمم دراوردم
به کسش خیره شدم
از مال پریا پر تر بود
لبه های بیرونیش پهنتر و لبه های داخلیش بزرگتر بود
اما رنگش همون بود بلکه ام روشنتر
روناشو باز کردمو سرمو بردم بین پاش
بوی عطر شامپوشو میداد
یکم براندازش کردمو زبونمو پهن کردمو گذاشتم رو کسش
یک تکونی به بدنش دادو من شروع کردم به لیس زدن
چند باری لیسش زدم تا حس کردم بدنش شل شد
روناشو خم کردم به سمت بدنشو همزمان پاهاشو فشار دادم بالا
حالا کمرو باسنشم بالا اومدش و کس و کونش جلوم بود
باخیال راحت از تمیزیش
زبونمو اوردم پایینو از سوراخ کونش لیسیدم تا چوچولش
چوچولشو سخت تر پیدا کردم
چون کسش گوشتی تر بود
هربار که میلیسدم از کون و کسش یکم زبونمو میلرزوندم رو چوچولشو باز مجدد از پایین سوراخاش زبون میزدم تا بالا
این کارو چند بار پشت هم تکرار کردم و حس کردم نفساش به ناله تبدیل شد
پریسا داشت لذت میبردو حسابی حشری بود
اگه قرار بود من به اون لذت بدم اونم باید نیازمو برطرف میکرد خودشم اینو میدونست
همینجور که زبونم رو کسو کونش بود پاهاشو به هم چسبوندمو با یک دست به سمت بالا هول دادم
حالا با دست آزادم میتونستم کسو کونشو بمالم
نوک انگشتمو آب دهن ریختمو مالیدم به سوراخاش
با انگشتم باهاشون ور میرفتم
اول سوراخ کسش
راحت انگشتمو تو خودش جا داد
چوچولشو که مالیدم دیگه بی اختیار ناله میکرد
انگشتمو بردم سمت سوراخ کونش
مانعم نشد اما یکم سفت کرد
ولی با حالت تحکمی که بهش گفتم شل کن فهمید که باید لذتشو ببره و به درد کشیدن فکر نکنه
کونشو انگشت کردم
زودتر از چیزی که فکر میکردم نرم شد
گویا از جلو و پشت سکس داشته قبلا چون چروکای سوراخ کونش کامل باز شده بود و لبه های سوراخش به بیرون تمایل داشت
با لیسیدن و مالیدن جفت سوراخاش دیگه تقریبا امادش کردم
اومدم روشو پاهاشو به دو سمت باز کردم
یکم بیش از حد باز کردم پاشو
انگار که از درد کشیدنش لذت ببرم
اونم کامل در اختیارم بود
فقط چشماشو یک لحظه باز کردو زل زد بهمو کاملا دستوری گفت بکن دیگه
منم معطل نکردم سر کیرمو تف زدمو گذاشتم دم سوراخش
و یکم با عجله کردم تو که دردش گرفت
خواست پاهاشو جمع کنه که با مقاومت من مواجه شد
گفت عاااای یواش یواش و سعی کرد دستشو بذاره رو شکمم که مانعم بشه
یکم نگه داشتم اما کمتر ازون چیزی که انتظار داشت
باز با یک فشار دیگه مابقی کیرمو کردم تو کسش
پیچو تابی داد به خودش که پاشو از دستم دراره تا بتونه پاشو جمع کنه
پاشو ول کردمو خوابیدم روش
ناله میکردو دست برد پشتمو از پشت موهای سرمو گرفتو چنگ زد
+گفت علیرضا ارووم، عادت ندارم
_گفتم شل کن الان اکی میشه
سفت بغلم کردو گفت تروخدا یواش
با چنان شهوتی اینو گفت که نتیجه عکس دادو منو تحریک کرد به تلنبه زدن
شروع کردم روش عقب جلو کردن
چنتایی کمر زدم که دیدم دیگه شل شد
زود عادت کردو چشماشو بستو سعی کرد لذتشو ببره
منم سینمو از روش بلند کردمو دستامو ستون کردم کنارش و سعی کردم تسلط داشته باشم رو بدنش
با هر تلنبه که میزدم سینه هاش تکون میخوردو من کیف میکردم
دستشو برده بود بالای سرشو بدن کشیدشو زیرم کشو قوس میداد
رفتو آمد کیرمو تو کسش نگاه میکردمو حشری میشدم
اه و نالش زیادتر شده بود منم شدت و سرعت تلنبه هامو بیشتر میکردم
میدونستم بخاطر ارضایی که یکساعت پیش شدم ابم به این زودیا نمیاد
با خیال راحت توش عقب جلو میکردم
تو همین حین دیدم دستاشو اوردو ساق دستامو گرفت و شروع کرد فشار دادن
فهمیدم داره میاد
ریتممو تند تر کردم و بعد چنتا تلنبه سریع دیدم لرزیدو پاشو جمع کردو به پهلوم فشار داد، سرشو داد عقبو ناله ای شبیهه جیغ کشیدو بعد چند لحظه ارووم شد
کیرمو یکم نگه داشتم اما باز شروع کردم به تلنبه زدن
چشماشو باز کرد گفت نمیای
گفتم فعلا نه، برگرد
کشیدم بیرونو داگ استایلش کردم
دستمو گذاشتم رو کتفش و چسبوندمش به تخت
کونش قنبل شد بالا
باز سر کیرمو گذاشتم رو کسش و هول دادم تو
تلنبه هام سفت و سریع بود
محکم میکردمشو به کیرم تو سوراخش نگاه میکردم
کم کم اب کسش کف کردو از بغل کسش بیرون زد
خیلی تحریک کننده بود این صحنه برام
کشیدم بیرونو سرمو بردم سمت کسشو اب سفیدو لزجشو با زبون لیسیدم
یک مزه گسی داشت
اونم ازین کارم دیوونه شدو باز نالش بالا رفت
همزمان کونشو هم لیس زدم
راضی بود به کون دادن
انگشتش کردمو قصد کردم کونش بذارم
سوراخشو نرم کردمو آماده
سر کیرمو گذاشتم دمش
+گفت از جلو بکن دیگه
_گفتم اکی شده پشتت، بذار بکنم
+گفت آرووم پس
سر کیرمو گذاشتم دمش
حسابی تف مالیش کردمو روی کونشم چنتایی تف انداختم
خودشم دستشو اوردو لبه های لمبر کونشو باز کرد
سر کیرمو رو سوراخش بازی دادم
ارووم کردمش تو
اینبار دیگه واقعا درد کشید
دستاشو ول کردو خواست خودشو جلو بکشه منتهی کمرشو گرفته بودم
واسه همین سرشو برد تو تشکو ، تشکو چنگ زد
یکم که گذشت شلتر کردو منم اروم هول دادم جلو
اصلا عقب جلو نکردم چون درد کون بیشتر میشه فقط باید به یک سمت هول داد
یواش یواش جا باز کرد
تنگی کون بینظیره
زمختی دیواره های کون عین کاندوم خاردار برای کس عمل میکنه
و یجوری بیخ کیر ادمو میگیره سوراخ کون، که لذتش باور نکردنیه
کیرم تا نصفه بیشتر تو بود
یکم نگه داشتم و بعد چند دقیقه ازش پرسیدم اکیی
با سر تایید دادو بعد شروع کردم به عقب جلو کردن
وای بینظیر بود
تلنبه میزدمو به کونش سیلی میزدم
با صداش و لرزشای کونش بیشتر تحریک میشدم
و شدت تلنبه هامو بیشتر میکردم، بعد چند لحظه حس کردم میخوام بیام
دوست داشتم تا قطره آخر توش خالی بشم
انگار که اونم از نبض زدنای کیرم تو کونشو ناله هام متوجه شد که دارم میام
شروع کرد قربون صدقه رفتنم
روو ابرا بودم
با چنتا تلنبه دیگم آبم توش خالی شد، و غش کردم روش
قلبم داشت از دهنم میزد بیرون
بدنشو صاف کردو منم کیرمو توش نگه داشتم
دستشو اورد پشت سرشو، رسوند به صورتم ، که گذاشته بودم رو موهای سرش
صورتمو نوازش کردو قربون صدقم میرفت کیرم یواش یواش خوابید تو کونشو کشیدم بیرون
یک قلت زدم به پهلو و صورتم رو بروی صورتش اومد
ازش تشکر کردمو دستشو گرفتمو به لبام نزدیک کردم
اونم خودشو کشید تو بغلمو منم محکم گرفتمش
جفتمون میدونستیم که نباید ازین موضوع به پریا چیزی بگیم
سر همین اصلا حرفشم نزدیم
بعد چند لحظه پریسا پاشد و دوباره رفت تو حموم
منم رفتم دستشویی و همونجا خودمو شستم
لباسامو پوشیدمو به پریا زنگ زدم
که گفت کارش تقریبا تمومه و قرار شد ادرس بفرسته که برم دنبالش
موقع بیرون رفتن اخرین بوسمو از پریسا گرفتمو رفتم دنبال پریا
بعد برگشتنم اصلا به روی خودمون نیاوردیم
اما نگاه های محبت امیز جفتشونو رو خودم حس میکردم
پریا کاملا علنی
پریسا اما یواشکی و دور از چشم پریا
پایان
ممنون از عزیزان که حوصله کردن، امیدوارم تونسته باشم با طرح جزئیات روند داستانو لذت بخش کنم و فراتر از یک داستان با سوژه جق براتون نوشته باشم،
در ضمن جفت این رابطه ها با کاندوم بود، انقدر احمق نیستم که بدون کاندوم سکس کنم با ادمایی که کمتر از یک هفتست آشنا شدم
اما نوشتن اینکه حالا کاندوم کشیدم حالا کاندوم دراوردم یکم ریتم و روند داستانو کند و بهم ریخته میکرد
طبیعتا اگر از کاندوم استفاده نمیکردم الان تو سن نزدیک به ۴۰ سالگی یا از ایدز مرده بودم یا با یک ادمه سوزاکی با کلی زگیل تناسلی روبرو بودید
شمام رعایت کنید
اگر بازخورد مثبت ببینم ماجرای دیگه ام به اسم منو مارالو ladyboy رو براتون مینویسم.
ممنون
نوشته: علیرضا