من – ما وخدا
–
خدای راسپاس می گویم که توفیقی دیگر عنایت فرمود ه دررمضانی دیگر چشمانم را به این جهان خاکی باز نگاه داشت تا شاید به خود آیم وبیدارگردم اما احساس می کنم که با چشمانی باز همچنان خفته ام . من متن پیام من ما وخدا را که یک سال قمری پیش در چتین روزی به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان در همین سایت منتشر کرده مجددا در ذیل آورده ام . هرچند مجدد نویسی و انتشار تکراری ارضایم نمی کند ولی کلام خدا استثناست . گفتن از او همیشه زیباست و خود را در او غرق نمودن . من ومدیریت محترم امیر نازنین فرا رسیدن این ماه پر برکت را به عموم مسلمین جهان تبریک عرض نموده به امید آن که این ماه ماه تحول درونی ما در جهت سازندگی و مثبت گرایی باشد . درضمن این سایت یا وبلاگ همچون گذشته در ایام سوگواری وشهادت مولای متقیان امیر مومنین حضرت علی (ع ) از تاریخ ماه مبارک رمضان به مدت روز به روی دوستان و علاقمندان حتی اعضا محترم بسته بوده انتشار جدیدی نخواهیم داشت وپس از این مدت مجددا در خدمت شما خواهیم بود واین هم متن سال گذشته برای آنانی که موفق به مطالعه آن نگردیده اند . آزاد و آزاده باشید …ایرانی ……….خداوندا به میهمانی ماه تو می آیم . با زبانی خاموش , چشمانی گریان و دلی پر بیم و امید . می آیم تا تو را فریاد بزنم تورا که صاحب خانه ای , آنچنان که همیشه بوده ای . می آیم تا تو را فریاد بزنم تورا که بخشنده ای , آمرزنده ای . می آیم تا از بندگان بت پرست بت سازی بنالم که غافلند ازآن که , آن که از خاک می آید برخاک می رود . خداوندا !نه توان توبه دارم نه امید بخشش . گناه بسیار است و محو آثار آن بسیار دشوار . شنیده ام , خوانده ام که دوزخیان از تو می خواهند که آنان را به دنیایشان بازگردانی تا آن چه را که تو فرمان داده ای پاس بدارند ولی افسوس !ومن در این روزگار آرزوی دیگری دارم . آرزوی رسیدن به رویایی تحقق ناپذیر . کاش اراده می کردی مرا به نوجوانی ام باز گردانی . می توانی ولی می دانم که چنین نخواهی نمود .. آن زمان که صحیفه دل هنوز آلوده غبارهای گناه نگردیده همه کس رانیک همه چیز را نیکی می دید . آن زمان که طراوت شبنم صبحگاهان هنوز بر گلبرگ وجودم نشسته بود . آن زمان که اذان رمضان مرا غرق در جلال و جبروت تو می ساخت . خداوندا !مرا به نوجوانیم ببر !مرا به کودکیم ببر !به آن جا وآن گاه که نه کینه ای بود ونه بیم آینده ای . خداوندگارا !بی عنایت تو هیچم و بی رضایت تو پوچ . خداوندگارا!به میهمانی تو می آیم . همه بر خوان نعمتت نشسته اند .. گناهکار,بیگناه ,ظالم ,مظلوم ,عادل ,ستمگر,شیطان ,فرشته … تونعمتت را هرگز از بنده ای دریغ نداشته ای هرچند که گاه آن را با حکمتت در هم آمیخته ای وهر چند که حکمتت خود نعمت دیگریست . خداوندگارا!به این ماه عزیز قسمت می دهم که به من ناتوان توانی عطانمایی که درماندگان را مرهمی باشم . خداوندگارا !تودر این ماه عزیز ,جاودانه کلامت را ,قرآن عزیز ومجیدت را نازل نموده ای تا آن را باخون خود عجین سازیم وعزیزت گردیم که خشنودی تو برترین پاداش است . خداوندگارا باکه بگویم که خدای محمد ,عیسی وموسی راازیادبرده اند ودرسایه نام پیام آورانت جهان را به آتش کشیده اند . تو با قلم خود قرآن را برای ما نوشته ای . به قلم سوگند خورده ای . به ما قدرتی ده تا قلم خود را درراه تو وبرای توبگردانیم . تادرراه تو بنویسیم . خداوندا !قسمت می دهیم که ایمان وعملمان را به حرمت این ماه مقدس یکی گردانی . که این ماه ,ماه قرآن ناطق تو علیست . آن بزرگواری که حکومت را از دانه جوی پست تر می دانست . آن عدالت گستر,همان علیی که تا آخرین لحظه زندگیش علی بود و علی وار زیست . و من به آن علی می بالم و سر تعظیم در برابر خدای آن علی فرو می آورم که گناهانم را ببخشاید . خداوندا!قطره ای از اقیانوس بیکران جوهر قلمت را به من بخشیده ای !توان وایمانی به من ناسپاس عطا فرما تا با آن قطره ,گناهانم را بشویم تا مطهر به سوی تو بازگردم . خداوندا !می دانم که صدای فریادم را می شنوی خالقا!می دانم که مخلوقت را دوست می داری . توخود میهمان بنده ات را حبیب خود می دانی وحال من میهمان توام نه میهمان بنده ات و یقین دارم که تو خداوندگار بلند مرتبه ,بخشنده ,راست کردار و راستگویی . می دانم که میهمانت را از در خانه ات نمی رانی . می دانم که باید با تمام وجود فریادت بزنم تا اجابتم نمایی . به من قدرتی ده تا به سوی تو باز گردم .آن توانی که توبه ام را نشکنم (نشکند )به من نیرویی ده تا همه چیز را برای خود نخواهم . بدانم و باز هم بدانم که خالق برادر و خواهرم تویی . برادرم را دوست بدارم . خواهرم را دوست بدارم . خداوندگارا!بگذار باتوو برای تو زندگی کنم . بگذار که قربتت را بخواهم نه غربتت را ای آشنا ترین آشنایان . بگذار باتمام وجودم دریابم که زندگی و دنیا دانشکده ای برای رسیدن به عالم خشنودی توست . توخود می دانی که باورت دارم به من قدرت ودانش و تقوایی ده تا از امتحان دشوارت نگریزم وصادقانه می گویم آن چنان عاشقم گردان که درراه تو تازیانه های ستم چون نوازشی باشد . آن چنان عاشقم گردان که اگر هزاران جان عنایتم فرمایی باز درراه تو و برای رضای تو فدایش نمایم . به میهمانی تو می آیم . به میهمانی تو می آیند . تو وفادار به عهد و پیمانی و ما پیمان شکن و سرافکنده . شاید هنوز خشمت را که بر گرفته از عدالت توست باورنداریم . خداوندا!عفوت رامی خواهم رحمتت را می خواهم که اگر سایه لطفت نبودآتش عدالتت دنیایم را به استقبال دوزخم می برد . زبانم لال نمی گویم که عادل نباشی که لطف و رحمتت همه را شامل می گرددتا بگویم که تو در محبتت عادلی ..مارا از شرک خواسته و ناخواسته رهایی بخش . آنچنانمان گردان که هنگام بازگشت به دنیای خاک ,دل خندان وشادان باشیم که آن که خالصانه دوستت داشته عاشقانه وجودش را تقدیم تو می دارد درهرزمان درهرمکان پناهی جزتو وپناهگاه تو نخواهد داشت .. پایان (ولی راز و نیاز با خدا هرگز پایانی ندارد )..نویسنده … ایرانی