من و آسیه

این داستان واقعیه
سال 88بود.تابستون 88 تو اتوبوس نشسته بودم و سمت دانشگاه میرفتم تا اینکه یه دختر لاغر اندام سبزه و استخونی با بوت بلند از جلوی من رد شد و رفت ایستگاه بعدی پیاده بشه. منم همون ایستگاه میخاستم پیاده بشم و بلند شدم خلاصه سمت مترو رفت و منم پشت سرش رفتم. خلاصه تو مترو گیرش آوردم و نشستم کنارش و شماره ازش گرفتم. اوایل رابطمون فقط پیامکی و بعدا تلفنی شد تا فهمیدم از یه خانواده مذهبی هست و خونشون تقریبا نزدیکمون بود. خلاصه من که خیلی تو نخ سکس باهاش بودم کم کم بردمش کوه وسط هفته ها واقعا کوه خلوت بود. اونجا شروع کردم به لب گرفتن و خوردن گردنش و مالوندنش و… تا اینکه از رو شلوار جین یه کله کردمش. آبم ریخت رو کونش. بعدازون خیلی تلاش کردم بیارمش خونه ولی بدجوری از خونه رفتن می‌ترسید اصلا براش تابو بود. خیلی دختر حشری ای بود یه بار تو پارک منو چنان تو بغلش فشار داد که احساس کردم استخوانم داره خورد میشه. خلاصه خونه بیا نبود زیر زمینم نمیومد. تا اینکه یه روز تو پارک نشسته بودیم بهم گفت پی پی دارم. منم گفتم کجا بهتر از توالت پارک. تو برو برین منم میام کونتو میشورم فقط برو توالت مردونه اینطوری خطرش کمتره. هیچی رفت و بهم اس داد بیا. منم با کلی استرس رفتم توالت و دیدم ریده و خودشو شسته اونجا فرصت شد تا بمالنش دلش می‌خواست کصشو بخورم ولی بدنش خیلی پشمالو بود من از خدام بود سوراخشو بخورم ولی پر پشم بود. خلاصه ازون به بعد پاتقمون شد توالت پارک ها. توالت پارک طالقانی هم بردمش… یادمه اون برج فانوس دریایی رو تازه ساخته بودن تو پارک طالقانی همونجا هم یه کله ازش گرفتم و… حتی یادمه یه جایی اطراف میدون ولی عصر بود نمایشگاه یا همچین چیزی بود یه اتاق خالی گیر آوردیم کشید پایین و کسشو خوردم… خیلی خاطرات خوبی ازش دارم… حیف که رفتن از سمت ما… دیگه خبری ازش ندارم فقط اینو میتونم بگم هنوز به یاد کص و کونش جق میزنم… یادش بخیر

نوشته: اسلیو تنها

دکمه بازگشت به بالا