من و خانم دکتر لیلا

سلام…من امیر هستم.ساکن یکی ازشهرهای خوزستان. این داستان هم صدرصد واقعیه.بدون یک کلام دروغ و اغراق…تو اینستا زیاد فالور نداشتم پست هم کم میزارم اونم با اسم غیرواقعی چون کارم جوریه که ممکنه گیربهم بدن…
یه شب حدودهای۴صبح دیدم یکی پستی که گذاسته بودم لایک کرد.کنجکاو شدم تو دایرکتش پیام دادم.باهاش سلام احوال پرسی کردم…گفت اسمش لیلاست…چون خواب نمیرفته و بدخواب شده اینستاگردی میکرده…گفت خواب بد دیده وترسیده…منم کمی دلداریش دادم…گفت شوهرش شب کاره تاصبح نمیاد…کمی باهم حرف زدیم وبعدم خدافظی کرد و رفت…فرداش ظهر بهش پیام دادم…جوابمو داد…گفت که … و مطب
داره…کم کم باهاش جورشدم که جرات کردم باهاش حرفهای سکسی بزنم …بهش میگفتم که اگ پیشش بودم چیکارمیکردم اونم خیلی دوست داشت …باهم حرف سکسی برنیم…بعدچند روز که بهم اعتمادپیدا کرد…ادرس و مشخصات مطبشو داد.منم هنوزمطمن نبودم که راست میگه و رفتم دیدم ادرس و مشخصاتش درسته…بعدیه هفته ای بهش گفتم که بهتره باهم سکس کنیم…اول قبول نمیکرد…اما بعد اصرار من…گفت که فردا شب منشیشو زودترمرخص میکنه…تو۹شب بیا…حقیقتش کمی ترسیده بودم…با خودم میگفتم نکنه تله ای باسه اخه خیلی سهل و آسون قبول کرده بود…

بهرحال آنشب یه اسپری تاخیری گرفتم یه قرصم خوردم…قبلش رفتم حموم تیپ زدم رفتم سر قرار…مطبش طبقه چهارم ی مجتمع بود…گفته بود درب مطب باز میزاره برم تو…تا پشت درم دودل بودم نکنه برم توی کتک مفصل بخورم از شوهرش یا برادرش…اما دیگ دیرشده بود…رفتم داخل …واقعا وقتی دیدمش همه ترسم ریخت…از عکساش خیلی بهتربود…با خنده اومد من بغل کرد و بوسید…منم بوسیدمش…چنددقه ای تو بغل هم فقط نوازش کردم…بعدس شروع به لب گرفتن کرده…دستام روی سینهاش کشیدم.شالشوو دروردم موهای خرماییشو بو کردم…بدن پر و سفیدی دشت صورتش مثل سحردولتشاهی بود…خیلی ک لب گرفتم مانتوشو دوردم…ازروسوتین شینهاشو خوردم…یدجوری حشری شده بود…اونم کیرموبادستاش میمالوند…لباساشودوردم اونم مال من…خابوندمش کف اتاق…شرتشودروردم…یه کس سفیدوتپل.اووووووووووف…شروع کردم به خوردن اونم موهاموچمگ میزد…جوری ک بزحمت صداشو میشد جلوشوگرفت دستم تودهنش بود…69شدیم اونم کیرموتاته گلوشو میخورد…بعدسینهاشوخوردم ک میکف…اه اه اه بخورررر…من بکن امیررر…سینهاش قرمزوشق شده بود…گفت بسه دیکه بکن توکوسم…منم کیرموتاته توکوسش کردم ک ی جیغ عالی کشید…انقدزتلمبه زدم ک اب کسش رون شده بود…بعدش بلندش کردمورومیزمطب ازپشت میزدم روکونش وتاته میکردم توکوسش…کون سفیذونرمش تکون نیخورد اونم انگشتاشوتودهنم نیکرد…براش لیسش میزدم…بعدسرپاهی ازبغل توکسش کردم …کسش تن
گ وعالی وداغ بود…دوبارهخابوندمش دودستام بغلش گذاشتم حالت شناگرفتم بافشارتاته توکوسش میکردم که جیغش به هوارفت…یدفعه دیدم من محکم گرفتم تکون خوردارضاشد…میگف اووف اوووف بکون عزیزم مال خدته…دوسداری…دوسداری…منم سرمو تکون میدادم…کیرموتوکمرش میکشیدم…امانذاشت ازکون بکنم…گف دوس نداره درد داره…بعدش خابیدم اومدم روم تاته کیرم تو کسش میرفت ومیومد…منم کم کم داشتم ابم میمود …کفتم لیلا جان کجابریزم هیجی نگف…منم محکم زدم زدم ابشو ریختم تو کوس داغش روش خابیدم…خیلی حال داد…بعدش پاشدم پیشونیش بوسیدم…کمی کنارهم بودیم…بعدم لباس پوشیدم…من اپل رفتم…بعدم اون
اومد…باماشین رسوندمش خونشون…اکه دوس داشتین قسمتهای بعدی سکسم بالیلا براتون بگم و اخرین بارم قصه گیر افتادنم توخونش بعدسکس باهش اومدن پلیس…خوش باشید
ممنون ک خوندید
نوشته: امیر

دکمه بازگشت به بالا