من و خانم مدیرعامل (۴)
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
این قسکت: بردگی کامل
امیدوارم از فصل اول داستان (من و خانم مدیرعامل – شروع بردگی) که مربوط به شروع بردگی من برای خانم پائولا میشه لذت برده باشین. اگر اون را نخوندین پیشنهاد میکنم اول اون را بخونین که در متن ماجرا از ابتدا قرار بگیرین.
حدود یک سال که از بردگی من (ورود من به خونه خانم و زندگی در اتاق کنار حیاط ایشان) برای خانم گذشت. یک روز اخر هفته ای خانم صدام زدم. و اشاره به کنار دستشون کردن. من کنارشون زانو زدم و سرم را پایین انداختم. ایشون گفتن سرت را بالا بگیر، میخوام باهات یه حرف جدی بزنم. خوب گوش بده. گفتم چشم خانم. گفتن ولی اول ازت یکی دو تا سوال میپرسم. میدونی الان چقدر وقته برده شخصی من شدی. گفتم یک سال و چهار پنج روز. گفتن اره. من برام مهمه که تو هم به عنوان برده در این مدت راضی بوده باشی و از زندگی جدیدت لذت ببری. این یک سال برات چجوری بود و بهترین و بدترین لحظه هاش چه چیزهایی بوده؟ گفتم من از این یک سال واقعا لذت بردم. شما بانو بسیار زیبا و مقتدری هستین که من از خدمت کردن بهتون واقعا لذت میبرم. هم خیلی جدی هستین و هم در عین حال خیلی مهربون. بوی عرق بدنتون و طعم عرق و خاک پاهاتون از بهترین بو ها و مزه های این دنیاست. خانم لبخند رضایت روی لبشون نشست و گفتن خوشحالم که از زندگی جدیدت لذت میبری. گفتن چه چیزهایی برات سخت بود و دوست نداشتی در این مدت. گفتم اوایل که جلوی بقیه در شرکت و جاهای دیگه زانو میزدم و پاهاتون را ماساژ میدادم یک کم سخت بود و خجالت میکشیدم زیر نگاه های سنگین مردم. ولی الان عادت کردم و جایگاهی که دارم برام لذت بخشه. یا خوردن ادرار شما اول ها برام سخت بود و بوش که یک کم تنده برام خیلی نامطبوع بود ولی بعد از مدتی برام خوشایند تر شد و عادت کردم. الان شاید باورتون نشه ولی بعضی وقت ها که دلم یه چیز ترش میخواد، هوس نوشیدنش را میکنم. همین الانم دلم میخواد تازه. تنها دو چیز هست که برام هنوز سخت هست. یکی اون دو سه باری که تنبیهم کردین و مجبور شدم مدفوع شما را مزه مزه کنم. واقعا تا چند روز حالم بد بود. و دیگری این دستگاه چستیتی به خصوص وقتی بیشتر از یک ماه اجازه ارضا کردن خودم را پیدا نمیکنم، خیلی کلافه میشم. خانم گفتن پس روی همه رفته راضی ای کاملا. که من سرم را به نشان تایید تکان دادم. همچنین گفتن، تو از روز اول شخصیت کاملا مغلوب و برده طوری داشتی. من هنوز روز اولی که پاهای عرقیم را لیس میزدی یادمه که چطور با اشتیاق این کار میکردی و احساس کردم پالیسی توی ژن هات هست. ولی چستیتی خیلی تاثیر مثبت روت گذاشت. این باعث میشه همیشه خودت را تحت کنترل بدونی و تمرکزت روی سرویس دادن به من باشه و بدونی اگر خوب سرویس ندی ازادیت دیرتر انجام میشه. همچنین اینکه هردفعه اب خودت موقع ارضا شدن یا به طور میانگین هفته ای یک بار ادرار من یا ۴ ماهی یکبار مدفوع من را میخوری، روی شخصیتت و هرچه مطیع تر شدنت تاثیر میذاره. ممکنه هنوز مدفوع من را دوست نداشته باشی ولی مطمئنم اگر ده دوازده بار دیگه امتحان کنی، برات عادی میشه مثل نوشیدن ادرارم که امروز هوسش را کردی. منم چون میدونستم خوشت نمیاد اون سه دفعه گفتم هر بار یکی دو قطعه کوچکش را بخوری. باید از این به بعد بیشتر باهات کار کنم تا بهش عادت کنی و عاشقش بشی. مطمئن باش مزه کردن ادرار و مدفوع من به صورت منظم برای اینده ات و زندگی جدیدت مفید هست و برده بهتری ازت میسازه. مثلا بذاریم ماهی یکبار یک کم مدفوعم را بخوری. ایندفعه روش بهت ادرار میدم که بشوره ببره. خوبه؟ گفتم هرچی شما بگین. من تمام تلاشم میکنم که بهترین برده دنیا براتون باشم و هر کاری بکنم که شما خوشحال بشین. گفتن خوبه، تو باید هرروز برده بهتری بشی و هیچ کاری نباشه که انجام دادنش برات سخت باشه. اگر تلاشت رابیشتر کنی، از این به بعد جایزه هم بیشتر بهت میدم. مثلا میدونم چقدر دوست داری غذات را زیر پاهای من بخوری. هر دفعه که مدفوعم را با اشتیاق و سریع خوردی، یکی دو شب خودم شامت را دهنت میذارم با پاهام. گفتم خیلی ممنونم خانم. شما خیلی به من لطف دارین.
خانم ادامه دادن، توی این یکسال خیلی از کسی از رابطه ما خبردار نشد. اکثرا میدونن که تو حکم کارگر و راننده شخصی من را داری. حداکثر توی شرکت دیدن زیر میزم نشستی و داری پاهام را با دستت ماساژ میدی. یا توی باشگاه تنیس هم همینطور. ولی من دوست دارم همه خبردار بشن و تو برده تمام وقت من در خانه و بیرون باشی. تو هم گفتی از این یکسال خیلی راضی هستی، پس نباید مشکلی باشه درسته؟ گفتم راستش و سکوت کردم. گفتن به هرحال یک هفته وقت داری به این موضوع فکر کنی. اگر قبول نکنی، من شروع میکنم به گشتن دنبال یک برده واقعی تمام وقت که براش شرایط و موقعیت خدمت فرق نکنه. گفتم اخه خانم من دوست دارم برده شما باشم. گفتن باید در همه موقعیت ها و جلوی همه دوست داشته باشی. و در ضمن بدون که من صدها عکس و فیلم از تو در همه لحظه های خدمتت دارم. اگر قبول کنی، و برگه هایی را امضا کنی، قابلیت برگشت وجود نداره واگر بعدش پشیمون بشی من میتونم قانونا اون عکس و فیلم ها را منتشر کنم. چهره من انگار خیلی ناراحت شده بود. چون خانم گفتن حالا ناراحت نباش. تا یکشنبه هفته بعد وقت داری جواب نهاییت بهم بگی. حالا هم پاشو لیوانت بیار ببینم شربتی چیزی میتونم بهت بدم که هوست برطرف بشه. رفتم لیوانم اوردم و دادم به خانم و خانم رفتن توی حمام و توی لیوانم ادرار کردن. وقتی لیوان بهم دادن، گفتن پر نشد متاسفانه ولی نصف بیشتر شد. ذره ذره بخور که بیشترین لذت را ببری. منم ارام ارام ادرار خانم نوشیدم و بعدش از خانم تشکر کردم. خانم هم گفتن نوش جونت. شاید اگر برده کامل شدی گذاشتم بری زیرم و با زبونت برام سکس دهانی انجام بدی. اگر این سعادت را داشته باشی، میتونی طعم ابم را هم بچشی حتی. من خیلی خوشحال شدم و صورتم را به زیر دمپایی پای راست خانم که روی پای چپشون انداخته بودن به نشانه خاکساری کشیدم.
من توی اون یک هفته مدام فکر میکردم. دوست نداشتم پوزیشنم را از دست بدم. من واقعا خانم را به عنوان ارباب و میسترسم دوست داشتم. ایشون خیلی مهربون و در عین حال مقتدر و کاربلد بودن. با اینکه اشنایی خاصی نداشتن به این حوزه در اوایل ولی ظرف مدت یکی دو ماه یک میسترس کامل و شش دانگ شدن. ولی فکر کردن به تجربه مثلا خوردن مدفوع خانم جلو بقیه برام سخت. نهایتا یکشنبه شد و خانم صدام زدم و به جلو پاهاشون اشاره کردن. من در حالت سجده در اومدم و ازم پرسیدن فکر کردی؟ تصمیمت چی شد؟ من نمیدونم چرا اینقدر استرس داشتم. قلبم تند تند میزد. در حالی که بدنم و صدام از شدت استرس میلرزید، دمپاییشون را بوسیدم و گفتم خانم من دوست دارم همه عمرم را زیر پاهاتون باشم. خانم لحظه ای مکث کردن و گفتن پس قبول داری برده کاملی برای من باشی؟ گفتم بله خانم و یک قطره اشک از گوشه چشمم سرازیر شد. ولی اگر میشه مثل یک سال اخیر به مرور پیش برین که من تربیت بشم چون من تربیت خدمت به شما را در مکان های عمومی ندارم. گفتن نگران نباش، تربیتت میکنم به مرور. و بعد پاهاشون را از دمپایی هاشون در اوردن. با شصتشون اشک من را پاک کردن و پاهاشون را جلو من گذاشتن و گفتن الان میتونی انگشت های پاهام را مک بزنی و لیس بزنی تا ارامش پیدا کنی. من شروع به مکیدن و لیسیدن انگشت هاشون بسیار زیباشون کردم. با اینکه پاهاشون خیلی تمیز بود (چون وقتی پاهاشون کثیف و عرقی هست بیشتر تحریک میشم و لذت میبرم) ولی ارامش پیدا کردم. و نیم ساعتی مشغول لیسیدن و مکیدشون شدم. بعدش بهم گفتن فردا صبح دوشنبه وکیل شرکت میاد، باید اسنادی را امضا کنی که طبق قانون المان نشون میده تو از سلامت کامل عقل و روح بهره مندی و انجام بردگی برای من چیزی است که با اشتیاق انجام میدی و بهت لذت جنسی میده این کار. تا به لحاظ قانونی کاملا مجاز باشه و امر شخصی تلقی بشه. گفتم چشم خانم. هرچی شما بگین. که با پای چپشون شروع به نوازش سر من کردن.
صبح دوشنبه که رفتم خانم را برسونم شرکت. رفتم توی دفتر خانم و منتظر وکیل شدیم تا اومد و من اسناد را امضا کردم و انگشت زدم. همچنین یک پزشک و روانپزشک اومدن و هرکدوم ۲۰ دقیقه ای باهام صحبت کردن تا مطمئن بشن سلامت عقل و جسم دارم و از این کار لذت میبرم. و نهایتا همه چیز قانونی شد
نوشته: برده خانم پائولا