من و خواهر دوقلوم
سلام به همه دوستان.هر چی میخواید بگید برام مهم نیس فحش بدید یا تعریف کنید من فقط این خاطره رو مینویسم چون واقعیته.خواستی باور کن خواستی باور نکن.
من و خواهرم دو قلوییم و 20 سالمونه و از یه خانواده سرمایه داریم وچیزی تو زندگی کم نداریم هر دومون خوشتیپ و خوشگلو به قول شماها سکسی.سرمون تو درسامون بود و رابطه ی عادی داشتیم تا اینکه دوتایی یه دانشگاه قبول شدیم اونم تو سن 19سالگی طبیعی بود تو دانشگاه با هم باشیم از خواهرم هم بگم بدن خوبی داره ولی همیشه خودشو حفظ میکرد فقط جلوی من و خانوادم راحت با شلوارک و تاپ میگشت و ما هم راحت بودم و شوخی دستی داشتیم.اصل قضیه از اونجایی شروع شد که من با یه دختر تو دانشگاه دوست شدم و خواهرم هم میدونست ولی به دختره همچین اعتماد نداشت آمار دختره رو برام گرفت و من فهمیدم دختره با چند نفر دوسته یه دعوا راه انداختم ولش کردم.از اون به بعد به خواهرم اعتماد داشتم و به دخترای دیگه توجهی نمیکردم اونم اعتماد داشت و شبها پیش هم رو یه تخت دو نفره میخوابیدیم با اینکه اتاق جداگانه داشتیم وخلاصه شده بودیم محرم اسرارهم.خواهرم دختری بود که به پسر جماعت روی خوش نشون نمیداد ازهمین کارش هم خوشم میومد یعنی پسر به گوشیش زنگ میزد مزاحمش میشد به من میگفت منم کمکش میکردم اونم تو کارام و درس هام کمکم میکرد.تا اینکه زد مادر پدرمون مجبور شدن یه هفته برن مسافرت من و خواهرم هم تنها شدیم این یه هفته راحت جلوی من میگشت تا اینکه نمیدونم چی شد من که تا حالا اصلا به خواهرم نگاه بد نکرده بودم به چشم شهوت بهش نگاه میکردم ولی خودمو کنترل میکردم و هیچ نمیگفتم ولی دخترا زرنگتر از ما پسرا هستن و زودتر میفهمن خواهرم فهمیده بود من یه قصدهایی دارم ولی به روی خودش نمی آورد.منم خجالت میکشیدم به خواهرم که بهم اعتماد داره دست بزنم و دور از مردی دیدم اینکارو کنم ولی شهوت خیلی قویتر از این حرفهاس.یه شب که موقع خواب شد رو تخت دراز کشیدیم و داشتیم با هم حرف میزدیم و دستای همدیگه رو گرفته بودیم.که دیدم خواهرم یه دفعه داغ کرده دستاش و یه دست به بازوش و گردنش زدم دیدم داغ داغ شده.پیش خودم گفتم یعنی اونم مثل من شده و یه خورده با خودم کلنجار رفتم و تا بهش گفتم چرا داغ شده دستات و بدنت؟اونم گفت : من از همه چی خبر دارم از نگاه های معنی داری که به من میکنی و خلاصه پته من رو ریخت رو اب منم تایید کردم چون هیچوقت بهش دروغ نمیگفتم.اون گفت میدونم سخته خودتو کنترل کنی ولی من نمیتونم خودمو در اختیارت بزارم چون باید دختر بمونم واسه شوهرم. ازمن اصرار از اون انکار تا راضی شد به شرطی که به کسش کاری نداشته باشم منم قبول کردم.همونجوری که زیر پتو بودیم و لباس تنمون بود من یه آستین حلقه ای و شلوارک اونم یه تاپ و شلوارک لبامو بردم رو لباش آروم یه بوس از لباش کردم ودیدم خوشش اومده میخواد همراهی کنه من هم از خدا خواسته شروع به میک زدن لباش کردم اونم همینکارو میکرد خیلی دیگه هات شده بودیم وبه قول معروف آمپر زده بود بالا. که شروع کردیم لخت کردن هم من تاپ و شلوارکش رو در آوردم اونم آستین حلقه ای من رو در آورد وهمزمان داشتیم لبای همو میخوردیم تو این وضعیت.من بهش گفتم بسه دیگه بریم سر اصل کار اونم قبول کرد سوتین و شورتشو درآ.ردم و شروعب ه خوردن سینه هاش کردم آروم آروم میخوردم اونم آه اوه آرومی میکرد میدونستم داره لذت میبره برای اینکه بیشتر لذت ببره دستمو بردم رو کسش و آروم کسشو میمالوندم ده دقیقه اینکارو ادامه دادم دیدم یه جیغ کوچولو و آرومی زد و ارضا شد.پرسیدم خوب بود گفت اره داداش به کارت اداه بده من کم کم اومدم پایین رو کسش زبونمو کشیدم رو کسش و آروم آب کسی که دور و برش بود رو براش خوردم و بعد زبونوم میبردم تو کسش آروم تو کسش ضربه میزدم و زبونمو توش میچرخوندم.اونم آه اوه راه انداخته بود.گفت داداش خوشم میاد بازم ادامه بده فهمیدم خیلی حشرش بالاس.نیم ساعت دیگه اینکار رو براش کردم و دو بار دیگه به ارگاسم رسید و تا اینکه خسته شد گفت داداش بسه دیگه نمیتونم گفت خودتم ارضا کن زودتر تموم بشه.منم از اونجایی که بهش قول داده بدم به کسش کاری نداشتم رفتم سر وقت کونش خیلی تنگ بود گفتم راضی هستی از کون؟گفت با اینکه درد داره آره آخه تو من رو سه بار ارضا کردی بی انصافیه خودتم ارضا نشی من هم که تا اون موقع شلوارکم پام بود ومیدونستم شورت ندارم و کیر 20 سانتی من هم راست شده بود و داشت شلوارک رو پارهمیکرد.شلوارک رو درآوردم مثل فنر پرید بیرون.بردم نزدیک کونش و یه نگاه به اندازه و قطرش کردم و یه نگاه به سوراخ کوچیک کونش دیدم میشه کرد توش ولی میدونستم دردش زیاده ومکافات داره و از اونجایی هم که خیلی خواهرمو دوست داشتم راضی به درد کشیدنش نشدم براش برای همین گفتم آبجی بیخیال شدم میدونم خیلی درد داره مخصوصا که اولین بارت هم هست یه جورایی دلم سوخت براش.گفت پس چجوری میخوای ارضا بشی گفتم الان یه کاریش میکنم خودم کیرمو بردم بین پاهاش و لای پاشو با کرم چرب کردم و تند تند بین پاهاش عقب جلو کردم 10 دقیقه ای اینکارو کردم تا دیدم داره ابم میاد گفتم داره آبم میاد چی کنم گفت بریز رو سینه هام من هم همه رو خالی کردم رو سینه هاش بعدش هم افتادم کنار خواهرم و بی حال شدم خواهرم بعد نیم ساعت صدام کرد داداش پاشو بریم حموم خودمونوتمیز کینم خودم بغلش کردم و رفتیم حموم همدیگه رو شستیم و اومدیم خوابیدیم.از فرداش هر شب این روال ادامه داشت تا مادر پدرمون برگشتن از مسافرت.الان تقریبا دو هفته س از این ماجرا گذشته و بازم رابطه داریم ولی مثل همین دفعه اول اصلا با کس و کون خواهرم کاری ندارم بیشتر ارضا شدن خواهرم برام تو اولویته.خودم رو محدود کردم.ببخشید اگه زیاد سکسی نبود ولی واقعی بود حداقل جرات کردم همین رو بنویسم.
نوشته : رامین و روناک