من و داداش و عمه و مامان 9

-ببین خانومی الان خانوم دکتر ,  عمه پوران از خود ماست . هر اتفاقی که بیفته اون می تونه کمکمون کنه . طوری زن رو تبدیل به دختر می کنه که انگاری تازه از مادر متولد شده .. -صبر کن ببینم نکنه تو با عمه هم … آره ;/; راستشو بگو هوسباز . به من دروغ نگو .. -آخه عمه خودش می خواست . -ببینم بازم پای آبروی خانوادگی در میون بود ;/; -از کجا متوجه شدی همین جوره که تو داری میگی . کاملا همین طوره . و جز این هم نیست . -آدم دورویی هستی چوچول باز .. -اتفاقا از چوچول بازی خیلی خوشم میاد . نمی دونی چقدر حال میده . چوچوله ها رو بذاری تو دهنت . خلاصه گفته باشم . فکر خودت رو بکن . من الان دو تا کس  توی دست و بالم دارم که هر وقت بخوام می زنم .. -ببینم مامان می دونه که تو عمه رو می کنی -راستش نه .. -عمه می دونه که مامانو می کنی .. تا حدودی آره .. راستش اون یک زنه و زرنگه .. می دونست که مامان زیاد برای بابا اهمیتی قائل نمیشه از نظر سکس .. از شرایط کیر کلفت و جسارت من خبر داشت . و این که من اونو ماساژمیدم . روحیه مامان هم تغییر کرده بود . پیش پوران جون طوری از من صحبت می کرد که انگاری من دوست پسرش باشم . -اگه مامان موضوع عمه رو بفهمه .. -و موضوع تو رو -من و تو که هنوز کاری نکردیم . شاید من نخوام با توی آلوده که به هر کی می رسه رحم نمی کنی کاری بکنم . -آبجی گلم هر چی هست همین جا بین خودمونه . .. طوری کسمو میک می زد که دیگه نمی تونستم کاری بکنم از خودم اراده ای نداشتم . فقط داشتم ناله می کردم . -اوووووفففففف ..پارسا .. پارسا .. اگه دروغ گفته باشی .. اگه نتونی .. راستشو بگو .. عمه واسه من این کارو می کنه ;/; من نمی تونم .. من دارم می سوزم .. من می خوام ..می خوام اون کیرت رو توی کسم حس کنم .. عمه می تونه ;/; اگه مامان بفهمه چی میشه .. یعنی با این وضع کنار میاد .. دعوام نکنه ;/; -بهت قول میدم .. حتی اگه از دواج هم کنی معلوم نمیشه .. هیشکی نمی فهمه . شوهرت هم نمی فهمه . اصلا کی فکرشو می کنه دختر یک سردار که سرش تو لاک خودش بوده دختر نبوده و واسش پرده دوختن . تازه عمه جون گواهی میده و ا گه هم بخوای یه جا دیگه بری معاینه عمه پوران با همه تعامل داره . زنگ می زنه و واست ردیف می کنه .. -پارسا می کشمت اگه دروغ گفته باشی .. -نهههههه نهههههههه .. من دروغ نمیگم .. کیرشو گذاشته بود رو سر کسم . داداش می خواست کارو تموم کنه .. دلم مثل سیر و سر که می جوشید . فکرشو نمی کردم با کیر داداش خودم که ازش بدم میومد و بهش حسادت می کردم خانوم شم . چه لذتی داشت .حالا اون می شد مرد من . دیگه بهش حسادت نمی کردم . عمه پوران کمکم می کرد . من می تونستم حال کنم . عمه همه کار واسم می کرد .. غرق در رویا های خودم بودم . داداش خیلی راحت با این مسائل بر خورد می کرد . چشامو بسته بودم . خودمو سپرده بودم به دست سر نوشت .. چه حالی می کردم . دیگه می تونستم خودمو اسیر شوهر نکنم . کیر رفته بود  تا نصفه های کسم .. چقدر خوشم میومد . اون کیر قلمبه رو توی کس تنگم حس می کردم که داره منو می سوزونه و آتیشم مبده .. پارسا کیر نصف فرو کرده شو کشید بیرون .. روکیرش خون نشسته بود ..-پریسا تبریک میگم . خانوم شدی . باید شیرینی بدی . -ببینم برام طلا خریدی ;/; -نوکرتم آبجی .. حتما یه حلقه برات می گیرم .. -منو ببوس . حالا می خوام مال تو باشم . حالا که خودمو باختم  می خوام اسیر تو باشم . می خوام مال تو باشم .. زن تو باشم .. دیگه تو شوهرمی .. فقط  حواست باشه دست از پا خطا نکنی . با انگشتاش عدد سه را نشونم داد .. -سه تا زن داری ;/; چیکار کنم . اون دو تا قبل از من بودن . من این قدر بی انصاف نیستم ولی بعد از من اگه بخوای بگیری  پدرت رو در میارم . منو ببوس ببوس . لباتو بذار رو لبام .. داداش دوستت دارم . حالا دوست دارم بقیه دوستت داشته باشن . دوست داشتنی هستی .. .. کیرشو به میزان بیشتر از دفعه قبل فرو کرد توی کسم . -پارسا با کونم بازی کن . با سوراخش بازی کن . حالا از این که لبامو می بوسید لذت می بردم . لباشو می مکیدم . خودمو سپرده بودم به دست اون . از چیزی نمی ترسیدم . وجود عمه به من اعتماد به نفس می داد . تنمو غرق بوسه کرده بود . حس می کردم زیر کیر داداش پارسا خوشبخت ترین خواهر دنیا که سهله خوشبخت ترین زن دنیا هستم ……. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا