من و شاهزاده اجنه
درود عزیزان این داستان هم سکسی است وهم تجربه وآموزش وحقیقی من چون فرزند نقاب هستم وتوضیحش در اینجا نمیگنجد فقط باید بگویم چون من از کودکی سه مراقب از اجنه همراه داشتم که فقط خودم میدیدم وچون دیگران آنها را نمیدیدند مرا دیوانه یا خیالاتی معرفی مینمودند تا اینکه مادرم بایک دعا نویس صحبت کرده بود که دختری کتف بین داشت وآنها با من روبرو شدند وقتی با آنها روبرو شدم رفتا دختر بگونه ای بود که مرا جذب خودش نمود ولی آن سه موکل جن خیلی تلاش نمودند که من از این پدر ودختر دعا نویس دور شوم وبه آنها نزدیک نشوم ولی از آنجا که میگویند کیر کافر است من نیز تسلیم افکارات جناب کیر گشتم که میگفت تو برو وبکن وبقیه اش با من پس آن شد که من هروز در خانه دعا نویس بودم و آنها کلی عکس واسم جلوی من میگذاشتند واز احوال ومشکلات آنها میپرسیدند وچون من بد اخلاق میشدم دختر دعانویس مرا در آغوش میکشید وغرق بوسه ولب بازی وسینه وبعدها لاپایی و وهروز من بیشتر میخواستم بعد دوماه کلا خودش را از جلو وعقب در اختیارم گذاشت وکم کم من دیگر رقبتی نداشتم وبعد از آن دیگر نتوانستم آن سه موکل که از کودکی با من بودم را ببینم چون دعا نویس وقتی دید دیگر تمایلی به بودن با آنها ندارم جادوی سختی برایم نمود ودیگر آدم قبل نبودم همانند کسی بودم که تمام عزیزانش را از دست داده به همجای ایران سفر کردم بلکه کسی بتواند جادوی مرا باطل کند که نشد سپس به هند سفر نمودم که کسب علومه غریبه نمایم وهم جادویم باطل شود سه سال نزد بزرگترین جادوگران و مرتاضهای هندی آموزش دیدم ولی باز به طور کامل از این علم ارضا نشدم پس به نپال هجرت نمودم چون شنیده بودم پادشاه جادوگران نپال یک زن چهل ساله است بسیار قدرتمند به همین خاطر به نپال رفتم روز اولی که با مترجم به نزدش رفتم مرا قبول نکرد ولی یک دختر که لباسهای فاخر داشت و صورتش را کاملا پوشانده بود همراه ما آمد ودر راه شروع کرد با زبان فارسی سخن گفتن که دیگر نیازی به مترجم نداری من مادر اهل نپال بوده و پدرم ایرانی واگر میخواهی شاگردی استاد کنی باید با من دوست وهمراه شوی ومن نیز که فقط قصدم آموزش بود قبول نمودم وقتی به خانه رسیدم به او گفتم من فقط یک اطاق یک نفره اجاره نمودم و او گفت مشکلی نیست تو برو تو من خودم میایم وقتی درب اطاق را بستم در زده شد باز کردم دیدم آن دختر است تا داخل شد ودر بسته گشت به من چسبید و وشروع به لب بازی کرد چنان گرمایی از جسم ودهان وبدنش در آن هوای سرد نپال خارج میشد ومرا دربر میگرفت که تمام وجودم به عرق نشست وشروع کردم سرپا در همان حالت لخت شدن آن قدر داغ کرده بودم که موهای سرم نیز خیس شده بود و هرکاری میکردم لباسهای دختر را از تنش خارج کنم گویی لباسها برتنش دوخته شده بود وفقط پوشیه صورتش را باز نمودم چنان فرشته ای رادیدم که تا بحال در هیچ جا یا حتی در فیلمها نیز چنین صورت زیبایی ندیده بودم سه شبانه روز من با او بدون اینکه چیزی بخورم هم آغوش بودم روز سوم جادوگر اعظم که مرا قبول نکرد خودش به منزل من آمد وگفت اگر دخترم را رها کنی وفقط با من باشی تو را به شاگری میپذیرم ومن بدون فکر پذیرفتم او حتی اجازه نداد به اطاقم برگردم ودستم را گرفت ومستقیم به خانه اش رفتیم تا داخل شدیم سریع به من چسبید گویی او مرد است ومن زن به چشم بهم زدنی من وخودش را لخت نمود ومرا هل داد روی زمین ونشست روی آلتم وتا دسته به خودش فرو کرد آن زن چهل ساله محبل کوچک وتنگی داشت جوری که احساس نمودم زمان دخول پوست آلتم کشیده وزخم شد برایم جای تعجب داشت او با چنین هیجانی حالا که دخول صورت گرفته مثل جنازه روی من افتاده وبدنش سرد شد گویی روی آتش آب ریختند تا آمدم بالا وپایین کنم دیدم دختر میگوید جادوگر کثیف کار خودت را کردی یک آن بخودم آمدم چگونه است جادوگر نیز با من فارسی تا العان حرف زده او که اهل نپال بود وچرا العان من متوجه شدم و دختر باز ادامه داد اگر فکر کردی با تسخیر عشقم میتوانی مرا برده خود کنی کور خواندی من از پدرم سلطان بزرگ اجازه گرفتم تا زمان حیات عشقم با او باشم و چنانچه تو بخواهی مشکلی ایجاد کنی نه تنها قدرت تو را خواهیم گرفت بلکه جانت را نیز خواهیم ستاند آنجا بود که فهمید دختر انسان نیست و سه سال در نپال بودم وعلوم غریبه را بپایان رساندم و دوباره دیدم باز شد و نه تنها جنیان بلکه روح وتمام مخاوقات پشت پرده را دیگر میدیدم و سالهاست به ایران عزیز بازگشتم راستی بدانید بسیارند دختران و زنان ومردانی که به واسطه جادو مورد اذیت وآذار جنسی از طرف شیاطین واجنه هستند ونمیتوانند ازدواج نمایند ویا دچار جنون میشوند وبی خود داروهایاعصاب وروان میخورند که پزشکان دلیل بیماری را درک نمیکنند و بدانید نودوپنج تا نودو نه درصد دعانویسها کتاب نویس وکلاه بردار میباشند همان گونه که گفتم علومه غریبه علم است و باید در این کار تحصیل علم ودانش نمود و از هر علمی نیز سخت تر وخطرهای بسیار دارد وبدون استاد تحصیل علومه غریبه فقط مرگ به همراه دارد لذا بسیارند که علم ندارند ودعاهای چاپی به مردم میدهند وفقط دنبال کسب مال میباشند پاینده وسربلند وسرافراز باشید پاینده ایران سربلند ایرانیان.
نوشته: سالار