من و مامان لیلا
سلام به همه انجمن کیر تو کس های عزیز
من امیرم و الان بیست سالمه
پدر و مادرم وقتی ۱۶ سالم بود از هم جدا شدند پدرم کارمند بانک بود و مادرم خانه دار
زندگی متوسطی داشتیم ولی مادرم مدام با پدرم دبود
داشت تا عاقبت زندگی شون از هم جدا شد من موندم پیش بابا چون مادرم توانایی نگهداری از من رو نداشت
دوران بلوغ بود منم در اوج شهوت
خونه هم تا اومدن بابا خالی بود دیدن پورن و جق زدن و…
دو سال بعد یک روز بابا گفت که قید ازدواج داره بابا ۴۴ سالش بود و من ۱۸ ساله
لیلا هم یه زن ۳۴ ساله بود قد بلندی داشت و توپر بود برعکس مامان خیلی چیتان پیتان کرده بود
صورتش یه زیبایی خاصی داشت
ارایشگر زنانه بود
نمیتونستم بپذیرمش
اما چاره ای نبود
رفتار سرد و بی میلی باهاش داشتم
اون ولی میخواست ارتباط برقرار کنه
بیشتر تو اتاقم بودم و سرگرم کارای خودم
پوشش لباسش تو خونه خیلی راحت تر از مادرم بود کم کم توجه منو جلب کرد
دزدکی سینه هاش و سفیدی گردن و لاله گوشش رو دید میزدم
باسن گرد و رون های کشیده اش رو از لخت تصور میکردم
بعد احساس گناه میکردم
اما کم کم احساس شهوت بیشتری داشتم و مدام اونو در حال سکس با پدرم تصور میکردم
چند باری هم دم اتاقشون گوش وایسادم ولی چیز دندون گیری دستگیرم نشد
یه روز که خونه نبود رفتم سر کشو لباساش از دیدن اون همه شورت های خوشگل و سکسی سر کیف شدم سوتینهای بزرگ و خوشگلش که بوی سینه هاش رو میداد کشیدم به کیرم
مست شده بودم
رفتم تو اتاقم یه جق زدم بعدش احساس پشیمونی کردم دوباره
اما ففط چن دقیقه بعدش دوباره همون احساس شهوت رو بهش داشتم
کم کم سعی کردم بیشتر باهاش باشم وقتایی که خونه اس
به بهونه های مختلف
اونم از اینکه من رابطه گرمی برقرار کنم استقبال کرد
یه بار که تو اتاق بود بی هوا درو باز کردم تا چیزی بهش بگم
داشت لباس عوض میکرد
باورم نمیشد اون بدن رو داشتم لخت میدیدم
تا متوجه شد سریع خودش رو جمع کرد و گفت ای وای امیر
منم درو بستم گفتم ببخشید
خودش رو جمع و جور کرد گفت بله
یه تی شرت یقه باز تنش بود و یه شلوار لگ
سوتین نداشت نوک سینه هاش از پشت تیشرتش حشری کننده بود
اصلا یادم رفت برای چی اومده بودم
گفتم لباسای منو تو ماشین انداختی؟
گفت نه من دوش بگیرم با لباسای خودم میندازم
گفتم مرسی
به طور عجیبی شهوتم بالا زده بود
حتی فکر اینکه لباسای من بت لباسای اون تو یه سبد باشه کیرم رو شق می کرد
قبل از اینکه بره حموم رفتم و دو تا از شورتام رو اوردم روی لباسا انداختم که تو دید باشه
تو حال نشسته بودم که اومد و رفت حموم
طاقت نداشتم رفتم تو اتاق شروع کردم به یادش جق زدن
داشتم تو پورن ها میگشتم چشمم خورد به ویدئو هایی با عنوان سکس با مام و استپ مام جستجو کردم فیلما
داشتم به نقشه ام فکر می کردم
یه راهی که بتونم با لیلا سکس کنم
یه بار وقت حموم شورت چسبون پوشیدم و رفتم زیر دوش و بهش فکر کردم کیرم سیخ شد و کاملا از رو شورت خیس و چسبون قلمبه شد
فرصت خوبی بود صداش کردم وقتی اومد درو کامل باز کردم گفتم میشه یه صابون بهم بدی؟
دیدم چشمش به شورتمه ولی به روم نیاورد و به شوخی گفت مصرف صابونت بالاست؟
منم خندیدم و پرو پرو گفتم جوونیه دیگه!
اونم خندید
این بهترین مکالمه بود و شروع خوبی بود برای زدن مخ لیلا جون
چند بار به بهانه های مختلف وادارش کردم چه حموم چه جاهای دیگه که بدنم رو لخت ببینه و تحریک بشه
زن هات و جذابی مثل لیلا احتیاج به سکس داره اونم زیاد ولی پدرم سرد مزاج بود و دیر به دیر رابطه داشت
بعدها بهم گفت
یه روز از ارایشگاه اومده بود رو مبل لم داده بود مانتو و شالش و کیفش هم ولو بود پاهاش رو باز کرده بود من که اومدم خودش رو جمع نکرد گفتم سلام
گفت سلام خیلی خسته ام ولم کنن همینجا می خوابم گفتم همینجوری
خندید و گفت حالا یه کم جمع و جورتر
گفتم یه دوش بگیر
گفت شونه هام درد میکنه فعلا حالش نیست
گفتم کاش میشد مثل بچه گیا یکی ادمو میبرد حموم میشست میاورد
گفت اره والا خیلی خوب میشد
با لحن شوخی گفتم من زورم نمیرسه والا میبردمت
اونم خندید گفت نه بابا اونقدرام سنگین نیستم
گفتم خیلی خوبه که قدت بلنده استایل بدنت رو دوست دارم جذبه داری حتما خواستم زن بگیرم دنبال یکی مثل خودت میگردم
گفت دیر جنبیدی بابات گرفت
بعدش جفتمون خندیدیم
خوب داشت پیش می رفت و من ترس و خجالتم داشت می ریخت
گفت حالا کو تا تو زن بگیری هنوز جوجه ای امیر جان
گفتم نه بابا دیگه ۱۹ سالمه قدیما همسنای من دوتا بچه داشتن
گفت بچه هم می خوای پس
خب خب
حالا کسی رو هم سراغ داری
گفتم بذار بیام ارایشگاه خودم پیدا میکنم
گفت نه با توجه به معیارای تو باید ببرمت استخر نه ارایشگاه
داغ شده بودم کیرم شق بود شلوارک پام بود نشستم کنارش و گفتم من که از خدامه
گفت خب حالا اول مرد شو بعدا یه فکری برات میکنم
گفتم باشه به وقتش ثابت میکنم( تو دلم گفتم به وقتش مردی روتو عمق کست احساس می کنی)
یه دفعه گفتم می خوای سر شونه هاتو ماساژ بدم
گفت اخه…
فهمیدم دوست داره برش گردوندم و نشستم پشتش ضربان قلبم تند تند میزد داغ بودم این اولین بار بود که میتونستم به بدن لیلا دست بزنم
شروع کردم از گردن تا پایین شونه هاش رو مالیدن
دستم به بند سوتینش میخورد
گفتم دراز بکش گفت نه مرسی دیره پاشم کرامو بکنم
فکر کنم ترسیده بود جلوتر بریم
یه کم با لاله های گوشش بازی کردم
گفت مرسی عزیزم حالم خیلی بهتر شد
از اینکه کار متوقف شده بود حس بدی داشتم ولی همینکه تا اینجا پیشرفت داشتم ذوق داشتم
چند روز بعد دوباره پیشنهاد ماساژ دادم من و.من کرد ولی پذیرفت
اومد نشست گفتم دراز بکش یه لحظه وایسا رفتم پتو اوردم زیرش بندازم با دستپاچگی گفت نه پتو نمیخواد گفتم اخه بدنت رو فرش اذیت میشه
گفت بریم رو تخت فقط زودتر که کار دارم
یه جوری حرف میزد انگار میخواد بهم حال بده منم از خدا خواسته پشت سرش راه افتادم سمت اتاق و تختشون
زیر سرش رو میزون کرد دمر خوابید
آخ که این صحنه رویای من بود رونای گوشتی و پاهای کشیده واستایل شاسی بلندش باسن و…
اروم نشستم رو باسنش و دستامو کشیدم پشتش اروم از پشت گوشاش تا گردنش و تا انحنای باسن هر چی از ماساژ بلد بودم پیاده کردم دو دل بودم باسن رو هم بمالم یا نه
به خودم گفتم نهایت بلند میشه میگه نه دیگه
جرات پیدا کردم شروع کردم به مالیدن کونش اروم هر طرف رو میگرفتم و می مالیدم خواسته و ناخواسته دستم می خورد به خط کون و سوراخش اخ کیرم داشت می ترکید
اروم اومدم جلو حالا کیرم رو خط وسط کونش اماده باش وابساده بود
جلو عقب میرفتم به بهانه مالیدن شونههاش کیرم میخورد بخ باسنش
دیگه فهمیده بود ولی به نظرم اون حالی که داشت میبرد مانع میشد اعتراضی بکنه
با صدای ضعیفی گفت بسه مرسی خسته شدی حسابی
گفتم باشه الان تموم میشه برگرد
اخ که وقتی برگشت اون کوس کلوچه ای تپل هر کسی رو دیونه میکرد اروم دست انداختم لای پاش و یکی یکی روناش رو مالیدم بلند شد گفت خیلی ممنونم امیرجون
اولین بار بود به جای جان میگفت جون
کارا داشت خوب پیش میرفت ولی من طاقتم تموم شده بود
منتظر شدم تا یه فرصت خوبی پیدا بشه
یه پنج شنبه به بابام خبر دادن که بابابزرگ حالش خوب نیست و بابا هم باید می رفت شهرستان وقتی به مامان لیلا گفت
لیلا گفت خیلی دوست دارم بیام ولی من فردا عروس دارم باید از صبح برم ارایشگاه
بابا حدود ساعت ۴ عصر راه افتاد و لیلا هم ارایشگاه بود
استرس و خوشحالی عجیبی داشتم
از اینکه شب من و لیلا تنها بودیم
ساعت ۸ شب بود که لیلا اومد خونه
لباساشو عوض کرد با یه پیراهن راحتی خونگی اومد رفت اشپزخونه
من تو حال نشسته بودم داشتم امریکن گات تلنت میدیم
گفت شام چی می خوری
گفتم مهمون من پیتزا بخوریم
گفت اخیش راحتم کردی حال و حوصله آشپزی نداشتم
شام و خوردیم رو مبل ولو شدیم
گفتم امروز حسابی خسته شدی گفت اره بابا سرمون شلوغ بود
گفتم اخه شب جمعه اس دیگه
ابروهاشو داد بالا و یه بله کشدار گفت
سرش تو گوشی بود منم همه حواسم به اون
گفتم لابد مشت و مال لازمی؟
گفت نه بابا برم یه دوش بگیرم سبک میشم می خوابم
گفتم تعارف نکن بابا
گفت از شما به ما رسیده امیر جون
ساعت ۱۰ بود که اماده شد رفت حموم اتاق خواب
۱۰ دقیقه بعد رفتم تو اتاق تو حموم بود صدای اب میومد
سوتین و شرتش رو تخت بود ورداشتم بوشون کردم مست شده بودم
پام خورد به لوله جاروبرقی افتاد
ابو بست گفت امیر تویی
هول شده بودم گفتم اره
گفت چی شده گفتم ببینم چیزی لازم نداری
گفت نه مرسی
اومدم بیرون شهوت سرتاپامو گرفته بود منتظر یه اتفاق مهم بودم اروم و قرار نداشتم امشب باید کارو تموم کنم
یعد چند دقیقه اومد بیرون یه تاپ پوشیده بود با یه شلوارک رفت سر یخچال یه لیوان آب خورد
گفت نمیخوای بخوابی؟
گفتم نه
گفت ولی من خسته ام
گفتم دوات پیشه منه
یه نگاه شیطنت امیزی کرد و گفت لابد ماساژ؟
گفتم اره اون دفعه بد بود گفت نه والا
رفت سمت اتاق ونشست سر تخت
گفت باشه بابا بیا مشغول شو
منم از خدا خواسته گفتم دراز بکش
اونم خوابید
بوی موهاش و شامپو و… داشت دیونه ام میکرد
اروم دوتا دستم رو کشیدم پشتش
شروع کردم به مالیدن کپل و شونه هاش تاپش یه کم کوتاه بود دستم رو از یر بردم تو و شروع کردم لمس بدنش سوتین نداشت هیچی نگفت انگار اونم دیگه همه چی رو ول کرده بود تا یه شب خوش باشه دیگه جراتم بیشتر شد اروم تاپش رو بردم سمت سرش تا درش بیارم گفت نمیخواد
گفتم لطفا فقط تو ریلکس کن
کمک کرد تاپش دراومد سینه هاش مونده بود زیرش دستش رو گذاشت کنارش منم اروم ازبغل می مالیدم رفتم سمت کون و شلوارک که اونم بکشم پایین ولی با دستش کشید بالا
گفتم اینجوری راحت تر بودم گفت اخه زشته
همینجوری که داشتم دستم رو میکشیدم لای کون و رونش گفتم یه لحظه به من فرصت بده اگر خوشت نیومد ادامه نمیدم
هیچی نگفت شلوارک رو کشیدم پایین و کمرش رو بلند کرد تا درش بیارم کیرم داشت می ترکید یه خط قر مز شورت لای یه کون سفید گرد شروع کردم مالیدن
دستامو برده بودم سمت سینه هاش و اروم از بغل می مالیدم
برش گردوندم
مثل یه شکار که تسلیم باشه عکس العملی نشون نمیداد فقط چشماش رو بسته بود
طاقت نیاوردم سینه هاشو به نوبت گرفتم تو دهنم و اروم اروم دستمرو میکشدم لای پا و روی روناش تحریک شده بود
گفت نکن امیر بسه دیگه
گفتم لیلا جون امشب شب جمعه اس
میخوام ثابت کنم مرد شدم
لبخند زد و دیگه چیزی نگفت
اخ که چقد منتظر بودم این کس رو بلیسم شورتش رو.کشیدم پایین و شروع کردم با لبام کسش رو خوردن زبون میزدم زبونم روتوش میکردم اه ناله اش بلند شده بود رو هوا بود از شهوت کمرش رو بلند میکرد سرم رو فشار میداد رو کسش منم با ولع نی خوردم
دراز کشیدم کنارش و کیرم رو گرفت تو دهنش لیس میزد مثل بستنی بعد زبون میزد خایه هامو لب میزد داشتم ارضا میشدم
گفت چی شده گفتم داره میادیه لحظه وایسا
بعدم رفتم تو اتاقم اسپری تاخیری زدم
برگشتم هنوز همونجور مست کیر و شهوت دراز کشیده بود پاهاش رو دادم بالا و پوزیشنی که بلد بودم رو پیاده کردم کیرمو گرفت با دستش و گذاشت تو کسش منم شروع کردم تلمبه زدن
جون جون بکن اره چه کیر تر و تازه ای داری امیر جون اره
منم حشرم زده بود بالا
می گفتم قربون اون کست برم شاه کس من
دوساله میخولم بکنمت
جون
اومدم پایین و دراز کشیدم رفت و نشست رو کیرم و شروع کرد بالا پایین کردن اوج لذت بودم بغلش کردم محکم نگه داشتم رو کیرم تموم ابمرپ تخلیه کردم و یه اه کشیدم
خوابید کنارم و شروع کردم لب بازی
چن دقیقه گذشت تا پاشدیم رفتیم حموم
من حس بدی نداشتم
ولی لیلا میگفت به نظرت کار درستی کردیم گفتم درست پ غلط دست خود ادماست گاهی باید لذت ببری
رفتم داروخونه و براش قرص اورژانسی گرفتم
بعد از اون چند باری با هم سکس داشتیم ولی هنوزم دودله که کار درستی هست یا نه
نوشته: امیر م