من و پسر عمو
این داستان برمیگرده به خیلی وقت پیش وقتی که من ده سالم بود من یه پسر عمویی داشتم که هر وقت منو میدید در مورد کیر و کون برام صحبت میکرد خیلی خونه هم میرفتیم منم برام این چیز ها خیلی جالب بود اصلا وقتی میشنیدم حالم خوب میشد یه حس کنجکاوی بهم دست میدهد همش میخواستم چیز های جدید از این یاد بگیرم از من چند سال بزرگتر بود در اوایل همش باهم بودیم هر جایی میرفت من هم باهاش میرفتم حتی وقتی که میخواست بره حموم من هم میرفتم توی حموم سینه ها مو میخورد الان سینه هام بزرگ شدن و فکر و کنم به خاطر اونه بدنم سفید و کونم قلمبه است یکم تپلم منو میبرد توی حموم و لای پایی میزد خیلی خوشم میاومد ابشو میریخت روی کیرمم من با کیرم بازی میکردم همش دوست داشتم کیرش بکنه توی کونم ولی خیلی میترسیدم اونم میترسید و بی خیال میشد همه جوره منو کرد من صبح که از خواب پا میشدم میرفتم پیشش تا عصر حتما منو یه بار میکرد توی خونشون توی باغ و توی حموم همش منو میکرد کیر بزرگی داشت و خیلی سفت بود تا این که پدرم با عموم بحث اششون شد و ما با هم قهر کردیم یه چند سالی به همین منوال گذشت تا این که من خیلی دلم هواشو کرده بودم من هم به سن بلوغ رسیده بودم گفتم خدا کنه بابام با عموم آشتی کنن ما هم به آرزومون برسیم اونها آشتی کردن همه چیز به روال گذشته برگشته بود دیگه میتونستم برم پیشه پسر عموم کم کم باهاش رفاقت کردم و همیشه هم میرفتم پیشش ولی نمیتونستم چیزی بگم اونم دلش میخواست ولی نمیتونست چیزی بگه تا این که یه شب رفتم خونشون کسی خونشون نبود دیدم روش نمیشه بگه بیا بکنم حوصله ام سر رفته بود گفتم میخوام برم ولی یه سگی داشتن خیلی هار بود نمیتونستم از اونجا رد بشم بهش گفتم میخوام برم اون گفت یه شرط داره تا بزارم بری منم میدونستم منظورش چیه گفتم باشه هر چی باشه قبول میکنم اونم آروم دستشو آورد سمت کونم از خود بی خود شدم دستمو بردم سمت کیرش بزرگ بودو داغ مثل گذشته از خود بی خود شدم گفتم جون به آرزوم رسیدم کیرش تو دستم بود اونم کامل کونم گرفته بود توی دستش با کونم بازی میکرد تا این که گفت بخواب منم خوابیدم شلوارمو آوردم پایین اونم شلوارشو در آورد کیرش گذاشت لای کونم آروم شدم خیلی حال میداد عقب و جلو میکرد با تفش کونم لیز کرده بود خیلی حال میداد بهم کفت عجب چیزی شدی منم وقتی جق میزدم با خودم ور میرفتم کونم باز شده بود گفتم بکن توش اونم آروم و خیلی نرم کرد توی کونم خیلی حال داد آخر ابشو
و ریخت روی کونم
نوشته: دارا