مهر مادری
تذکر: دوستانی که دنبال داستانهای رقیق، روان و یا شق کننده هستند می توانند بی خیال این یکی بشوند.
مرد چاق: من که هیچ کیفی نمی برم… تن اش مثل چوب خشکه… لاشی امروز ما مشتری چندمیم؟
مرد بور: برای اینکه فقط به فکر تپاندن کیرت هستی جانم… نه بوسی! نه لیسی!
مرد چاق: می خوای هم پول بدم هم سر حال بیارمش؟!.. آره جنده؟ اینطوری کار می کنی؟
زن: …
مرد بور: آخه تو چه جور آدمی هستی جانم؟ نه ذره ای احساس، نه ذره ای تفاهم… عزیزم من بجای دوست گنده ام از تو معذرت می خوام؛ اگه احساس داشت که به این گنده گی نمی شد.
زن: نه مهم نیست. بذار کارشو بکنه
مرد چاق: آخه تو چه جنده ای هستی؟ کمی آخ و اوخ کن، یه عشوه ای بیا… من کیرم داره می خوابه. گاییدن زن نسناس خودم بیشتر حال می ده
زن: آخ… آخ… محکم تر… جرم بده…
مرد چاق: ها… این شد یه چیزی
مرد بور: عزیزم هیکل و قیافۀ توپی داری ولی بنظرم باید سینه هاتو پروتز بذاری. اونوقت هیکلت محشر می شه
زن: آخ… آخ… چه کیر گنده ای!
مرد چاق: حالا کجاشو دیدی؟ میخوام پاره ات کنم
بچه: مامان…
زن: برو بیرون… اینجا نیا
مرد بور: دخترت چند سالشه؟
زن: آخ… آخ… منو کشتی… تندتر…
بچه: مامان…
مرد چاق: صدای این نیم وجبی را ببر. کیرم داره می خوابه
مرد بور: مگه نشنیدی مامانت چی گفت؟ برو تو هال بشین، مامانت الان می آد
بچه: مامان
مرد چاق: کیر بخوری بچه
زن: آخ… آخ… پاره ام کردی… آبتو می خوام
مرد چاق: تو جون بخواه
مرد بور: عزیزم وقتی واسه کار می آیی دخترت را نیار. بذار خونه پیش باباش بمونه
مرد چاق: آورده که تعلیم اش بده… کم کم نوبت دخترشه که شروع کنه… آه…آه…
زن: برو اون اتاق با عروسکت بازی کن
مرد چاق: آبم داره می آد
زن: آبتو می خوام
مرد چاق: بگیر… بگیر… همه اش مال تو…
مرد بور: این دفعه خوب دوام آوردی. همیشه آبت دو ثانیه ای می اومد
مرد چاق: تو شروع کن. من دیگه نای ایستادن ندارم. باید بشینم
مرد بور: عزیزم می خواهی تو هم کمی استراحت کنی؟
زن: نه تو کارت را شروع کن. من خوبم
مرد بور: من مثل دوستم نیستم ها! کارم خیلی طول می کشه
زن: باشه اشکالی نداره
مرد بور: پس اول بذار ببینم سینه هات چه مزه ای داره؟! تو هم الکی آخ و اوخ نکن. ریلکس باش لطفا
زن: من ریلکس ام
مرد چاق: اونطوری که سینه هاشو می خوری من هم دهنم آب افتاد!.. هاهاها…
مرد بور: نگاه کن، یاد بگیر
مرد چاق: کوچولو چه عروسک خوشگلی داری! اسمش چیه؟
بچه: …
مرد چاق: اسم خودت چیه؟
بچه: مینا
مرد چاق: چند سالته ناز نازی؟
بچه: پنج سال
مرد چاق: یه بوس به من می دی؟
زن: کاری به بچه نداشته باش!.. مینا برو بیرون
مرد بور: تو حواس ات به من باشه عزیزم! کاری به کارشون نداشته باش
مرد چاق: کوچولو بیا پیشم، می خوام یه چیزی نشونت بدم
زن: سربسر بچه نذار!.. گفتم برو بیرون مینا!
مرد بور: عزیزم مگه می خواد بچه را بخوره؟! اگه خیلی دلواپس بچه ای، می خواستی با خودت نیاری
مرد چاق: مینا بیا اینجا ببین چی می خوام نشونت بدم
زن: چیکار به کار بچه داری؟
مرد چاق: آخه تو اومدی اینجا کُس بدی یا بچه داری کنی؟ می خوام گوشی ام را نشونش بدم. خیالت راحت شد؟!
مرد بور: عزیزم برگرد. می خوام کونت را بکنم
مرد چاق: مینا بیا ببین چه عکس های قشنگی تو گوشی ام دارم!
زن: نه!
مرد بور: ببین اگه تو سکس با من نه بیاری بدجوری قاطی می کنم ها! حالا برگرد ببینم
مرد چاق: نه و زهرمار! تو به کون دادنت برس. می خوام یه عکس یادگاری از مینا بگیرم
زن: باشه کون هم می دم. فقط تو به دوستت بگو کاری به کار مینا نداشته باشه
مرد بور: عزیزم فقط می خواد یه عکس از بچه بگیره. نگران نباش، اول کونت را گشاد می کنم تا خودت هم حسابی حال کنی
مرد چاق: مینا بیا عکس پسرم را نشانت بدم. ببین دوس داری شوهرت بشه؟
بچه: نه
مرد چاق: به این دست بزن ببین خوشت می آد؟
زن: نه!
مرد بور: مگه یه بار بهت نگفتم حق نداری در سکس نه بیاری؟!
زن: با تو نیستم
مرد چاق: می دونی به این چی می گن؟
بچه: نه
زن: بهت گفتم برو بیرون!
مرد بور: سرت را برگردان این طرف، چشم ات به اونها نباشه
مرد چاق: به این کیر می گن. دست بزن ببین چه نرمه!
زن: مینا! مینا! بیا پیش خودم
مرد چاق: جنده چه الم شنگه ای راه انداخته. دهن شو بگیر اینقدر عرعر نکنه
مرد بور: مثل اینکه تو با عزیزم شنیدن میانه ای نداری. باید توی دهانت دستمال تپاند… دست هایت را هم اینطوری از پشت با کمربند بست… تا دل به کار بدی
مرد چاق: مینا، کیرم را مثل عروسک ات بغل کن تا من یه عکس بگیرم؛ عوض اش بهت پول می دم تا واسه خودت بستنی بخری
زن: …!
مرد بور: عزیزم وقتی اشک تو چشمات حلقه می زنه خیلی سکسی تر می شی و دلم می خواد تندتر بکنمت
مرد چاق: کوچولو حالا اگه کیرم را ماچ کنی تا من یه عکس بگیرم، آنقدر بهت پول می دم که یه عروسک گنده واسه خودت بخری
بچه: …
مرد چاق: نه اینطوری نه! دهنت را وا کن و یه ماچ خیلی گنده بکن اش
بچه: …
مرد چاق: ببین تا اینجای کیرم باید بره تو دهن ات
بچه:…
مرد چاق: آفرین! خیلی خوب شد. حالا برو پیش مامانت
مرد بور: عزیزم خیلی دلم می خواست که کاندوم نداشتم و همۀ آبم را توی کونت خالی می کردم… بیا این هم دخترت؛ دیگه واسه خودش خانمی هست اش… بذار اول دستاتو وا کنم…
زن: آخه چرا؟!..
مرد چاق: ببین چه عکس هایی گرفتم!.. ببین چه جوری تو دهن اش کرده کیرمو!.. واسه خودش جنده ای هست ها!.. هه هه هه…
زن: خجالت بکشین!
مرد بور: عزیزم این چه حرفیه؟! تو باید هوای مشترهاتو داشته باشی. مشتری مداری اصل اول موفقیت در کاره
مرد چاق: خفه شو جنده! خیلی هم دلت بخواد. انگار نوبرش را آورده
زن: …
مرد بور: عزیزم حالا چرا گریه می کنی؟! اگه اینقدر ناراحت می شی خوب دخترت را با خودت نیار
مرد چاق: ادا در می آره زنیکه!.. یکی دو سال دیگه دختره هم باید شروع کنه دیگه. از حالا باید کیر ببینه یا نه؟!
زن: …
مرد بور: عزیزم داری زیاده روی می کنی ها! با گریه که چیزی عوض نمی شه. اگه می خواهی دخترت این چیزها را نبینه نباید با خودت پای سکس بیاری اش. بذار پیش باباش بمونه
زن: …
مرد بور: در هر صورت سکس توپی بود عزیزم. کونت که انصافا حرف نداشت؛ واقعا حال کردیم. پولی را که طی کرده بودیم تمام و کمال می دم. ده تومن هم بیشتر می دم واسه عکس هایی که دوستم از دخترت گرفته.
مرد چاق: زکی! چه خبره؟… پنج هزار تومن هم من به دخترش داده ام
مرد بور: اشکالی نداره … عزیزم خیلی نازی! واقعا دستت درد نکنه
زن: …
شوهر: اگه تو فقط اینقدر… فقط اینقدر منو درک می کردی، به مولا همه چیز روبراه می شد
زن: دیگه قراره برات چکار کنم کفتار؟
شوهر: آخه تو چه می فهمی من چه حالی دارم! چه می دونی تو کلۀ من چی می گذره!
زن: تمام فکرت اینه که چه جوری مواد پیدا کنی. هیچ حیونی زنشو به این کارا نمی کشونه
شوهر: خفه شو جنده. باید بری پیششون. اینا آدم حسابی اند. اگه کارتو بلد باشی می تونی حسابی تیغ شون بزنی. آخ اگه اینقدر،همه اش اینقدر دل به کار می دادی
زن: آخه کی می میری تا از شرّ ت راحت بشم.
شوهر: اگه همین حالا نری پیش شون؛ اگه تا عصر پول دوامو جور نکنی… به مولا با همین تیزی اول سر مینا را کنار باغچه گوش تا گوش می برم، بعد شکم ترا از سینه تا کوس ات جر می دم و روده هاتو می ریزم جلو پات… حالا می ری پیش شون یا نه
زن: خاک برسرت… خاک بر سرت… تف به هیکلت
شوهر: ها! می بینم آدم شدی… زبون نرم حالیت نیست دیگه، چکار کنم؛ ولی وقتی تیزی را نشونت می دم آدم می شی
زن: اگه قانون سرپرستی مینا را به من می داد… اونوقت می دونستم باهات چکار کنم
شوهر: روضه نخون. پاشو یه آبی به صورتت بزن، به خودت برس. نیم ساعت دیگه میان سراغت که ببرنت
زن: دارم حاضر می شم…
شوهر: به خودت خوب برس… اینا آدم حسابی اند
زن: …
شوهر: واسه بار دوم می گم ها، باهاشون خوب تا کن… به مولا اگه کارت را بلد باشی میتونی یه ماه خرجی مونو امروز کاسب شی… مخصوصا چاقه خیلی خرپوله… بوره هم از اون با مرام هاست. اگه باهاشون خوب راه بیایی، هرچقدر بخواهی نه نمی گن
زن: به فکر من و بچه ات که نیستی لااقل به فکر طلب محمود باش… مگه تا اول ماه بهمون مهلت نداده بود. حالا چند روز هم از مهلتش گذشته…همۀ پولی را که می آرم خرج زهرماری نکن، بذار نصف پولو ببرم بدم به محمود تا دست کم چند روزی راحتم بذاره
شوهر: نه! تو آدم بشو نیستی… به مولا که تو آدم نمی شی… آخه زنیکه محمود سگ کی باشه … منو از محمود می ترسونی؟ می خواهی نصف پولو ببری بدی به اون دیوث؟!.. به مولا تنت می خواره… اگه نبود که جلو مشتری هات باید لخت بشی، اونقدر می زدمت که یه جای سالم تو تنت نمونه…
زن: خاک بر سرت جونور… خاک بر سرت…
شوهر: خوب گوشاتو وا کن ببین چی می گم جنده!.. اگه یه شاهی از پولو ببری بدی به محمود، به مولا اول سر مینا را می برم بعد هم سر ترا… حالیته چی می گم؟
زن: اگه نبود این مینا؛ اگه مینا را هم مثل این یکی انداخته بودم، بلد بودم چکار کنم
شوهر: خفه شو جنده! غلط کردی حامله شدی؛ غلط کردی بچه را انداختی؛ غلط کردی واسه کورتاژش پول قرض کردی؛ حالا هم غلط می کنی اگه یک قرون از پول منو به اون کونی و ننۀ قواطش بدی
زن: آخه کفتار اگه شکمم بالا می اومد کدوم مشتری بهم نگاه می کرد، اونوقت اگه وقت مصرف ات می رسید خودت با چاقو شکمم را پاره می کردی و بچه را بیرون می کشیدی
شوهر: هاهاها… نه عزیزم تو اونقدر ناز و خوشگل هستی که با شکم قلمبیده هم مشتری ها واسه کُس ات صف می بستن… حالا تا دوباره جوشی نشدم برو به خودت برس
زن: دعا می کنم وقتی برمی گردم جنازه ات را ببینم
شوهر: آفرین… صد باریکلا… به مولا یه ذره که به خودت می رسی عین حوری ها می شی. برو ببینم چکار می کنی… باز هم می گم، اینا آدم حسابی اند ها؛ مخصوصا موبوره کلی باسواده، خارج دیده است. کُس خارجی زیاد کرده… کاری کن که مشتری دائمی ات بشن
زن: مینا! بیا بریم…
شوهر: آخه جنده این بچه را کجا می بری؟! مثل اینکه یادت رفته می ری کُس بدی!
زن: دست ات را بکش اونور کفتار… یا با مینا می رم یا اصلا نمی رم… اگه خواستی می تونی هردومونو همین جا بکشی تا راحت بشیم
شوهر: آخ که تو اصلا عقل تو کله نداری به مولا! نمی گی این بچه اونجا چی می خواد ببینه؟!.. نمی گی واسه بچه خوب نیست؟!.. اگه هوس کنن یه سیخکی هم به این بچه بزنن چکار می کنی؟
زن: همین که گفتم! یا مینا را هم با خودم می برم یا هردومونو اینجا بکش
شوهر: اینطوری می خواهی بچه تربیت کنی؟ آخه به تو هم می گن مادر؟!.. باشه ببرش. هر غلطی دوس داری بکن؛ فقط زود باش که دیر نرسی سر قرار
زن: اگه مینا نبود خودم را می کشتم و راحت می شدم
ننه محمود: اول بدهی ات را راست و ریس کن بعدش هر غلطی که دوست داری بکن
زن: بخدا اون کفتار نمی ذاره یک پول سیاه تو دست و بالم بمونه
ننه محمود: پسر! من همون موقع به تو نگفتم که به جنده جماعت اعتماد نکن؟ نگفتم پول بی زبون را واسه چی به این قحبه می دی؟ بیا این هم عاقبت اش؛ حالا بیا پولت را پس بگیر اگه تونستی!
محمود: ننه تو کاریت نباشه، من خودم راست و ریس اش می کنم
زن: به هر چی اعتقاد داری قسم می خورم که فقط و فقط نمی خواستم یک طفل معصوم دیگه تو این جهنمی که گرفتارش ام قدم بگذاره
ننه محمود: می رفتی پول عملش را از همونی که نطفه شو بسته بود می گرفتی؛ چرا اومدی سراغ ما؟
زن: شما کرم دارین، لطف کردین. می دونم که خیلی وقت پیش باید قرضم را پس می دادم ولی چکار کنم که حریف اون کفتار نیستم. تا یه کلمه نه بیارم چاقوشو درمی آره و هجوم می آره سمت مینا؛ می خواد سر این طفل معصوم را ببره
ننه محمود: جنده خونمو بجوش نیار؛ خیال می کنی من دیونگی سرم بزنه از اون قرمساقت کمترم؟
محمود: ننه جان، قربونت برم، خونتو کثیف نکن. بیا این ور، من خودم درستش می کنم
زن: آقا محمودبخدا نمی دونم چه خاکی بسرم بریزم… بخدا موندم… اگه شما یه کاری سراغ داری، هر کاری باشه، قبول می کنم ؛ بشرط آنکه اون لاشخور خبردار نشه
محمود: منظورت اینه که می خواهی دکان دو نبشه بزنی، منو هم قرمساق خودت بکنی؟!
زن: بخدا واسه هرکاری حاضرم تا بدهی ام صاف بشه؛ کلفتی… آشپزی…
ننه محمود: این جندۀ هفت خط می خواد گولت بزنه محمود!.. می خواد وسوسه ات بکنه ننه… ای خدا از شر این عفریته پناه می برم به خودت… ننه منو کفن کنی اگه دست به تن این سلیطه بزنی… ای خدا…
محمود: قربونت برم ننه؛ مگه بچه شده ام؟ مگه دختر واسه من کمه؟!
زن: بخدا منظورم این نبود. می خواستم بگم…
محمود: خفه شو جنده! یه کلمۀ دیگه بگی، جرت می دم
ننه محمود: ای خدا منو بکش که نبینم این عفریته دستش به دست محمود من بخوره
محمود: ننه این چه حرفی ئه می زنی؟! مرگ من اینطوری نگو. تو بمیری من هم می میرم
ننه محمود: مرگ حقه پسرم! خوب گوش کن ببین چی دارم بهت می گم! من مرده یا زنده، تا قرون آخر پولت را از حلقوم این سلیطه بیرون می کشی؛ این وصیت اولمه… وصیت دومم هم اینه که این جنده بخواد گولت بزنه و تنبانش را برات پایین بکشه، شیرم را حلالت نمی کنم اگه دست بهش بزنی
محمود: آخه این چه حرفیه ننه؟ ایشاله صد سال دیگه هم من غلامتم ننه. چرا واسه هیچ و پوچ خودتو عذاب می دی؟ من ده تا دختر بالای شهری خاطرخواه دارم که هرکدومشون یه پژو زیر پاشونه؛ همچین جنده هایی من تف هم نمی اندازم تو روشون… قربونت برم تو یه دقیقه آروم باش ببین من چه شکلی پولم را از این زنیکه می ستونم… تو فقط نیگاه کن
ننه محمود: من از مرگ هیچ خوفم نیست ننه! فقط نمی دونم بعد از من تو می تونی رو پای خودت وایستی یا نه؟!
محمود: خوب گوشاتو وا کن ببین چی می گم جنده! من ننه ام را با همۀ دنیا عوض نمی کنم، اونوقت تو اول صبحی اومدی ننۀ منو جون به لب کنی و خود منو هم خر کنی؟!
زن: نه بخدا…
محمود: خفه شو جنده بذار کلام آخرو بهت بگم. ببین امروز بیست و پنجم برجه. اگه تا آخر همین برج پول را با سودش برگردوندی که هیچ، اگه پول را نیاوردی خودم می آم با شوهر قرمساقت معامله می کنم؛ یه پولی هم به شوهرت می دم عوضش دخترت مینا را ور می دارم…
زن: مینا؟!.. مینا واسه چی؟ مینا به چه کارت می آد؟!
محمود: هه هه… عربهای اون ور خلیج پول حسابی واسه همچین دخترهایی می دن. خیال می کنی اونا با کُس گشادی مثل تو حال می کنن؟ نه جانم اونا مزۀ کُس و کون واقعی را خوب می دونن؛ به اندازه وزن دخترت پاش طلا می دن
زن: خیالت را راحت کنم آقا محمود؛ اون لحظه ای که سراغ دخترم بیایی اول مینا را می کشم بعد هم خودم را. من از جون خودم سیرم اما اینو بدون که خون دخترم به پای تو نوشته می شه!
محمود: مثلا خیلی زرنگی؟! خیال می کنی وقتی دخترت پیش توئه میام سراغش؟ نه عزیزم، اون ساعتی که تو زیر چند تا کیر داری بال بال می زنی خواهم آمد که بدهی ات را تصفیه کنم؛ خواهی دید…
نوشته: mahan919