مهناز دیوونم کرد فرناز کیر خورد
صبح زود بود نون سنگک گرفتم رفتم خونه مهناز بیدارش کردم با لباس خواب اومد دم در و زود رفت لباس عوض کرد شوهرش هنوز خواب بود اونجوری که با لباس خواب دیدمش یاد مجردیش افتادم بازم خودمو کنترل کردم راست نکنم قول داده بودم زن متاهل نکنم و ازین بابت مهناز اصلا خوشحال نبود و تو هر فرصتی یا خودشو نشونم میداد یا خودشو بهم میمالوند تا کنترلمو از دست بدم دوباره برم سراغش هفده سال بیشتر نداره اما اونقدر خوب بهش رسیدم تو مجردیش که حسابی جا افتاده و خوش هیکله فرناز هم دست کمی از خواهر کوچیکترش نداره جفتشون سفید برفی باربی با باسن های طاقچه ای و طبع خیلی داغ و حشری کن
نده ای هستن اگه میشد بعد از زنم این دوتا خواهر زن نازمو میگرفتم به عنوان زن دوم و سوم
خلاصه نون ها رو دادم به مهناز و رفت تو اشپزخونه تا صبحونه اماده کنه باجناغمم اومد پیشم نشست درحالیکه چرت میزد یکم صحبت کردیم و پا شد بره دوش بگیره تا سرحال بشه منم رفتم پیش مهناز تا دیدمش کیرم یه تکونی خورد و با اینکه شلوار پارچه ای میپوشم تا دیده نشه اما اینجور وقتا اصلا نمیشه برجشتگیشو قایم کنم خیلی دراز نیست کیرم اما شدیدا کلفته … مهناز خندید گفت بازم منو دیدی ارسلان کوچیکه هوس منو کرده گفتم عمرا دلتو خوش نکن تو دیگه شوهر داری برای تو راست نمیکنم تو راه یه دختره جیگر بود خوش استیل اون کیرموـتکون داده اخماش رفت تو هم انگار زن من اونه حسودیش گل کرد گ
فت نشونت میدم رفت تو اتاق و بعد چند دقیقه با دامن کوتاه و جوراب بلند برگشت رفت اشپزخونه صدام کرد رفتم ببینم چی میگه دیدم پشتشو کرد بهم دامنشو داد بالا کامل خم شد روی میز غذاخوری شورت نداشت منم خشکم زده بود دلم بدجور برای اون کص و کون بی نقصش تنگـشده بود …
لمبرای کونشو از هم باز کرد و سوراخاشو به نماش گذاشت کیرم داشت شورتمو پاره میکرد دست خودم نبود رفتم طرفش دستموـکردم لای کصش کشیدم و انگشتمو کردم تو کصش،دیوث طوری آه کشید که میخواستم همونجا بگامش اما شوهرش صدا کرد مهناز حوله بیار که من فورا خونشونو ترک کردم
رفتم تو شهر دور بزنم هواسمو پرت کنم بلند اهنگـگوش میکردم اما اون صحنه از جلو چشمم دور نمیشد مهناز اون لحظه بهم گفت همیشه این مدلی دوس داشتی و اگه شوهرش نبود حتما اونجا میکردمش هم ناراحت بودم که نتونستم خودمو کنترل کنم هم مثه سگ شهوتی شده بودمو نمیتونستم خودمو اروم کنم بعد دو ساعت گفتم برم زنمو بکنم شاید اتیشی که خواهر کوچیکش روشن کرده بخوابه …
رفتم خونه مادرزنم اخه ما تو شهر دیگه زندگی میکنیموـماهی چند روز میایم اینجا و خونه مادرزن میمونیم رفتم تو خونه هیچ کس نبود جز فرناز گفتم الناز کجاست تو اتاق هم نیست تو اشپزخونه داشت اشپزی میکرد میگفت ناهار با منه مهمون میاد همه تازه رفتن بازار
فرناز تا منو دید گفت اوهه میبینم که حالت خرابه و بلند بلند خندید منم که تخت فشار بودم گفتم سربسرم نذار برات خوب نیست باز خندیدو مسخرم کرد گفت افتخار نمیدی وگرنه من که از خدامه اتیشتو خاموش کنم و باز از اون خنده های روی اعصاب کرد که منو حشری تر میکرد اخرشم طاقت نیاوردم رفتم تو اشپزخونه دشتشو پیچوندم و روی اپن خمش کردم درست همونطوری که مهناز خم شده بود و چسبوندم به کون خوش فرمش که خودم اونجوری ساخته بودم البته
فرناز صداش دراومد گفت چته وحشی اصلا نمیخوام بهت بدم مگه زوره و باز خندید خوشش میومد منو وحشی کنه قبلا موقع مجردیش هم گفته بود وقتی مثه وحشیا میکنی بیشتر دوس دارم منم مهلت ندادم دیگه زیپ شلوارمو باز کردم و بزحمت کیرمو دراوردم گذاشتم لای ساپورتش گفتم حالا التماس هم بکنی از اسمون سنگ هم بباره از دستم خلاص نمیشی
در حالیکه با دست راستم دستشو پشتت نگه داشته بود با دست چپم ساپورت و شورتشو کشیدم پایین کیرم بقول فرناز مثه دسته بیل شده بود دستشو ول کردم سرشو گرفتم فشار میدادم به سنگ اپن و کف دستمو گرفتم جلو دهنش خودش میدونست مث همیشه تف انداخت کف دستم با این تفاوت که قبلا تف میزدم سوراخـکونش اما الان بعد دوسال که نکردمش قرار بود کوصشو پاره کنم
کوصشو خیس کردم و یه تف هم انداختم سر کیرم و گذاشتم دم کوصش اونـموقع اصلا به هیچی نمیتونستم فکر کنم کوص وـکون مهناز دیوونم کرده بود اتیشم زده بود دیوث
کیرمو فشار دادم محکم که یک سوم کیرم جا شد تو کصش فرناز صورت سفید مثه برفش سرخ شد و نفسش یه لحظه بند شد بعد با دومین تقه ی من به کوصش گفت آی مامان جووون جرررر خوردم این حرفش منو بیشتر داغ کرد باعث شد محکم تر فشار بیارم بهش و هر بار جیغش بیشتر میرفت هوا و کیرم بیشتر اون کوصش تنگ و داغشو شکاف میداد
اصلا یادم رفته بود من زن شوهردار نمیکنم و داشتم با تمام لذت و شهوت میگاییدم خواهرزن خوشکل و نازمو …
کوصش بدجور داغ و تنگـ بود کیرمو همه جور فشار میداذ و منم مثه جنده ها شلاقی داشتم تو کوصش تلنبه میزدم خایه هام میخورد به کپل های کونش صدایی میداد که منو تشویق میکرد تلنبه بعدیو محکم تر و شدیدتر بزنم
جیغ هاش تبدیل به ناله های مستانه شده بود و حالا میخواست محکمتر بگامش بلند میگفت جوووون بکن منو من همون جندتم پارم کن جرم بده لامصب بکن بکن بیشتر بکن رحمـ نکن بهم اونقدر بکن تا نتونم راه برم منم اطاعت میکردم اون لحظه به چشم یک جنده ی تمام عیار میدیدمش بیست دقیقه همونجوری تو فشار گاییدمش بعد کیرمو دراوردم و بلندش کردم بردم تو اتاق پرتش کردم رو تخت شروع کردم لخت شدن اونم فورا بدون هیچ حرفی تند تند لخت میشد جفتمون انگار اخرین لحظه های عمرمونه فورا و با شدت به هم پیچیدیم دیوونه وار لباشو میخوردمو سینه هاشو میچلوندم اونم کیرمو میمالوند و بریده بریده در حا
لیکه نفس نفس میزد از هیجان میگفت به این میگن کیر ارسلان جون زودتر بکن تو کوصم که طاقت ندارم جرم بده من جندتم یالا بکنم دیگه که وقتشه
پاهاشو انداختم رو شونه هام کیرموـگذاشتم دم کوصش و فشار دادم تو چشماش نگاه کردم از درد سرخ شده بود صورتش هرچی فشار میدادم جیغش بیشتر هوا میرفت کم کم تلنبه هامو تند کردم اب بود که از کوصش راه افتاده بود من اونقدر داغ بود ک متوجه هیچی نبودم اگه همه میومدم مارو تماشا هم میکردن شاید حالیم نمیشد
دیگه صدای شالاپ شولوپ برخورد کیرم با سوراخ کونش و جیغ ها و ناله هاش قاطی،شده بود این بین سینه هاشو میچلوندمو نوک ممه های سایز ۸۰ فرنازو بین انگشتام له میکردم جفتشونم خیس عرق شده بودیم طوریکه از صورتم قطره قطره میریخت روی گردن و سینه هاش بعد یه ربع گاییدن کیرموـدراوردم و گفتم سگی شو اونم فورا داگی استایل شد منم یهو تا دسته کیرمو جا کردم تو کوص داغ و تنگش بازم بعد گفتن آخ مامانشو صدا کرد و جیغ های ناله گونه اش شده بود موسیقیه پخش،زنده ی کل خونه
اگه خونه اپارتمانی بود حتما همسایه ها میومدن میگفتن یواشتر بکنش
همونطور که داگی میگاییدمش دستاشو که خودشو نگه داشته بود تا به جلو پرت نشه گرفتمو از پشت کشیدمش عقب حالا با هر تلنبه من که پرت میشد جلو قبل اینکه کیرم از کوصش دربیاد با دستاش میکشیدمش طرف خودمو کیرم تا خایه هام جا میشد تو کوصش همینجا گفتم نظرت چیه کونتم یه صفایی بدم دیگه یک ساعت بود ک داشتم میگاییدمش کوصشم سرخ شده بود گفت باشه دفعه بعد البته فرناز عادت داشت من سکس کمتر از چهل دقیقه نمیکنم کمرم سفته تا حدودی
دیگه ابم داشت میومد دستاشو ول کردم انگشت شستموـکردم تو سوراخ کونش،و با دست دیگم پهلوشو محکم گرفته بودم که جای انگشتام روی پهلوش سرخ شده بود گفتم ابمو کجات بریزم سفید برفی؟؟؟
گفت بریز،توش که دوساله منتظرم ابمو که خالی میکردم توی کصش ارووووم میگفت جووووون سوزوندی منو توله اتیشم زدی
همونجور روش افتادم کیرمو از تو کوصش دراوردم شورتشو دم کوصش نگه داشت که اب از کوصش بیرون نزنه منم کیرموـدادم خورد تا کامل تمیزش کرد مهناز ازین کار متنفره اما فرناز همیشه بعد سکس میگفت کیرتو نشور خودم تمیزش میکنم و اونقدر میخورد تا کامل تمیزش میکرد
بعد یه ربع خودموـجمع کردیم گفت منو ببر بازار قرار شد ناهار از،بیرون بگیریم
فرناز خیلی سرحال شده بود خودش که میگفت پنج بار ارضا شده بعد از دو سال
هم پشیمون بودم که زن شوهردار کردم هم مزش به مضاغم خوش اومده بود ته دلم بدم نمیومد بازم بکنمش توـماشین گفتم کون ندادیا گفت دفعه ی بعد جبران میکنم یه چشمک زد و پیاده شد
راه رفتنش یکم فرق داشت با قبلش بهرحال ۲۲سانت کیرو برای اولین بار تو خودش جا داده بود اونم کیری که از کلفتی بهش میگفت دسته بیل
نوشته: ارسلان