مُنیرِ من (۴ و پایانی)
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
همونطور که در لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه بهش اشاره کردم، بعد از دو شب اول، در ادامه سفر دیگه خبری از سکس نبود؛
در ابتدای سفر دو شب پیاپی، دوتا سکس پر شور و هیجان داشتیم که همین دو شب پشت سر هم بودنش برای شخص من یه تجربه جدید بود چه برسه به اینکه باید از پَس دوتا خانم برمیومدم. بماند که شیوا، خودش به تنهایی شیره جون آدمو میکشید اینقدر که دیر ارضا میشد. برای همین اگه بگم بعد از اون 2 روز به این چیزا حتی فکر هم میکردم، دروغ گفتم. چون همونقدر که بهمون انرژی داده بود و روحیه و دوستیمونرو تقویت کرده بود، از نظر قوای جسمانی خیلی ازمون انرژی گرفته بود.
یجورایی همهمون احتیاج به استراحت داشتیم. ولی این دلیل نمیشد که در طول اون چند روز، از لمسهای گاه و بیگاه همدیگه، یا لوندیهای مُنیر و شیوا لذت نبریم.
شیوا عادت نداشت سوتین بپوشه و با لباسای نازکی که بخاطر گرما تنش میکرد، منو دیوونه خودش کرده بود. مُنیر هم که جای خود داره و بدون استثنا همیشه برای من سکسیه. امّا جدا از اینها، دور از چشم همه تا فرصتی پیش میومد، باهم عاشقی میکردیم. هرچند که عشقی ممنوعه بود؛
گاهی من و شیوا که جذابیتهای جوونی خودشو برای من داشت، گاهی امیر و مُنیر که میشد تو صورت امیر دید چقدر براش خوشاینده رابطه با یه میلف جذاب، گاهی هم هرکدوممون با پارتنر خودش.
به علاوه اینکه دو شب اول و رابطهای که داشتیم، باعث شده بود خیلی به هم نزدیک بشیم و صمیمیتـمون بیشتر بشه. برای همین در ادامه سفر، حتی بیشتر از کنارهم بودنمون در طبیعت زیبای گلستان لذت بردیم.
به هر صورت اون سفر هم با همه اتفاقات جذاب و تجربههای جدیدی که برامون داشت، تقریباً به آخراش رسیده بود. آخرین روز اون سفر بود و از اونجایی که دلبری مُنیر و شیوا توی اون چند روز، حسابی برانگیخته و حشریمون کرده بود، باید از اون شبِ آخر، نهایت استفادهرو میبردیم. بنابراین از صبح همون روز رفتارهای سکسی خیلی شدت گرفته بود و از رفتار و برخوردهای همه مشخص بود که هرکسی واسه خودش خیالپردازیهایی کرده واسه شب که برمیگردیم.
نزدیک غروب بود و تو راه برگشت به اقامتگاه بودیم. برای فرار از گرمای تابستون، تقریباً همگی لباسای خنک و راحتی تنمون بود. من و امیر مثل اکثر اوقات، تیشرت و شلوار راحتی پوشیده بودیم؛ شیوا یه لباس سرهمی پارچهای و گشاد، تقریباً شبیه همون لباس روز اولش، تَن کرده بود. که ناگفته نماند، تو این لباس خیلی سکسی میشد، بخصوص سینههاش، چون همونطور که گفتم، معتقد بود سوتین برای سلامتش مضر هست و کلاً سوتین نمیپوشید. نهایتا گاهی یه سوتین ورزشی.
مُنیر هم یه شلوار جین فاق کوتاه و جذب با یه بلوز سفید نخی تنش بود که زیر نور آفتاب میتونستی سوتینشو ببینی. برای وقتهایی هم که تو شهر یا جاهای شلوغ از ماشین پیاده میشدیم یه روپوش شبیه مانتو جلو باز داشت که تا بالای زانوهاش بود و اونو میپوشید.
اون روز، مُنیر دل داده بود به دلِ شیطنتهای شیوا و هردوتاشون از کوچکترین فرصتی استفاده میکردن تا با یه حرکت سکسی، یکیمونو جون به لَب کنن. حالا اون یه نفر یا من بودم، یا امیر، یا حتی یکی از خودشون دوتا. تو ماشین هردوتاشون عقب نشسته بودن و کمتر وقتی بود که دست شیوا به بهانههای مختلف تو سینههای مُنیر و بین پاهاش نباشه. یا اگه فرصت مناسبی بود مارو هم بی نصیب نمیذاشتن و به سکسیترین شیوه ممکن، نزدیک گوش یکیمون از کارایی میگفتن که قراره وقتی رسیدیم خونه بکنن. مثلاً مُنیر صورتشو میاورد نزدیک گوش امیر و بعد از یه گاز کوچیک از گوشش، از پوزیشن سکسی که دوست داره حرف میزد.
اینکه میگم جون به لب، واقعاً جون به لبها …
من که شخصاً دیگه طاقت نداشتم. فقط خدا خدا میکردم زودتر برگردیم به اقامتگاه تا با یکی از همون پوزیشنها بیفتم به جونشون. تا اینکه ساعت 9 شب رسیدیم.
جلو در اقامتگاه، منتظر بودیم تا یکی یکی ماشینارو ببریم داخل، مُنیر از عقب دستشو آورد نزدیک دهن من و طوری که حرارت بدنش و حرکت دستش روی صورتم، شهوت منو چسبونده بود به سقف آسمون، یه قرص گذاشت تو دهنم. آروم گفت بخور اینو قربونت برم. یکی دیگه از همون قرص داد به امیر.
(از همون قرصهای گیاهی تاخیری بود که من از اصفهان خریده بودم)
هیچوقت فکر نمیکردم مامانو تو این حال ببینم. هرچند همین برای من عامل تحریک بود و کیرمو راست میکرد. ولی اینکه اینقدر بی پروا باشه که تو ماشین خودشو وا بده، برام جالب بود. البته کاملاً به اوضاع تسلط داشت. هرچی نباشه نسبت ما 3 نفر سن و تجربه بیشتری داشت.
به هر صورت از اتفاقات اون نیم ساعتی که طول کشید تا ماشینارو پارک کنیم، از بچهها خداحافظی کنیم و بریم تو اتاق میگذرم تا برسیم به اصل داستان.
هر چند اون فاصله نیم ساعته، باعث شد کمی عطشمون فروکش کنه ولی تا حدودی پیشنوازیهای قبل از سکسرو تو ماشین کرده بودیم و تو اتاق دنبال دلیل نبودیم تا دوباره شروع کنیم. برای همین تو فاصله کمی بدون اینکه حتی فرصت بشه چراغهارو روشن کنیم، همه چیز جون تازه گرفت.
درو که بستم، از پُشت رفتم شیوارو بغل کردم و چونهمو گذاشتم روی شونهش و دستامو حلقه کردم دور کمرش. عطر تنش و لمس بدن نرمش باعث شده بود کیرم دوباره راست بشه و خودشو جا کنه تو شکاف باسنش. این در حالی بود که امیر نشسته بود و فقط نگاه میکرد. مُنیر در حالی که دکمههای بلوزشو باز میکرد، با لَوَندی اومد سمت شیوا. دستاشو گذاشت دو طرف صورتشو و لباشو گذاشت روی لباش. باقی دکمههارو سپرد به شیوا تا باز کنه.
بوی شهوتف پیچیده بود تو اتاق. تو فاصله کمی امیر هم خودشو از پشت سر مُنیر چسبوند بهش و شروع کرد به مالوندنش.
هرچند سینههای گرد و صفت مُنیر رو با دنیا عوض نمیکنم، ولی مالوندن سینههای ژلهای شیوا از روی اون لباس، اونقدری برام لذت داشت که ممکن بود ساعتها دست از سرشون برندارم. ولی امیر که به جمعمون اضافه شد، بلوز مُنیرو از تنش درآورد و اونو با خودش برد. من موندم و شیوا. همینطور که برگشت سمت منو لبشو گذاشت روی لبم، دستشو کرد تو شلوارم، کیرمو گرفت.
با گرفتن کیرم تو دستش، طوری با یه نفس عمیق شُل شد و گفت جــــــون، که انگار دونفر همزمان فرو کردیم تو کُسش.
این جون گفتنهاش، مخصوص خودشه. بدجوری آدمو حشری میکنه.
همونو نشست روی زانو و شلوارمو کشید پایین پاهام. دستاشو از روی سینهم کشید به سمت پهلو و بعد هم باسنمو گرفت تو مُشتش. شروع کرد به ساک زدن.
کیر من بیشتر از اونی که بلند باشه، کُلُفته. برای همین شیوا گاهی دندون میزد و هنوز 5 دقیقه نشده بود که دیدم اگه اینطوری ادامه پیدا کنه، مودم خراب میشه. دلم میخواست این قسمت رو بذارم واسه مُنیر خودم. تنها کسی که میتونست با لب و دهنش غوغا کنه، اون بود.
دقیقاً کنارمون، مُنیر شلوارشو کشیده بود پایین و روی کمر دراز کشیده بود. امیر هم پاهای مُنیرو هوا کرده بود و در حالی که خودش چهار دست و پا نشسته بود بین پاهای مُنیر، شورتشو زده بود کنار و داشت کُس کلوچهای و تنگشو میخورد. وای! مُنیر جوری سینههای خودشو چنگ میزد که تا اون لحظه ندیده بودم. هنوز اول راهی، تمام بدنش قرمز بود.
منم فرصت رو مناسب دیدم و دستمو گرفتم زیر چونه شیوا و بلندش کردم. زیپ لباس سرهمیـشو کشیدم پائین و لباسو از تنش درآوردم. فقط یه شورت توری پاش بود. نشستم شورت هم از پاهاش درآوردم و خوابوندمش زیر کیر امیر. طوری که وقتی من میرم سراغ کُسش، اونم بتونه واسه امیر ساک بزنه.
کُس شیوا خیسِ خیس بود. سینههاشو گرفتم تو مُشتم و شروع کردم به خوردن کُسش. میدونستم کمی تمایلات سکس خشن داره، برای همین هراز گاهی یکی از سینههاشو نیشگون میگرفتم و اونم پیچ و تاب میخورد.
شاید یک ربع همینطوری ادامه پیدا کرد. صدای نالههای شیوا و مُنیر دیگه بلند شده بود تا اینکه مُنیر تحملش تموم شد و بلند شد شلوار و سوتینشو درآورد و مثل شیوا کاملاً لُخت شد. دست شیوارو گرفت خوابوندش و خودش هم تو پوزیشن 69 خوابید روی شیوا. امیر نشست روی زانو، پشت سر مُنیر. منم نشستم بین پاهای شیوا. قبل از اینکه بخوام فرو کنم، مُنیر که صورتش روبروی من بود، کیرمو گرفت و کرد تو دهنش. دستامو گذاشته بودم روی شونههاش و نوازشش میکردم، بعد از چند بار که کیرم تو دهن مُنیر جلو و عقب شد، امیر کیرشو فرو کرد تو کُس مُنیر. و اون اولین باری بود که دندونهای مُنیر کیرمو لمس کرد و من اصلاً حس بدی بهم دست نداد.
چون همینطور که ساک میزد، با احساس کردن کیر امیر تو کُسش یه جیغ کوتاه کشید و طوری نفسش بند اومد و کیرمو فشار داد که مـــو به تنم سیخ شد و منو غرق لذت کرد. امیر چند ثانیه مکث کرد و دوباره شروع کرد به تلنبه زدن.
شیوا که همچنان مُنتظر بود، داشت بیضههای امیرو میخورد. میتونستم حدس بزنم امیر چه لذتی داره میبره.
جادوی دَهَن مُنیر طوریه که من هرگز نمیتونم به ساک زدنش نه بگم! هربار هم مُنیر خودش دست از ساک زدن برمیداره. برای همین وقتی التماس شیوارو دید که با شهوت و آه و ناله میگفت:
پرهام بکن تو اون لامصبُ، توروخدا بکنم، تحملم تموم شد پرهــــــــــام
اون موقع بود که کیرمو از دهنش درآورد و یه تُف انداخت روی کُس شیوا، کمی با دست کُسشو مالید و منم همراهیش کردم کیرمو گذاشتم جلو سوراخش.
قبل از اینکه فرو کنم داخل، در حالی که مُنیر دستشو گذاشته بود روی کیرم، چند بار زیر کیرمو مالوندم به کُس شیوا. در واقع بین کُس شیوا و دست مسنیر تلنبه زدم، تا اینکه اینقدر بیتاب کیر بود، خودِ شیوا کیرمو گرفت و کرد تو کُسش. مُنیر هم شروع کرد به مالیدن بالای کُس شیوا.
شروع کردم به تلنبه زدن. مُنیر سرشو آورده بود بالا و با چشم خمار زُل زده بود تو چشمهای من و کاملاً بیصدا قربون صدقه من میرفت. طوری که باید لب خونی میکردم. از اونطرف امیر تلنبه میزد تو کُس مُنیر و باعث میشد نفسهاش بریده بریده بشه.
قرصی که مُنیر بهمون داده بود، اثر خودشو گذاشته بود و حالا حالاها ارضا بشو نبودیم. برای همین بعد از 5-6 دقیقه تلنبه زدن، جاهامونو عوض کردیم. من همونجایی که بودم، نشستم روی زمین و پاهامو باز کردم، مُنیر بعد از اینکه کیرمو چندبار کرد تو دهنش تا خیسش کنه، دستاشو انداخت دور گردنم و رخ به رخ نشست روی کیرم. حرارت بدنش صدبرابر بیشتر و به طور قابل توجهی کُسش تنگتر از شیوا بود. برای همین چندبار نشست و پاشد تا کیرم کامل جا بشه. دفعه آخر که کیرمو مَکید تو، چند لحظه ثابت نشست و زبونشو کرد تو دهنم. بغل کردن مُنیر تو اون حالت چیزی بود که دلم براش تنگ شده بود. چون اون چند روز منو مُنیر هرکدوم، بیشتر از پارتنر جدیدمون لذت بردیم تا همدیگه.
همینطور که کیرم داخل کُسش بود و از هم لب میگرفتیم، باسنشو تو محور دایرهای میچرخوند تا سوراخش با کُلُفتی کیر من کمی جا باز کنه و رونتر حرکت کنه.
وقتی شروع کرد بالا و پایین کردن روی کیرم، دستامو انداختم زیر دوتا لُپ باسنشو به تلنبه زدنش روی کیرم کمک میکردم. گاهی هم چون مُنیر عاشق اینکار بود، با انگشت اشارهم فرو میکردم تو سوراخ پشتیش. چه باسنی!!! گِرد و مُنسَجم. منظورم از مُنسَجم اینه که تیکه چربی نداره و پوست بدنش کشیدهس. در واقع باسن و سینهی مُنیر اصلاً ژلهای نیست. هر دو سینه و لپ کونش به شکل خیره کنندهای صفت و گِرد هستن. برای همینه هیچوقت ازشون سیر نمیشم… البته حرارت و عشقی که تو سکس به آدم میده هم بی تاثیر نیست.
به هر حال وقتی مُنیر سرعت بالا و پایین شدنشو بیشتر کرده بود، چشمم افتاد به شیوا که پشت سر مُنیر، یه بالش گذاشته بود زیر شکمش تا بیشتر قمبل کنه، طوریکه صورتش به سمت باسن مُنیر بود. موهای بلندش پریشون و درهم برهم شده بود و ریخته بود توی صورتِ سرخ از شهوتش …
سرخی صورتش برای این بود که سعی میکرد صداشو قورت بده و جیغ نزنه ولی با اینحال صدای نفسهای تندش اتاقرو پر کرده بود. شیوا سعی داشت بیضههای منو بگیره تو دستش و بماله ولی امیر اینقدر وحشیانه تلنبه میزد که نمیتونست. آخر خودشو ولو کرد روی زمین و باسنش بیشتر قمبل شد. و به محضی که تونست بیضهمو بگیره تو دستش، مُنیر یهو مثل کیسه وَکیوم منو محکم بغل کرد و شروع کرد به لرزیدن. نفسش حبس شده بود. دور کمرش قرمز شده بود. طوری خودشو منقبض کرده بود که کُسش تنگتر شده بود و نبض زدنشو با کیرم حس میکردم. همیشه ارگاسم شدن مُنیر برای من لذت بخش بود و منم برای همین همچنان انگشتمو نگه داشته بودم تو سوراخش و تو گوشش حرفای سکسی میزدم تا بیشتر لذت ببره.
قربونت برم، سکسی، کیر من اینکارو باهات کرد!!!؟؟ جــــون عزیز دلم
مُنیر برای اینکه داد نزنه، هر دوطرف سرشونه منو اینقدر گاز گرفته بود که فرداش کبود شدن. بالاخره ارگاسم مُنیر تموم شد و بعد از یکی دو دقیقه که یکم روی کیرم آروم گرفته بود، از روی کیرم پاشد. کُسش خیس بود و در حالی که کُسشو با دست میمالید رفت نشست کنار اون دوتا. شیوا آدمی نبود که با یه سکس نیم ساعته ارگاسم بشه. برای همین مُنیر دستشو رسوند به کس شیوا و شروع کرد به مالیدن. امیر هم همچنان که تلنبه میزد، فرصت رو مناسب دید و دستشو انداخت دور مُنیر و در حالی که سینهشو گرفته بود و میچلوند، ازش لب میگرفت.
منم چون میدونستم مُنیر با اولین ارگاسم تازه موتورش روشن شده، سعی کردم یکم بهش زمان بدم. برای همین رفتم سمت شیوا. این دختر واقعاً دیر ارگاسم بود. فکر کن امیر داشت تلنبه میزد تو کُسش. مُنیر کسشو براش میمالوند، منم لباشو میخوردم و سینههاشو میچلوندم. اگه مُنیر بود تو 5 دقیقه 3 بار ارگاسم میشد اینطوری. ولی شیوا خیلی هنر داشت که جیغ نمیزد. فقط چشماشو بسته بود و تو اوج لذت بود.
حدوداً 3-4 دقیقه بعد وقتی امیر کیرشو کشید بیرون، شیوا با لحنی ملتمسانه گفت:
الان نـــــــه!!
شیوا تو اوج لذت بود و بدجوری دلش میخواست. از همین جهت، تا من دراز بکشم و بیاد بشینه روی کیرم، شاید یک ثانیه طول کشید اینقدر هول بود. برای همین بدون معطلی، بعد از اینکه کیرم کامل جا شد، یکم جای پاهاشو درست کرد و دستشو گذاشت روی سینه منو شروع کرد به بالا و پایین کردن. خیس عرق بود و موهاش چسبیده بود به بدنش، از طرفی بالا تنهش ثابت بود و فقط باسنشو تکون میداد. اینقدر تُند تُند اینکارو میکرد که صدای برخورد شکم و کُسش با بدن من، کُل فضای اتاقرو پر کرده بود.
مُنیر هم همزمان که ما اینکارو کردیم، رفت ایستاد و دستاشو گذاشت رو دیوار، کمی به جلو خم شد، امیر رفت پشت سرش تا کیرشو فرو کنه داخل ولی مُنیر با علامت دستش بهش فهموند که بشینه و اول یکم براش بخوره. برای همین امیر پشت سر مُنیر، نشست روی زانو. در حالی که با دستاش بدن مامانو نوازش میکرد سرشو کرد بین دو تا لُپ باسنش و سوراخ پشت و جلوی مُنیرو باهم میلیسید.
از اونجایی که شیوا چشماشو بسته بود و تو حال خودش بود، من فقط سینههاشو گرفته بودم تو مُشتم ولی حواسم ششدانگ پیش مُنیر بود. نمیتونست رو پاهاش وایسا و زانوهاش سست شده بودن. منم از اینکه میدیدم داره لذت میبره، بیشتر حشری میشدم.
چون دیگه مُنیر نای سرپا ایستادن نداشت، امیر، بعد از چند دقیقه که حسابی کس و کون مُنیرو لیسید، همون جایی که بود، دراز کشید به پهلو و مُنیر هم بصورتی که پشتش به امیر و صورتش به سمت من بود، دراز کشید جلوش. یکم پای راستشو داد بالا تا امیر مسلطتر بشه. بعد کیرشو گرفت گذاشت جلو کُس مامان. من و مُنیر چشم از نگاه هم برنمیداشتیم.
به محض اینکه کیرشو فرو کرد، مُنیر یه آهی کشید و سینههاشو چلوند. امیر دستشو گرفته بود زیر رون مُنیر و شروع کرد به تلنبه زدن.
منم که دیدم شیوا خسته شده، بدون اینکه کیرمو بکشم بیرون، بغلش کردم و خوابوندمش زمین، خودمم خوابیدم روش. اینقدر تند تند بالا و پایین میشد روی کیرم، که خسته شده بود و عین خمیر پهن شد روی زمین و دستاشو از هم باز کرد.
منم با دستم به زانوهاش فشار آوردم تا پاهاشرو هم تخت کنه. خودمم دستامو گذاشتم دو طرفش روی زمین، پاهامو دراز کردم و شروع کردم تلنبه زدن تو کُسش. چون میدونستم شیوا از این کار لذت میبره، گاهی یه دستمو میاوردم بالا یه سیلی میزدم به سینهش. یا گاهی لبشو میگرفتم بین دندونام. اونم یکمی که نفسـش چاق شد، پنجههاشو مثل گربه کرده بود و با ناخن میکشید روی سینهم.
گاهی هم با صدای خیلی آروم و پراز شهوت میگفت:
جـــــــون قربونت برم…
من هنوز انرژی داشتم و با تلنبههای سریع تو کُس شیوا، هردو داشتیم لذت میبردیم، ولی امیر دیگه زورهای آخرش بود.
مُنیر سرشو برگردونده بود به سمت امیر و لباشو میبوسید که یهو گفت:
دارم میام …
مُنیر دستشو کشید به صورت امیر و گفت:
پس سریعتر بکن عزیز دلم …
امیر فرصت فکر کردن نداشت، برای همین قبل از اینکه بخواد بپرسه، مُنیر همزمان که صورت امیرو نوازش میکرد دوباره گفت:
بریز همونجا، نگران نباش قربونت برم
مامان دستشو برد بین پاهاش و همراه تلنبههای امیر، اونقدر بیضههاشو ماساژ داد تا اونم با چندتا تلنبه تمام آبشو خالی کرد تو کُس مُنیر.
بعد از اینکه کمر امیر کامل خالی شد، مُنیر طبق عادت همیشگیـش پاشد کیرشو کرد تو دهنش و قطرههای آخر آبشو کشید بیرون. کاری که همیشه برای من میکنه، (پیشنهاد میکنم شما هم با پارتنرتون امتحان کنید، بهترین تجربه من از سکس همینه).
میدونستم مُنیر به یک بار راضی نمیشه. شیوا هم که حالا حالاها تا اولین ارگاسمش مونده. منم به لطف اون قرص اونقدری جون داشتم که چند دقیقه دیگه، با دونفرشون همراهی کنم.
بعد از اینکه امیر کشید کنار، تکیه داد به دیوار و مارو نگاه میکرد. مُنیر هم سریع پاشد آب امیرو از تو کُس و بین پاهاش تمیز کرد و اومد پیش ما. دستشو گذاشت روی شونه منو بهم فهموند که دراز بکشم زمین.
خودش در حالی که زانوهاش روی زمین بود، نشست روی رون پای راستم. در حالی که با یه دستش کیرمو گرفته بود، کُسشو میمالوند به رون پام و منم با تمام وجود حسش میکردم.
شیوا دستشو گذاشته بود روی کُسش و اینقدر نئشه سکس بود که خودشو میمالوند و میپیچید به خودش.
منم دستمو گذاشتم روی سینهش، کمی فشار دادم تا منو نگاه کنه. بهش گفتم:
دوست داری برات بخورم!؟
به جای اینکه جوابمو بده، همینطوری که برگشت به پهلو تا از جاش بلند بشه، همچنان انگشت وسطش توی کُسش بود و تا لحظهای که نشست و لبامو گذاشتم روی کُسش، دستشو برنداشت. یعنی میخوام بدونید تا این حد تشنه بود.
از اینطرف تمام رون پای راستم خیس از آب کُس مُنیر بود. اینقدر که خودشو مالیده بود بهم.
من که شروع کردم به خوردن کُس شیوا، مُنیر کُسشو گذاشت روی کیرم، ولی فرو نمیکرد داخل. کیرمو میمالید بین دستشو و کُسش. با اینکارش حس میکردم بهشتی که میگن، همون جا و همون لحظهس.
بعد از یک یا دو دقیقه، تو هون حالت که کیرمو میمالوند به کُسش، آروم سُر داد تو و نشست روی پاهام تا کامل جا بشه داخل کُسش.
مهارت مُنیر توی سکس، بی نظیره. همونطور که نشسته بود بدون اینکه بالا و پایین کنه، باسنشو میچرخوند و همزمان موهای شیوارو از روی صورتش میزد کنار. چهره شیوارو نمیدیدم ولی اینقدر کُشو فشار داد روی صورتم و من سوراخاشو لیسیدم، که شروع کرد به جیغهای کوتاه و تند تند و با نفس بریده بریده میگفت:
دار… دارم می… میام دارم میام، دارم… دارم میام
دستامو بردم سمت سینهشو طوری مُشت کردم که از درد دستشو گذاشت روی دستام و خودشو مچاله کرده بود.
مُنیر هم همونطوری که نشسته بود روی کیرم، بالای کُس شیوارو براش میمالید.
باورم نمیشد شیوا بالاخره ارگاسم شد.
چون این اتفاق دیر براش میفتاد، بعد از ارگاسم اصلاً جون نداشت تکون بخوره و خیلی بی حال میشد.
برای همین، همونطوری افتاد کنار من و امیر رفت به سمتش تا نوازشش کنه. حالا فقط من مونده بودم و مامانم که حاضر بودم جونمو براش بدم. دستاشو گذاشت روی سینهمو و با همون لبخند سکسی و جذابش شروع کرد به بالا و پایین کردن.
خیره شده بودیم تو چشمهای همدیگه. سینههای دوستداشتنیـشو گرفته بودم تو مُشتم و زیر لب قربون صدقهش میرفتم.
امیر که با مالیدن و نوازش شیوا، و شاید دیدن سکس ما دوتا، دوباره جون گرفته بود، اومد پشتسر مُنیر و خودشو از پشت چسبوند بهش.
مُنیر که کنترل تلنبه روی کیر من دستش بود، در حالی که به کمرش قوس داد تا سوراخ پُشتش قابل دسترس باشه، خودشو بیشتر خم کرد به سمت من و کمی مکث کردتا امیر کیرشو فرو کنه تو سوراخ پشت.
حالا من و امیر برای بار دوم داشتیم تریسام میکردیم. با این تفاوت که اینبار نفر سوم مُنیر، عشق من بود.
تو همین سکس سه نفره، مُنیر یک بار دیگه ارگاسم شد. ولی اینبار اینقدر شدتش زیاد بود که، شبیه کسی که برق گرفتهش، خودشو کشید جلو تا هر دوتا کیرو از سوراخهاش دربیاره. افتاده بود روی من و عین مار میپیچید به خودش و کُسشو میمالوند.
منم چند ثانیه اول بغلش کرده بودم و گردنشو میبوسیدم.
اینقدر کُسشو محکم ماساژ داد که اگه بگم عین یه سیبِ سُرخ شده بود، اغراق نکردم.
اینبار دیگه به مُنیر فرصت ندادم و همونطور که داشت ارگاسم میشد و کُسشو میمالید، کیرمو گرفتم و کردم تو کُسش.
تا رفت داخل با یه نفس عمیق گفت:
آوخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
پاهاشو جمع کرد و منم شروع کردم به تلنبه زدن. طوری که تا حالا اونطوری تلنبه نزده بودم. امیر هم که دید هر دوتامون کارمون تمومه، بیشتر از اون خودشو قاطی نکرد و شد رفیق نیمه راه.
در عوض رفت شیوارو بقل کرد و دوتایی داشتن مارو نگاه میکردن. فقط گاهی دستی میکشید به بدن مُنیر.
من با دیدن ارگاسم مُنیر که اونطوری با حرارت بود، بدجوری شهوتی شده بودم، چند دقیقه دستامو حلقه کرده بودم دور کمر مامان و با سرعت تلنبه میزدم تا اینکه آبم داشت میومد، ولی مکث نکردم، همونو ادامه دادم تا اینکه همراه با نالههای مُنیر تو گوشم، خودمو خالی کردم تو کُسش.
وقتی ارضا شدم، کیرم هنوز تو کُس مُنیر بود و در سکوت کامل داشتیم عشق بازی میکردیم. لبمو میخورد و منم بدنشو نوازش میکردم؛
تا اینکه شیوا سکوت رو شکست:
وایییییی، بهترین سکس عمرم بود
مُنیر سرمو گرفت بین دوتا دستشو، کمی ازم فاصله گرفت تا بتونه تو چشمام نگاه کنه، بعد گفت:
منم همینطور …
ولی راستش در مورد خودم، هرچند اون سکس یکی از بهترین سکسهای عمرم بود و خیلی لذت بردم، ولی بهترینش مال وقتی بود که واسه نوروز 1401 شیوا و امیر اومدن اصفهان خونهمون و چند روز مهمونمون بودن.
چند دقیقه که گذشت، با اینکه جون نداشتیم لباس بپوشیم، ولی از نظر روحی اینقدر سرحال بودیم که هر 4 نفرمون تا ساعت 3 صبح بیدار بودیم و هرکدوم با پارتنر خودش عاشقی میکرد. فضا طوری بود که من یکی دلم نمیخواست صبح بشه.
بعد از اون ماجرا امیر و شیوا شدن بهترین دوستهای من و مُنیر. حتی چندبار توی تماس تصویری همزمان سکس کردیم، و تا همین الان که دارم مینویسم تقریباً یک روز در میان باهم تلفنی صحبت میکنیم.
نوروز امسال هم، یعنی 1401، دعوتشون کردیم و قرار شد کُل تعطیلات نوروز مهمون ما باشن تو اصفهان.
قول میدم اون داستان به مراتب مهیجتر باشه، چون همونطور که گفتم بهترین سکس من تا الان بوده که با نام (سکس مطهر) منتشر میکنم.
(عکس مربوط به من و شیوا)
امیدوارم از این داستان هم لذت برده باشید.
نوشته: Erfun