نادر و نازنین 111
نازنین : لباتو رو لبام قفل کن نادر : دستم پشت سرت و لبامو رو لبات می چسبونم نازنین : خدا مرگم بده, نادر؟ به خاطر حرف من؟ نادر : خدا نکنه چی شده به خاطر حرف تو چی ؟ انسولین ؟ یا بوسه ؟ نازنین : چرابهش انسولین نمی زنی ؟ نادر : یه خورده حال نداشت ضعف و گفت امروز نمی خواد نازنین : ای لعنت به این نت پیامهام گیر میکنه انگار نادر : خودش گفت نازنین : نادر راستشو میگی دیگه؟ نادر : لبای داغتو می خوام آره باور کن نازنین : خب انسولین نزنه که بدتره حالش ی وقت بد نشه؟ نادر : خونه مامانشه نه قند اون به خاطر قرص هاست وگرنه قند نداشت که می خوام فراموش کنم غم و غصه ها رو نازنین : والا نت سیمکارتم انگار بهتر بود نادر : وقتی که تو توی بغلمی نازنین : کلا گیر کرد انگار نادر : حالا یه شارژ بگیر برای روز مبادا می خوام ببوسمت نازنینم می خوام به هیچی فکر نکنم نازنین : امیدوارم مشکلی پیش نیاد نادر : فقط به تو فکر کنم امید وارم اگه الان سوال می کنم خوشم میاد دوستم داری ؟ عشق منی ؟ نازنین : بغلم بزن , ببوسم, گردنمو چونمو شونه هامو نادر : نازنین توی بغل کیه ؟ لباش رو لبای کیه بلوزتو تا سر شونه ها میارم پایین نازنین : دوستت دارم و جز تو عشق هیچکس نیستم نادر : زیر چونه چونه گردن گوشا لبا پیشونی همه جاتو می بوسم نازنین : تو بغل نادرش, رو لبای نادرش نادر : و لباتو .. لبامو رو لبات می ذارم نازنین : عشقش نادر : نمی خوام به هیچی جز تو فکر کنم نمی خوام .. فقط تو رو می خوام نازنین : نادر لوسم کن, بچسب بهم نادر : فقط عاشق تو .. مال تو تو که می دونی نادر نفسش واسه تو میره نازنین : همینکه میگی , یعنی تو سرت هزارتا فکر هست نادر : آره می دونی .. می دونی که یه لحظه بدون فکر تو نفس نمی کشم ؟ نازنین : میخوای بهشون فکر نکنی , میگی اما نمیتونی, نمیشه اگه فکر میکنی بحرفی در موردش بهتر میشی , قول میدم بی دعوا بهشون گوش کنم, فقط. حتی جوابم ندم نادر : وقتی بغلت می کنم لبامو می ذارم رو لبات یه حس آرومی می گیرم حس خوشبختی این حسو می خوام نادر : میدونم, میترسونتم نادر نادر : وقتی طعم شیرین این حسو می چشم به تمام وجودم می رسه می خوام همیشه این حسو داشته باشم لذتشو داشته باشم وقتی به این آرامش می رسیم بازم می تونیم برسیم می دونی چه جوری ؟ در مورد چی حرف بزنم ؟ من فقط می دونم تو و من در هر شرایطی مال همیم عشق همیم وقتی با همیم باید از هم لذت ببریم دنیای من و تو مجموعه دیگه ایه کاغذ ها نمی تونن کاری بکنن خودت اینو گفتی پس من فقط به تو فکر می کنم به دیدنت به بوسیدنت و اگه به خیلی چیزا فکر نمی کنم و حتی خوابشو می بینم اون قدر اراده شو دارم که چیزی نخوام نازنین : مال همیم نادر, مال هم نادر : فقط عشق تو و دیدن تو برام مهمه تو مال منی منم مال توام نازنین : انقدر خودتو درگیر این قضیه نکن 13 دی ماه منو به اوج رسوندی نادر : .. اما هرگز توقعم بالا نمیره وقتی تو چیزی رو نخوای فقط عشقمونه که مهمه دیدی که عاشق تر شدم دیدی که بیشتر خواستمت دیدی که بیشتر می خوامت نازنین : بهت قول میدم تموم سعی ام رو بکنم برا اینکه هیچ اتفاقی نیفته و ننیذارم بیفته گاهی فکر میکنم تو چیزیایی میدونی که به من نمیگی نادر : حتی حالا هم بهت میگم من هفته دیگه فقط برای دیدن تو هر جور که بخوای آمادگی دارم نازنین : نه در مورد خاص ها نادر : من چی می دونم نازنین : در موردهنین اتفاق کذایی نادر : چیزایی می دونم در مورد چی ؟ روابط و آینده مون ؟ من از کجا بدونم ؟ بگو کی می تونم توی خیابونا ببینمت نازنین : نمیدونم, چیزی که نمیذاره آروم باشی, نمیذاره باورم کنی نادر نادر : من باورت کردم . باورت دارم .. عشق منی جون منی هستی منی ناز منی نفس منی مستی منی ..سر مستی منی ..عزیز دل منی ..طناز خوشگل منی چه روزایی میشه تو رو دید درسته شاید زیر سقف نباشیم ولی حداقل می تونم انگشتای دستتو دونه دونه بذارم توی دهنم نازنین : نادردر من از دیدن حرف نمیزنم نادر : میکشون بزنم می دونم چی میگی حس می کنی من تو رو باور ندارم نازنین : از اینکه چی تو سرت میگذره که نمیذاره آروم باشی میگم نادر : عشقت رو باور ندارم هیچی تو سرم نیست راستش یه مدت به خاطر لو رفتن و فشار بابات و اقدام برای تراژدی ناراحت بودم اما وقتی به تو ایمان دارم و می دونم فقط مال منی واسه چی ناراحت باشم این تویی که گاه واسه مسائل بی خود ناراحت میشی و من ساکت می مونم چیزی نمیگم شکیبا میشم این جور ناراحتی تو در من اثر منفی می ذاره اما تحمل می کنم چون عاشقتم هستی ؟ نازنین : اثر منفی؟ یعنی چجوری؟ من قبول ندارم چون عاشقم سختی بکشم رفتی؟ نادر : هستم از ناراحتی تو ناراحت میشم من و تو عاشقیم باید کنار هم بمونیم عشق با موندن و از هم لذت بردن .. به هم وفادار بودن .. و با شریک غم و شادی هم بودنه که خودشو نشون میده دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم بیا بغلم نازنین : تلفن دارم نادر : بذار با حس داغ گوشات شونه هات زیر گلوت جون بگیرم و جون بگیری برو باز بیا دوستت دارم دوستت دارم فقط به تو فکر می کنم .. به اون حس قشنگت وقتی که می خوای من ازت لذت ببرم .. وقتی خودت لذت می بری .. وقتی که یکرنگی ها مونو با تمام وجودت حس می کنی اومدی عشقم ؟ اومدی عشقم ؟ نازنین : اومدم نادر : چرا حس می کنی من ممکنه واسه چیزی ناراحت باشم ؟ مگه من عشق تو رو ندارم محبت تو رو ندارم ؟ نازنین : حس نمیکنم نادر، مطمئنم نادر : برای چی ؟ من اون اول خیلی وقت پیشا و دوباره وقتی نازنین : حالا اینکه نمیگی بحثش با نبودن فرق میکنه نادر : که اون سوتی رو دادم و بابا اجبارت کرد برای ساعاتی از این که کس دیگه ای بخواد لمست کنه عذاب می کشیدم اما تو مطمئنم کردی این طور نیست نازنین : من تا آخر عمرم هم مجرد نمونم هزار بار دیگه از این فکرها به سرت میزنت نادر : و من باور کردم من باورکردم …و دیگه هم بهش فکر نکردم و نمی کنم ادامه دارد ..