ندا یا نوید (۲)
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
یکی دو روزی گذشت ، من با ندا مدام چت و تماس تصویری داشتم ، کم کم داشت اون عذاب وجدانی که گرفته بودم کمرنگ میشد.
ندا تو چتاش میگفت که نوید خیلی راجع به من باهاش صحبت میکنه و خلاصه خیلی ازم خوشش اومده ، ندا از این موضوع خوشحال بود چون فکر می کرد اینجوری خیلی راحت تر میتونیم به رابطه مون ادامه بدیم. منم خوشحال بودم چون بالاخره بیشتر میتونستم با ندا باشم ، به هر حال رابطه همینطور داشت خوب پیش می رفت که دیدم یه روز یه پیام از ندا اومد که :« پارسا ، اگه بیکاری میشه یه سر بیای خونمون؟!» نوشتم :« باشه میام ، چی شده؟!» نوشت :« هیچی تو خونه تنهام ، بیا با هم باشیم .»
ندا تا حالا اینقدر صریح و بی پرده نگفته بود اینجوری ، منم خیلی خوشحال شدم ، رفتم دوش گرفتم و یه تیپ خوب زدم ، یه شیشه ادکلنم رو خودم خالی کردم و راه افتادم ، تو ذهنم این بود که کاری رو که اون دفعه اتفاقی با نوید انجام دادیم ، این دفعه باید با خود عشقم انجام بدم ، خیلی بده که با نوید از ندا جلوتر بودم ،،، خلاصه رسیدم در خونشون ، زنگ زدم ، در باز شد و رفتم بالا ، وقتی رسیدم دیدم در واحدشون بازه ولی ندا دم در نیست ، رفتم تو و صداش کردم ولی جوابی نداد ، کفشامو درآوردم و رفتم تو درو بستم ، رفتم سمت اتاق ندا که یک مرتبه صدای نوید اومد :« بیا آقا پارسا ، بیا اینجا کسی نیست !» انگار یه سطل آب یخ ریخته باشن روم ، خشکم زد و آب دهنم خشک شد ، رفتم تو اتاق نوید دیدم با یه رکابی جذب سفید و یه شلوارک قرمز ، لم داده رو تختش . سلام کردم و گفتم :« پس ندا کجاست ؟!» گفت :« ندا؟! ندا با مامانم رفته آرایشگاه » گفتم :« عجب !!! آخه بهم پیام داد یه سر بیام ببینمش !!!» گفت :« میدونم ، ولی اون پیام نداد من بودم » گفتم :« تو بودی؟! چجوری؟!» گفت :« قبل اینکه ندا بره ، گوشیشو برداشتم بهت پیام دادم » ، خیلی تعجب کردم ، داشتم ازش میترسیدم ، آخه چرا نوید یه همچین نقشه ای کشیده ؟!.. گفت :« خوب پارسا جون ، چطوری؟!» گفتم :« هی میگذرونم ، درسا خیلی سخته ، کلافه شدم دیگه » گفت :« آره خیلی سخته ، تمام روحیه و انرژی آدمو میگیره ،آدم باید تجدید قوا کنه »
گفتم :« آره خوب ،آدم به تفریح و سرگرمی نیاز داره ، میگم راستی نوید جون ، چیکارم داشتی که اینجوری کشوندیم اینجا؟!»
گفت :« بع ! فکر می کردم با هوش تر از این حرفا باشی!!!» گفتم :« اوه نکنه قصد کونمو کردی؟!» گفت :« اتفاقا برعکس ، از طرف تو قصد کون خودمو کردم!!!» ، همه چیز خیلی بی مقدمه و بی پرده داشت پیش میرفت ، مثل دفعه قبل من از اتفاقی که داره میفته مطمئن نبودم ، اصلا بهتم زده بود ، نوید اومد جلو دستمو گرفت و کشوندم سمت تختش ، نشستیم رو تخت کنار هم و نوید دستمو تو دستاش گرفته بود و آروم نوازشش می کرد ، گفت :« تو اصطلاح نون زیر کباب رو نشنیدی؟!» گفتم :« نه ! یعنی چی؟!» گفت :« اگه مثلا به دوست دختر یا نامزد یا زن بگیم کباب ، برادر زن میشه نون زیر کباب » گفتم :« پس ، یعنی من چون ندا رو دوست دارم ، باید با تو هم سکس کنم؟!» نوید دستمو ول کرد و گفت :« خوب ، اگه دوست نداری ، نه ، اجباری نیست !» ، احساس کردم ناراحت شده و سرش رو انداخت پایین ،،، اما حالا من یه احساس دیگه ای رو داشتم حس می کردم ، چهره ی خوشگل و پسرونه ی نوید ، اندام سکسی و پوست سفیدش ، اون رکابی سفید که چقدر سکسی ترش کرده بود و بوی عطرش که خیلی خوب بود ، همشون داشت منو دیوونه می کرد ، دلم نمی خواست حالا که خودش پا پیش گذاشته و اینقدر مشتاقه ، دست رد به سینش بزنم ، تنها تردید من به خاطر ندا بود ، که اگه متوجه بشه ، چه واکنشی نشون میده ؟!
یه نفس عمیق کشیدم و خودمو کشیدم سمت نوید ، دستمو گذاشتم رو پاش ، سرشو آورد بالا و با لبخند نگاهم کرد ، منم صورتمو بردم جلو و لبامو گذاشتم رو لباش ، این بار اون شروع کرد به مکیدن و خوردن لبهای من ، من همزمان داشتم پاشو میمالیدم و دستمو بردم سمت کیرش ، کیرش کاملا شق بود و از زیر شلوارک به نظر میمومد از مال من کوچیکتره ، یکم از رو شلوارک براش مالیدم که لباشو از لبام جدا کرد و بلند شد زانو زد جلوم ، خودش کمربندمو باز کرد و شلوارمو کشید پایین ، سرشو برد سمت کیرم و اونو مثل دفعه قبل به صورتش مالید و میبوسیدش ، بعد شروع کرد به لیسیدن و خوردن کیرم ، من این بار مثل دفعه قبل آمپر نچسبونده بودم و آبم زود نیومد ، یکی دو دقیقه ای که خورد برام ، سرش و بلند کردم و آوردمش رو تخت ، بلند شدم ایستادم و ازش خواستم چهار دست و پا رو تختش بایسته ، وقتی اینجوری شد ، دست انداختم کش شلوارکش رو گرفتم و آروم کشیدم پایین ، وقتی داشت کونش نمایان میشد ، حس اینو داشتم که پوست یه هلو رو دارم قلفتی میکنم ، یه کون کاملا شیو ، سفید ، با لکه های قرمزی و یه سوراخ کاملا صورتی ، اصلا همچین چیزی رو حتی تو فیلمای پورن هم نمیشه دید.
بی اختیار دلم خواست ، لمبه های کونشو ببوسم ، و با دستام باهاش ور برم ، کونش اصلا بوی عرق یا گوه نمیداد ، معلوم بود حسابی شسته و تمیزش کرده بود، حتی بوی عطر خوشبویی میداد که احتمالا به کونش زده بود.
همینطور که لمبه هاشو میبوسیدم ، سرمو بردم سمت سوراخش ، خیلی تمیز و خوشبو بود ، زبونمو درآوردم و یه لیس در کونش زدم که یه آاااه بلند کشید ، با یه دستم کیرمو میمالیدم و با زبونم اطراف سوراخ کون نوید رو بازی بازی میدادم ، اونم داشت لذت میبرد ، ناله های ریزی می کرد و داشت با کیرش بازی می کرد ، چهار پنج دقیقه ای با سوراخش بازی کردم که گفت :« پارسا بکن توش» ، با تمام شهوت و تمنا این حرف رو زد ، من با این حرفش حدس زدم که شاید قبلا کون داده و تنگ نیست ، واسه همین بلند شدم و اومدم چسبیدم پشتش و کیرمو گذاشتم رو سوراخش ، یه تف غلیظ انداختم رو کیرمو و دم سوراخ اون و کیرمو فشار دادم ، دیدم یکم تنگه ولی بالاخره بیراه هم نیست و کیرم داره سر میخوره به سمت تو ،،، ناله های نوید شروع شد و آه و آخ و اوخ می کرد ، من صبر کردم تا دردش آروم شه بعد دوباره فشار دادم ، خیلی آروم و میلیمتری فرو می کردم توش ، بالاخره کیرم تا ته رفت تو ، نوید هنوز ناله می کرد ولی من داشتم داغ می کردم یواش یواش ، یکم که تو کونش نگه داشتم ، شروع کردم آروم عقب جلو کردن ، چون خیلی یواش می کردم ، اونم داشت لذت میبرد و یواش یواش ناله ش تبدیل شد به جوون جووون گفتن ، من هی سرعتمو زیاد می کردم ، تا بالاخره داشتم تلمبه میزدم ، کون نوید خیلی داغ بود ، احساس می کردم دارم می پزم از گرما ، دست کردم تی شرتمو درآوردم ، اما هنوز شرتم تو پام بود ، نویدم متوجه شد من لخت شدم ، یکم مکث کرد و رکابیشو در آورد ، من خم شدم رو نوید و ازش خواستم بخوابه رو تخت ، بدون اینکه کیرم از کونش دربیاد ، نوید دراز کشید و من کاملا خوابیدم رو نوید ، بدنم رو بدن لخت و سفید نوید که بود خیلی حس قشنگی بهم داد، حس کردم خیلی لطیفه عین ندا ، البته من هنوز سعادت نداشتم اینجوری بدنم به بدن ندا بخوره اما این حس برام همون حالت رو تداعی می کرد ، دوباره شروع کردم تو همون حالت تلمبه زدن ، الآن احساس می کردم کون نوید کاملا باز شده و کیرم به راحتی رفت و آمد میکنه ، لبمو گذاشتم پشت گردنش و گردنشو براش میخوردم و میبوسیدم ، اونم آه و ناله های لذت وار میکرد و بیشتر من و حشری می کرد ، من دیگه داشتم به اوج میرسیدم و احساس می کردم کیرم خیلی دراز و بزرگتر از حد معمول شده ، از ناله های نوید هم میشد اینو فهمید ، به نوید گفتم :« دارم میام ، کجا بریزم ؟!» نویدم گفت :« آاااههه بریز توش … جوووون ، آاااخخخخ» ، منم سرعت تلمبه هام بیشتر شد و با یه فشار ، تمام کیرمو جا کردم ، آبم مثل آتش فشان ریخت تو کون نوید ، دیدم همزمان نوید گفت :« اووووفففف ، سوختمممم ، آااااییییی ، آااااه » ، یه پنج شیش دقیقه ای تو همون حالت رو نوید دراز کشیدم و رمق نداشتم بلند شم ، کیرم داشت تو کون نوید می خوابید و آروم میمومد بیرون ، بعدش بلند شدم و یه دستمال از رو میزش برداشتم ، کیرمو و کون نوید و تمیز کردم ، خیلی آب از کونش جاری شده بود ، نوید حس و حال پاشدن نداشت ، تو همون حالت ، می گفت :« جوون ، چه کونی ازم گذاشتی پارسا ! خوش به حال ندا » ، منم می گفتم :« باور کن من و ندا هنوز هیچ کاری نکردیم ، قسمت بود این کیر با کون تو افتتاح بشه!» نوید می گفت :« پس واجب شد به ندا توصیه کنم ، خیییلییی عالیه !!» .
بعدش من لباسامو پوشیدم و گفتم :« خوب نوید جون ،من برم تا مامانت و ندا نیومدن و لو نرفتیم ، دمت گرم عزیزم ، خیلیی حال دادی ، تا حالا همچین لذتی تجربه نکرده بودم !» نوید با بدبختی نیم خیز شد و شرت و شلوارکش و کشید بالا و گفت :« تازه اول شاهنامه ست داداش ، منو حسابی نمک گیر کردی ، من دیگه کونی خودتم ، حالا حالا ها باید بیای و حال بدی !» یه برق اشتیاقی تو چشماش بود ، منم گفتم :« جوون ، همچین کونی رو فقط یه احمق از دست میده ، دفعه بعد بیشتر میکنمت !»
رفتم جلو لبشو بوسیدم و ازش خداحافظی کردم و سریع زدم بیرون ،،، این دفعه از عذاب وجدان خبری نبود ، انگار الآن نوید رو بیشتر از ندا دوست داشتم ، دلم میخواست بهش پیام بدم ، با هم بریم بیرون و بیشتر باهاش وقت بگذرونم ، کلا داشت تمایلات و علایقم عوض میشد ، نمیدونستم جوگیر شدم یا واقعا عاشق نوید شدم.
ادامه دارد… .
نوشته: پارسا