نیمی از جامعه

پرده اول: ختنه
شیش سالم بود که مامانم یهو بهم گفت باید ختنه شی. از صبح که این حرفو بهم زد، ترسیدم. فک میکردم میخوان دودولمو ببرن. دم ظهر که شد، زنای فامیل عینهو لشکر مغل ریختن خونمون. آخر سر یه آقایی اومد با یه کیف. مامان و بابام به زور لختم کردن و دست و پامو گرفتن.همه زنای فامیل بهم نگاه میکردن، حتی زهرا دختر خاله رباب. شده بودم عین فیلم سینمایی. کار آقاهه که تموم شد دودولم میسوخت. هنوزم همه داشتن نیگام میکردن. بعضیا درگوشی یه چیزی میگفتن، بعد یه نگاه بهم میکردن و ریز ریز میخندیدن.
از اون موقع تا حالا هر وقت زنای فامیلو میبینم که دارن در گوشی صحبت میکنن فک میکنم در مورد من صحبت میکنن. هر وقت میبینمشون که میخندن فک میکنم دارن به من میخندن… از اون موقع تا حالا، هر وقت به زنای فامیل بر میخورم یه حس بدی دارم، حس یکی که بهش تجاوز شده.
پرده دوم: وقتی از سرکار برگشتم
امروز وقتی از سرکار برگشتم دوباره زنمو دیدم. عینهو اکوان دیو بود؛ شلوار گشاد، اخمای تو هم، موی شلخته و خلاصه مصداق بارز برج ظهر مار… نشد یه بار یکی از این آریشایی رو که واسه بیرون رفتن میکنه، واسه دل صاب مرده من بکنه. وقتی اینجوری میبینمش به گه خوردن میفتم. به قول ممد رضا: آخه مومن! آبت نبود، نونت نبود، زن گرفتنت چی بود؟
پرده سوم: ترم اول
ترم اول دانشگاه که بودم یه اکیپ دختر که گویا خیارشور شیاف کرده بودن تو کونشون منو کرده بودن سوژه خنده. خلاصه من هی هیچی نمیگفتم، هی اینا پر روتر میشدن. یه روز یکیشون بهم گفت شنیدم دولت کوچیکه… واسه همین خجالت میکشی جوابمونو بدی؟ یه آن جا خوردم… اینا دیگه عنشو در آورده بودن… بهش گفتم: سایزشو از مادرت بپرس… باید حفظ شده باشه تا حالا سایزشو!
این حرف من به گوشه قبای حضرات برخورد… حدودا 20 دقیقه داشتن در مورد خشونت علیه زنان سخنرانی میخوردن(!) اون روز کارم به حراست دانشگاه کشید.
پرده چهارم: خانوم فاطمی
خانوم فاطمی زن همسایه طبق بالاییمه. از بد روزگار با زن منم رفیقه. آقای فاطمی تو شرکت ما چارت ریاست داره. منم سرپرستم. خانوم من خیلی حسوده. فی المثل اگه خانوم فاطمی عنش سفید باشه میگه چه خوشگله عنش. وای قاسم عنشو ببین… چه نازه! منم عن سفید میخوام برام بخر.
حالا اگه عن سفید براش نخرم اقلا یه هفته قهره. یکی نیس بهش بگه زن حسابی حقوق شوور اون زنیکه جنده سه برار منه، از کجا بیارم که هر چی چشت دید برات بخرم؟
پرده پنجم: مزاحم خیابونی
شاید شمام به پست این دخترای 18، 19 ساله خورده باشین که فک میکنن با یه شب تو کمد خوابیدن آدم کمدین میشه. چن روز پیش داشتم تو کوچه پس کوچه ها قدم میزدم که یهو یه عده دختر دبیرستانی از ناکجا جلو روم سبز شدن. شروع کردن به متلک گفتن. اون روز که گذشت و هیشکی بهشون چیزی نگفت. ولی من به این فکر میکنم اگه من و هم سن و سالام مزاحم یه دختر دبیرستانی می شدیم ملت شریف چه واکنشی نشون میدادن!
پرده ششم: پسری که کونیه!
یه گپ بود که یه مدتی توش بودم و با بچه هاش رفیق بودم. اما رفاقتمون تا زمانی بود که این جکای پسری که فلانه یا فلان کار میکنه کونیه شروع شدن. دیگه من هر کاری میکردم دخترای گپ میگفتن پسری که اون کارو میکنه کونیه… یه بار دوبار اول آدم میخنده. بعدش به تخمش نیس… دفه بعدی ناراحت میشه ولی چیزی نمیگه تا اینکه بار آخر جوابشونو میدی…
بار آخری که بهم در قالب جک گفتن کونی گفتم دختری که جک سکسی میفرسته جندس.
یکی دو نفر از دخترا لفت دادن. چن نفر فحش دادن. یه چن تایی هم از این کس شرای فمنیستی تحویل دادن.
طبق معمول یه سری کس لیسم همراهیشون کردن. آخر سرم ریمووم کردن.
پرده صفرم: These very words
وارد انجمن کیر تو کس شدم… یوزر و پسوردمو زدم و وارد اکانتم شدم. طبق معمول اول قسمت داستانو چک کردم. “نیمی از جامعه” چشممو گرفت. روی لینک کلیک کردم و تا صفحه لود بشه با خودم فک میکردم تا کی باید از حقوق “زن” بنویسن تا بفهمیم اونام جزو جامعه هستن… شروع کردم به خوندن. در مورد جنس خودم بودم… در مورد مردا… یه آن تنم سرد شد…

پ.ن: توجه داشته باشید که بنده به عنوان نویسنده ابدا مخالف حمایت از حقوق زنان نیستم. و حتی حرفی هم مبنی بر اینکه مردا شرایط دشوارتری نسبت به زنا در جامعه دارن نزدم. تمام حرف من اینه که ما مردا هم توی بهشت زندگی نمیکنیم و اگه در جامعه مشکلات بیشتری نداشته باشیم، مشکلات کمتری هم نداریم. ضمن اینکه خیلی از اوقات حکومت مقصر نقض حقوق زناست نه جنس مرد. ما مردا دشمان شما نیستیم. ما هم رنج می کشیم. و مسلما اینها تنها گوشه ای از مشکلات یه مرد در جامعه ماست. منصف باشید.

نوشته: کیر ابن آدم

دکمه بازگشت به بالا