هتل شانس
–
ازخدمت که بر گشتم کار گیرم نیومد و مجبور شدم تو یه رستوران کار بگیرم . شدم گارسون یه هتل رستوران . با این که خیلی خوش تیپ و خوش هیکل بودم ولی از صبح زود تا پاسی از شبو باید توی این خراب شده کار می کردم و آخرشم نمی فهمیدم کی شب شده . نه دختر بازی و نه سکسی و جنده کردنی . آخر هفته ها رو که مرخصی داشتم دیگه وقتی نمی شد که من برم دنبال عشق و تفریح و کوس . البته یه بار یه کوس پوسیده به گیرم افتاد که بعد از این که دوستم اونو گایید من گاییدمش . ولی یه شب یه اتفاقی افتاد که واسم جالب بود و از اون به بعد یه خورده اعتماد به نفسمو زیاد تر کرد و منو شجاع تر . از یکی از اتاقا تماس می گیرن و سفارش غذا میدن . منم مامور شدم که برم و غذارو برسونم . ظاهرا یه اتاق دو تخته بود که یه زن و شوهری درش بودند . .در این حسرت بودم که ای کاش من جای اون شوهره بودم . حالا باید گردن کج می کردم تا یه انعامی بهم می دادند . رسیدم به طبقه چهارم آخر وقت هم بود و من هم لباس غیر فرممو تنم کرده بودم و قصد داشتم اون طرف برم خونه .. در که زدم یه صدای زنونه ای اومد که گفت بفر مایید داخل در بازه .. البته قبلش گفتم که از پایین غذاآوردم . صدای شر شر آب میومد . زنه داخل حموم بود . حموم شیشه ای مات کنار در اول دالونچه بود . وااااییییی از پشت شیشه مات هیکل لخت و استیل اون بدن مشخص بود . چی می شد اگه من کنارش بودم . کونشو چسبونده بود به اون شیشه . دو تا دایره کوچیک روی اون دایره بزرگ شکل گرفته بود . نفسم در نمیومد . یه نگاهی به اطراف انداختم شوهره رو ندیدم . دلم می خواست بیشتر در اون فضا می موندم و جلق می زدم . غذا رو گذاشتم روی میز که از محل ورودی یه خورده فاصله داشت . یه کمی از در شیشه ای باز بود . زنه با همون هیکل لخت و ماهی دریایی اش اومد جلو و گفت ببخشید زجمتتونو زیاد کردم . شوهرم واسش کاری پیش اومده و امشبه رو نمیاد منم تنهایی می ترسم . اگه امکان داره شبو اینجا بخوابی ممنون میشم . یه نگاهی به زنه انداختم . ترس برم داشت . یه آدم سالم که همچین حرفی نمی زنه . یه خورده دور و برو گشتم و دیدم شوهره نیست .حس کردم زنه یه چیزی زده باشه . یه روان گردانی .. ولی مردش کجا بود . -ببخشید خانوم نیمساعت می تونم باشم ولی یه شبو نه .. دیدم توی حموم دستشو گذاشت رو کوسش و با یه قر کون و کمر گفت حس می کنم زن هم نباید داشته باشی . دلت نمی خواد امشبه رو زن داشته باشی و مثل مردای متاهل حال کنی ;/;اومد جلوتر و گفت من که می بینم کیرت چه شقی کرده و داره شلوارتو پاره می کنه . حیفه ضرر کنی .. اومد طرف سگگ کمر بند من و منو که مات و مبهوت مونده بودم به کمک خودم لخت کرد . امونش ندادم . . تا شورتم از پام در اومد بغلش کردم . -اوووووخخخخخ پسر نه به اون ناز کردنات نه به اون عطش و حرصت . یه ده سالی رو ازم بزرگ تر نشون می داد . از با لا آب با فشار شدید می ریخت رو بدن لختش و من اون تن و بدنو لیسش می زدم . -جوووووون اوووووهههههه .. کیرمو آغشته به صابون کرده بود و اونو می مالید .. منم دستمو گذاشته بودم رو کوسش و باهاش ور می رفتم . چه هیکل تمیزی داشت -ببینم خانوم من پول همرام نیستا .. -فدات شم مگه من جنده هستم . اتفاقا هر چی بخوای بهت میدم که منو بکنی . نمی ذارم سختی بکشی . شوهرم میلیاردره .. -بهت میاد که شوهر کله گنده ای داشته باشی -ولی بیست سال ازم بزرگتره . داره پیر میشه . پنجاه رو رد کرده .حال نمیده . دوست دارم حال کنم -پس دلت نمی خواد به اون حال بدی -چرا یه جوری هم به اون حال میدم . نفهمیدم منظورش چیه .. با کیرم که ور می رفت آبم رو تنش خالی شد و اون درجا کیرمو گذاشت توی دهنش که یه مقدار از آبمو بخوره . خودمونو شستیم و اون با عشوه گری خاصی خودشو انداخت رو تخت . دو تا تخت به هم چسبیده بود . خودشو با شکم انداخته بود رو تخت و با چرخوندن کونش دلمو بیشتر برده بود .. با اشاره انگشت بهم می گفت که بیام .. . کیرم بازم تیز شده بود . حس می کردم که کوسش باید از اون کوسهای مرغوب باشه . از اونایی که آرزوی هم سن و سالای منه که مفت بکننش . یا آرزوی هر مردیه . نتونستم جلو خودمو بگیرم . افتادم پشتش .. کونش عین یه تپه بر آمده در یک دشت صاف بهم چشمک می زد جان فداش .. از سرشونه ها و کمر تا به پایینشو غرق بوسه کرده بودم . کونشو لیس می زدم -اسمتو نمی دونم عزیزم هر کی هستی گازش بگیر هر کاری دلت می خواد باهاش بکن .. دلمو نشکن . دوستت دارم . خیلی ماهی . کوسش خیس خیس و آماده بود .. -اوووووفففففف چقدر کلفته .. خسته شدم از دست اون کیر شل و ول .. دیگه از این به بعد راحت شدم . نمی فهمیدم چی داره میگه طوری حرف می زد که انگاری این اتاقو تا آخر عمرش کرایه کرده بود . مثل یه نیزه کیرمو می کردم توی کوسش و می کشیدمش بیرون . در حال در آوردن کیرم دو طرف کونشو می چسبوندم به کیر و چه حالی می داد اون صحنه .. . کاش ده تا دست داشتم و به جاهای دیگه اش هم همزمان می رسیدم . -پاشو سگی بکنمت . می خوام دو تا سینه های درشتتو بگیرم توی دستات .. وقتی که از جامون پا شده و گارد سگی گرفتیم دو تا سینه هاشو گرفتم توی دستم و از پشت کوسشو می کردم -آخخخخخخ محکم تر محکم تر باید سیرم کنی . وگرنه دفعه دیگه اذیتت می کنم . سینه هامو فشارش بگیر .. یعنی زنا ی دیگه ای هم هستند که مثل اون باشن . چه هیکلی . چقدر ناز بود . زیر بغلشو شروع کردم به لیسیدن . کوس خیسشو هم دوست داشتم میک بزنم ولی کیرم اون داخل در حال حال کردن بود ..-چیه عجله داری من ولت نمی کنم . -ببینم اگه آقات برسه چی . تازه بابا مامانم دلواپس منم هستن . -زنگ بزن بگو امشبو هتل می خوابی -واسه چی دروغ بگم -دیوونه دروغ لازم نیست که بگی . داری همین جا می خوابی دیگه . یه لحظه متوجه سایه ای توی حموم شیشه ای شدم . ترس برم داشت . خواستم در برم که دیدم یه مرد میانسالی که کچل هم بود و یه کیرشق شده کوچولو از وسط تنش آویزون بود به تیر رفت سمت در و کلید رو از تنش در آورد . گیر افتاده بودم . فدای کوس شده بودم . خودمو لعنت می کردم . حالا باید باج می دادم .. -نترس نترس . اون از خودمونه .. کامی . کامی حون بهش بگو چقدر مهربون و خوبی .. کامی رفت سر کیفش و یه دسته تراول پنجاه هزار تومنی در آورد و گفت بیا بیا بگیرش همش مال تو . تو همونی هستی که من مدتها دنبالش بودم بیا بیا نرو خواهش می کنم . من نمی خوام اذیتت بکنم .. ظاهرا شوهره اون روان گردانی رو که تناول کرده بود یا همون خورده بود خیلی قوی تر از اونی بود که زنه خورده بود . -زیبا تو متوجهش کن -ببینم جیگر من نمی دونم اسمت چیه . هر کی که هستی من بهت این اطمینانو میدم که به پشتی این کیرت به هر جایی که می خوای می رسی . یاد اون داستانهایی افتاده بودم که مرده دوست داره زنشو جلو چشاش بکنن و حال کنه ولی اونا داستان بود و اگرم یه مردی همچین چیزی می خواست به این ساد گیها راضی نمی شد که علنی کنه . راهی نداشتم جز ادامه کار اگه می خواستم درو بشکنم و با اون تن لخت فرار کنم اخراج از هتل و نون خوری رو شاخش بود . این بار زیبا طاقباز افتاد و من شروع کردم به کوس لیسی . شوهره هم که به وجد اومده بود شروع کرد به جلق زدن . خیلی هم با حال جلق می زد . انگار که یه زن غریبه ای در حال کوس دادنه و اون داره با تماشای این صحنه خودشو ارضا می کنه .. پاهای زیبا رو از وسط بازشون کرده و با یه حرص و عطش خاصی اونو می گاییدم . دیگه یواش یواش متوجه شدم که هر دو تا شون کوس خل بوده و کبریت بی خطر هستند . کف دستمو هم گذاشته بودم رو کوس زیبای زیبا .. چشاش گرد شده بود .. کامی داشت فریاد می زد یه خورده همین جوری پیش برو آبش داره میاد داره میاد .. هر چی بخوای بهت می دم . شوهره اومد جلو تا زنه به وقت ارگاسم پنجه هاشو تو تن اون فرو کنه . خیلی ملاحظه منو می کردند . شرمنده شده بودم .-زیبا جون اگه دوست داری رو من فشار بیار . دوستت دارم . دوستت دارم . منم دیگه کوس خل شده بودم و احساسات من گل کرده بود . عجب کوس تنگ و خوش دستی داشت . نمی دونستم راست میگه یا نه و آیا واسه گاییدن این زنه بهم پول میدن یا نه . -پسر داره میاد داره میاد .. شوهره هم با التماس ازم می خواست که زنشو با سرعت بیشتری بگام . منم هر چی زور داشتم می زدم تا این که بالاخره کارو تمومش کردم . نزدیک بود خودمو هم تموم کنم . زیبای واقعا زیبا تند و تند و چپ و راست به شوهرش سیلی می زد . این جوری هوسشو خالی می کرد و عطش خودشو نشون می داد . مجبور بود به منم بگه کامی چون اسم من کامبیز بود و اسممو بهش گفته بودم .. به من می گفت کامی من .. منو مال خودش می دونست . .. -کامی من آبتو بریز توی کوسم -زیبا جون این یکی رو دیگه نخواه . خیلی دلم می خواست این کارو انجام می دادم ولی نمی تونستم . درست نبود . یعنی واسم یه نقشه داشتند ;/; کامران اومد جلو و گفت من بچه ام نمیشه . خواهش می کنم این یه کارو برام انجام بده . یه دسته تراولو ریخت جلوم ..اگه بتونی بار دارش کنی یه خونه به اسمت می کنم . اگه بچه پسر شه یه مغازه هم بهش اضافه می کنم .. اینا باید از روان گردون هم گردون تر باشن . تو هیچ تیمارستانی نمیشه این جور آدما رو پیدا کرد داشتم به این فکر می کردم که نکنه یه نقشه ای دارن و می خوان این زنی رو که ده سال ازم بزرگتره بندازن گردن من .. -کامبیز خان خودم برات زن می گیرم تامینت می کنم زیبا نظرت چیه . از کیرش راضی هستی ;/; فردا پس فردا نگی چرا براش زن درست کردی .. وای که داشتم منفجر می شدم . در خواب هم نمی دیدم که همچین کوس خلایی وجود داشته باشن . چند بار دیگه کیرمو کردم توی کوسش و در یک آن کمرزیبا رو سفت نگه داشتم و با آخرین فشار و تمام لذت ریختم تو کوسش .. سه تایی مون حال می کردیم . شوهر زیبا حس و کیف خودشو بیشتر از من و زنش نشون می داد . یعنی اونا راست میگن ;/; این بار کون سفتشو تو دستم گرفتم و خواستم که بکنم تو کونش که شوهره خودش کرم آورد و پس از کرم مالی به کون زنش و کیر من منم کیرمو یواش یواش کردمش تو کون زیبا .. -زیبا جون راس میگه شوهرت ;/; -آره عزیز ..-واسه خرج عروسی من کمک می کنه -هرچند دلم نمیاد تو غیر من با کسی باشی ولی باشه قبوله . به شرطی که به منم برسی . تومثلا میای به شرکت شوهرم کار مند میشی .. اون بهت پول میده در عوض روزا با من کار می کنی شبا با زنت . -من که همون هفته اول کله پا میشم -فکر اونجاشم کردم . شوهرم متخصص در مان نازایی و امورات جنسیه . -خودشو نتونست در مان کنه ;/; -حتما راهی نداشت . -کون تنگی داری از اونایی که بیشتر از چهار سانتو به سختی رد می کنه . -چند بار منو بکنی دیگه روون میشه . به کف دستش و پنجه هاش به روی تشک چنگ مینداخت ولی من دو تا قاچ کونشو به دو طرف باز کرده و با فشار کونشو می گاییدم . هنوزم حس می کردم دارم خواب می بینم . دلم نمی خواست از این خواب بیدار شم . عجب کون و هیکلی .. اگرم اونو می خواستن بندازن گردن من بازم بد چیزی نبود . کی می خواست بره رستوران و گارسونی کنه . آخ که من نصف عمرمو می دادم تا همچین کونی رو بگام . اونم جلو شوهرش .. -جرم بده کا می من .. حال کن . بیشتر بیشتر . کلفتی کیرتو با کون خودم حسش می کنم . لمسش می کنم . عجب سوراخ کونی .یه چند لحظه ای نه کیرمو می تونستم جلوترش بفرستم و نه این که اونو به عقب بکشم . همونجا قفل شده بود . آبمو آورد دیگه . خیسی آبم کونشو نرم تر کرد تا تونستم کیرمو بیرون بکشم . دو تایی مون بعد از این سکس نصف و نیمه همدیگه رو در آغوش کشیدیم . خلاصه از شغل شریف گارسونی استعفا داده شدیم کارمند این کامی جون . یعنی بکن زنش . حالا یه آپارتمان از خودم دارم و یه شغل شریف گاییدن یه زن شوهر دار . یه پسر و یه دختر هم از زیبا جونم دارم و یه مغازه هم به اسمم شده . ولی شناسنامه بچه ها به اسم اون لعنتیه . یعنی مثلا کامران باباشونه . خونواده هرچی بهم میگن حالا که اوضاعت جوره زن بگیر زیر بار نمیرم . به خودم میگم مگه کوس خل شدی . یه چند سالی رو همین جوری باش تا بعد . ولی هرچی هم می خوام زیر سبیلی و زیر آبی برم یکی دیگه رو بکنم نمیشه . پدر و مادرم دوست دارن من هرچه زود تر عروسی کنم نوه هاشونو ببینن ولی کیومرث و کتایون خیلی خوشگلن . کاش می تونستم بهشون بگم که دو تا نوه دارن مث یه دسته گل . کامی دوست داره که بازم زنشو بار دار کنم ولی خود زیبا میگه وقتی که بار داره سکس بهش نمی چسبه . برای من فرقی نمی کنه . مفت می خورم و می خوابم و می کنم و به ریش دنیا و کوس خلا می خندم … پایان .. نویسنده .. ایرانی