هرکی به هرکی 116

ببین آهو حالا دارم کس مامانتو می کنم حرف حسابت چیه واسه چی با هام می پیچی . رفتی شوهر کردی و حالا داری بهم اعتراض می کنی ;/; چرا این جوری شدی ;/; فکر کنم نمی تونست ببینه که من پی در پی و با قدرت هر چه تموم تر دارم این همه آدمو میگام و مخصوصا مامانشو شاید این انتظارو دیگه نداشت و به ننه اش حسادت می کرد . مادری که مخالف سر سخت از دواج ما بود . -ببین آهو این کیر چیزیه که همه رو جادو می کنه . حق مادرت این بود که اون وقتی که  از دواج نکرده بودی یه کیر بهش می زدم تا حساب کار بیفته دستش و بتونه رضایت خودشو اعلام کنه . در واقع با کیرم باید میومدم خواستگاری . حالا واسه چی ناراحتی . من ثریا جونو اون دفعه هم گاییدم . بار اولم که نیست . تو هم برو به هر کی که دوست داری کس بده . دیگه قاطی کرده بودم . خسته شده بودم از بس نگهبان داشتم و همه حسادت می کردند این زنا به هر کی که می خواستند می دادند و می رفتند با مردای دیگه حال می کردن و وقتی نگاهشون به کیر من می افتاد حسادتشون شروع می شد . بااین که دلم نمی خواست آهو رو ناراحت کنم مجبور شدم این حرفا رو بزنم -خیلی بی غیرت شدی آریا -قربون توی خوش غیرت بشم من که خیلی راحت ولم کردی .. حالا کیر من تو کس زن عمو بود و همین جوری با آهو حرف می زدم .. به حالت قهر داشت می رفت که یه لحظه بدون این که کیرمو از کس مامانش بکشم بیرون دستشو گرفته به طرف خودم کشیدم و درست لبش افتاد رو لبم می خواست خودشو کنار بکشه ولی دیگه نتونست جلو تسلیم شدن خودشو بگیره . -دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم آهوی ناز و خرامان من . وقتی قهر می کنی خیلی خوشگل میشی . با همین قهر کردنات بود که از آشیون عشق من پر کشیدی و رفتی . خیلی راحت رامش کردم و اونم  لبامو می مکید . یه خورده که عطشمون فرو نشست گفت اصلا بهم توجه نداری . بذار یه خورده حس کنم که عاشقمی .. -ولی شبا پیش یکی دیگه می خوابی -اما دلم پیش توست . فکرم و حواسم پیش توست . نمی تونم دوری تو رو تحمل کنم . دوستت دارم .. ثریا دیگه حوصله اش سر رفته بود .. بابا آزاد هم رسیده بود نزدیک من .. یه چشمکی بهش زدم و گفتم بابا جونم من کیرمو الان از کوس زن عمو یا زن داداش تو می کشم بیرون . تو ترتیبشو بده این جوری هم دوستی و صمیمیت شما بیشتر میشه و هر بار که بهم می چسبین دیگه اون ناراحتی های گذشته به حداقل می رسه .. در جا که کیرمو کشیدم بیرون و خواستم فرمون بگیرم و گردش به چپ کنم افسر راهنمایی , سر کار مامان الیا خانوم پیچید جلوم تا جریمه ام کنه . لعنتی .. همچین کونشو جلو کیرم قرار داد که آهو از ناراحتی بازم نزدیک بود قهر کنه -زن عمو! آریا جون می خواست منو بکنه . کسم آماده شده بود -دختر! بزرگی کوچیکی حالیت نیست ;/; .. بابا و ثریا چه جور داشتند با هم حال می کردند و اون وقت این دو تا با هم پیچیده بودند . من از همین فرصتی که این دو نفر داشتند با هم بحث می کردند استفاده کرده و سریع رفتم یه گوشه ای عمو جونو پیدا کردم . عمو آراد داشت خاله آذر منو می گایید . ظاهرا آذر جون خسته شده بود  -عمو جون  تو بزرگ تری من برای تفاهم و وحدت خانوادگی بابا رو فرستادم سراغ زنت زن عمو جون تو هم سریع برو مامانو بغلش بزن .. می دونم شاید تا به حال چند بار با هم حال کرده باشین ولی هر بار تعداد این سکسها بیشتر شه رابطه ها نزدیک تر میشه .. از  طرفی فریاد می کشیدم آهو صبر کن نرو زیر یه کیر دیگه که الان اومدم .. حالا خاله آذر رضایت نمی داد . می دونم می خواست ازم امتیاز یعنی همون کیر و وعده کیر بگیره -زیر گوشش گفتم آذر جون کمکم کن قول میدم یه روز بیام خونه ات پیشت هر جا که هستی یه چند ساعتی رو در خد متت باشم .. تا اینو گفتم فوری کسشو از کیر عمو جدا کرد و گفت راست میگه آراد جون فوری برو به خواهرم الیا بچسب که ظاهرا اون خیلی خوش خوراکه .. مامان الیا و دختر عمو آهو همچنان داشتند بحث می کردند . از اون طرف هم عمو فوری دوید طرف مامان و از پشت کمرشو گرفت و تا مامان بفهمه که چی شده فقط کیر عمو رو داخل کسش احساس می کرد .. -نهههههه نهههههه الان آریا می خواد منو بگاد . پسرم ناراحت میشه .. -مامان جان آدم رو کیر بزرگتر کیر نمیاره .. منظورم کیر شخص بزرگتر بود . هرکی دقت نمی کرد فکر می کرد که من حتما منظورم اینه که کیر عمو بزرگتره . در واقع حرف مامانو به مامان پس داده بودم . اینجا آهو یه متلکی هم به مامان انداخت .. -زن  عمو آریا جون بزرگی کوچیکی حالیشه . بابا هم که از شما سن دار تره .. یه بار دیگه آهوی نازمو بغل کرده و با احساسی عاشقانه ایستاده و از روبرو کردم تو کسش … ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا