هرکی به هرکی 129
–
ببین داداش زیاد معطل نکنی . یه وقت فکر نکنی که معطل کنی می تونی از دست من در بری . -آنی چقدر منو اذیت می کنی . مگه این همه شوق و اشتیاقو نمی بینی ;/; -چرا من داداشمو بزرگش کردم . داداشم هم منو بزرگ کرده . فقط این یه سالیه که یه خورده کم محبت شده ولی دلیل نمیشه که من هنوز نشناسمش . می دونی که چی دارم میگم . -آره یه چیزایی می دونم . می دونم و حس می کنم . تو هنوز بهم اعتماد نداری از تو چشام حس می کنی که من ممکنه پشیمون شم . مگه ندیدی چه با هیجان کس نازتو میکش زدم . اصلا من تا حالا کی پیش تو از این چیزا حرف می زدم . دیگه اراده کرده بودم که کار آنی رو یکسره اش کنم . بعضی جاها ست که باید آدم به دنبال حالتی باشه که ضررش کمتره . مخصوصا اگه با لذت زیاد همراه باشه . گیج شده بودم . برای اولین بار در ماههای اخیر نمی دونستم چیکار کنم . شاید به این دلیل بود که غافلگیر شده بودم و نمی دونستم که چه بر خوردی و عکس العملی نسبت به این جریان نشون بدم . این بار رفتم پشت آنی که به حالت دمر روی تخت قرار داشت . می خواستم حرکات انفجاری خودمو شروع کنم . هر چند بازم دلم نمی کشید و یه حس تاثری داشتم ولی از این نظر هم خوشحال بودم که بالاخره این افتخار نصیبم میشه که دختری خواهرمو می گیرم . دیگه هیچی تنمون نبود و باید که کارمو شروع می کردم . -ببینم مامان بزرگ که دیگه حله .. -چند بار می پرسی تو که ما رو کشتی . -خواهر جون بااین که هنوز این کونت دست نخورده هست یه استیل و زیبایی خاصی داره که نمیشه ازش غافل شد -تو که همش ازش فرار می کنی . -فعلا که سرم روشه . -شاهنامه آخرش خوشه -اتفاقا آخرش غم انگیزه . -خب قسمت رستم و سهرابش آره و اونجایی که حق فردوسی رو خوردن -ولی من حق خواهرمو میدم . -باشه تا ببینیم . سرمو گذاشته بودم رو کون آنی جون و دستامو از زیر تنش رد کرده به سینه هاش رسوندم . -اوووووووههههه آنی نازتو بخورم . چقدر تو خواستنی هستی . -نشون بده که منو می خوای . نشون بده همون جوری که میگی هستم . نیازی به این نبود که نشون بدم . خود به خود داشت نشون داده می شد . تصمیم گرفتم که فقط به این فکر کنم که با تمام وجودم و حسم لذت ببر.م . حس کنم که مثلا دارم با آهو سکس می کنم و همون هیجانو واسه گرفتن دختریش دارم . با این هیجان که حال کنم تمام وجود و حس انجمن کیر تو کس خودمو در اختیار آنی بذارم و بهش لذت بدم . وقتی سینه هاشو تو دستم می گردوندم دستشو گذاشته بوذ جلو دهنش و مثل زنای در حال زایمان زور می زد . -آنی عزیزم چته تحمل کن . سکس همینه دیگه هوس همینه . هنوز به جاهای اوجش که نرسیدی داری این جوری می کنی بعدا می خوای چیکار کنی ;/; خیلی تند و اونم با دهن نفس می کشید . خودمو به قسمتهای بالاتر بدنش رسونده یه دستمو گذاشتم لاپاش . یه ارزیابی ساده از کسش نشون می داد که هورمونهای جنسی اون به طرز فوق العاده ای شروع به فعالیت کرده بودند .. -آریا آریا داداش .. نههههه .. نههههههه .. -نمی خوای ;/; -نههههههه یعنی آره .. لمسم کن . گازم بگیر منو ببوس .. بگو می خوای بگو دوستم داری . بگو ازم لذت می بری .. کیر کلفتمو به کسش چسبونده بودم و با اون گوشت داغ شده کونش حال می کردم .. -آنی تو مگه حس نمی کنی گه چقدر دارم باهات حال می کنم ;/; سینه شو خیلی با هوس با یه کف دستم می گردوندم . -عزیزم همه جام و همه تنم مال تو . آریا حس ندارم . نمی تونم تکون بخورم . فکر نمی کردم تا به این حد لذت بده که نذاره تکون بخورم . -یه کمی که حال کنی اون وقت رو فرم میفتی .. -می دونم می دونم باید زود تر با کسم مشغول شی . باید زود تر باهام حال کنی . زود تر راهمو بازش کنی . تا من خاطرم جمع شه . -از خونریزی و سوزش اون می ترسی ;/; -نه داداش مگه می خوای کارد توی شکمم فرو کنی ;/; من چه فرقی با بقیه دخترایی دارم که از این مر حله رد شدن ;/; -آنی بعدا نگی داداش نامردی کرده ها .. -دیوونه شدی آریا من خودم ازت خواستم و می خوام . فقط حالم داره به هم می خوره از بس صد بار اینو گفتی . چقدر یه چیزو تکرار می کنی ;/; -باشه باشه دیگه نمیگم . حالا فقط به این فکر می کنم که چطور تر تیبتو بدم . تجربه شو در مورد آهو داشتم . اونو خیلی راحت ردیفش کرده بودم . فقط خودم داشت حالم بد می شد . اونجا کیرم خیلی نرم و راحت هر چند در کس کیپ ولی راهشو پیدا کرد و اتفاقا با پرده پاره شده هم به پیشروی خودش ادامه داد . چیز خاصی نبود . همچین تشریفاتی هم نبود چیز دیگه ای هم به یادم نمیومد . فقط مراقب بودم که پری جون چیزی نفهمه . هر چند شوهر کس خل چینی دخترعمو اصلا از این چیزا حالیش نبود . شایدم فکر می کرد ما هم همون اصول غربیها رو داریم ….. ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی