هرکی به هرکی 177
–
اگه عارف رو جایی خلوت گیرمی آوردم بهش می گفتم پسر کمی بجنب سریع باش . اگه بخوای این جوری بکنی تا فردا غروب سه چهار نفر رو هم نمی تونی بکنی . همچین غرق لذت شده بود که هر کی میومد و برای اولین بار این دو تا زوج رو می دید فکر می کرد که اونا با هم عاشق و معشوقند . -اون طرف تر مامان الیارو می دیدم که چه جور بازیش گرفته بود و چه حالی داشت می کرد . چهار تا مرد رو زمین دراز کشیده بودند . بابا و عمو و داداش و فرنوش . اینا که همه فک و فامیلای خودمون بودند . دلم می خواست گردن عمو جانو بگیرم و خفه اش کنم . اونو با اون داماد کس خل چینی خودش رو . خلاصه مامان به نوبت می رفت رو کیر هر یک ازاونا می نشست و درجا خودشو از رو کیر بلند می کرد می رفت رو یه کیر دیگه .. در یه لحظه دستور حمله ای صادر کرد که چهار تا مرد همه با هم اومدن سر وقتش و افتادن به سرش . پاهاشو به دو طرف باز کرده بود . دهنشو هم باز کرده و با اشاره از اونا کیر می خواست . دسته جمعی مامانو بی نصیب نذاشته بودند . بابا آزاد با لذت به این و اون اشاره می زد که این زن منه . کیف می کرد که مامان الیا مجلس گرم کن شده و با شور و نشاط خودش توجه همه رو به خودش جلب کرده . از اون طرف خیلی ها توجهشون به این سمت جلب شده بود . فرنوش گذاشته بود توی کون مادر زنش که مادر من باشه . داداش آرین هم زیر مامان دراز کشیده فروکرده بود توی کسش و بابا و عمو هم کیر هاشونو فرو کرده بودند توی دهن مامان . دو تا مرد دیگه هم خودشونو به نزدیکی مامان رسوندند و کیرشونو دادن به دست الیا جون .. خیلی دلم می خواست از این صحنه تاریخی و جذاب عکس می گرفتم ولی مغایر قوانین بود و مادر بزرگ ناراحت می شد . اگرم می خواستم این کارو انجام بدم بقیه اعتراض می کردند و حس می کردند که مادر بزرگ بین ما تفاوت قائل میشه . چون می دونستم که پری جون نه تنها دلشو نداره به من اعتراض کنه شاید جراتشو هم نداشته باشه . چون من خودمو از نعمت کیر محرومش می کنم و این روزا زندگی اون به کیرم بسته و وابسته هست و بدون امید به کیر من نفس نمی کشه . -آریا دوست داری ولت کنم تو هم بری سمت مامان ;/; به من توجه کن .. خواهرم وقتی این حرفو زد که چشام به سمت مامان بود و لبام رو لبای منصوره قرار داشت . عارف دستشو گذاشته بود رو کمر آرمیلا . با خواهرم ور می رفت . -آرمی جون عارف پسر خوبیه . بذار من با لبای داغ منصوره حال کنم . -داداش خیلی پررو و بی غیرتی . اصلا احترام منو نگه نمی داری . من الان زیر کیر تو ام . تو و من داریم حال می کنیم -عزیزم اینجا همه با هم صمیمی ان .. انگشت عارف داشت می رفت طرف سوراخ کون آرمیلا .. به نظرم خیلی آروم داشت با سوراخ کون خواهرم بازی می کرد . دیگه صدایی ازش در نمیومد . یه چشمکی به عارف زده ازش تشکر کردم که موقتا تونسته زبون خواهرمو ببنده و منو از دست متلک ها و نیش زبونش نجات بده . -عارف مامان عفت رو من این دور و برا نمی بینم . -چرا اتفاقا چند لحظه پیش اینجا بود . اون در حال تعامل با همه هست .دوست داره همه ازش راضی باشن . ببین مردا چقدر باهاش گرم گرفتن ;/; فکر کنم یواش یواش داره خودشو توی دل زنها هم جا می کنه -داداش عارف تو هم که خودت رو توی دل زنا داری جا می کنی .. منصوره یه چشمکی به من زد و آرمیلا هم که فکر کنم دیگه انگشت عارف با سوراخ کونش ور نمی رفت چشاشو باز کرده بود . فوری یه چشمک دیگه به عارف زدم و اون و آرمیلا که در یک خط و در حالت قمبلی قرار داشتند عارف این بار کف دستشو گذاشت روی کون آرمیلا و با التهابی بیشتر از دفعه قبل با کون خواهرم ور می رفت . کاش اونم خواهری می داشت و من می تونستم خواهرشو بگام . نگاهی به عارف انداخته و پس از این که به خوبی زبون همو فهمیدیم با هم کیر رو از کس بیرون کشیده و زنهامونو عوض کردیم . منصوره بد جوری برام بی تابی می کرد . آرمیلا تا بفهمه چی شده کیر عارف رو توی کسش احساس می کرد .-اوووووفففففف آریا آریا منصوره فدات . وقتی کیرت رو می دیدم چه جوری میره توی کس آرمیلا و بر می گرده دلم می خواست دنیا رو می دادم و یک لحظه جای خواهرت بودم . -ببینم منصوره دنیا رو از کجا می آوردی ;/; عزیزدلم من چند دفعه بهت بگم که باید لاغر شی -اگه لاغر شم تو میای خونه مون به من سر می زنی ;/; -سر بزنم حالتو بپرسم ;/; -حال همه جامو بپرسی .;/;آرمیلا : دادش بالاخره کارت رو کردی .-عزیزم همه ما در اینجا باید خوش بگذرونیم . اینجا که قحطی کیر نیومده . پس بخور و نا شکری نکن . …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی