هرکی به هرکی 64
–
عطش و هوس فروغ تمومی نداشت . به دست و پام افتاده بود و پی در پی ازم می خواست که بازم بگامش . کوسش همچنان هوس کیرمو داشت .. -می گامت . می کنمت فقط کونتو باید تقدیم کنی -هرچی تو بگی من همه وجودمو تقدیمت می کنم . درهر حال پس از این که اونو سیر شده یا سیر نشده از مسیر کیر به کوس خارجش کرده فرو کردم تو کونش . -اوخ فروغ کونت بوس بوس بوس ماچ ماچ ماچ داره .. کیرمو موقتا کشیدم بیرون و وقتی سیر سیر سوراخشو بوسیدم دوباره کردمش تو -کوروش دستتو بکش رو کوسم . تا کونم از کیرت کیف کنه .. -اوخ فروغ تو و یکی کوس .. هرمدلی که دلم می خواست گاییدمش . گاییدن وحال کردن در خارج از صحنه گایش . پاهاشو از وسط به بالا خم کرده و با نوازش و مالش اونا هوسشو زیاد تر می کردم پشتش دراز می کشیدم . همه جاشو می بوسیدم .. یه حال درست و حسابی بهش دادم ولی حیف که زیاد نتونستم تو کونش خالی کنم . چون دیگه شیره مو به اندازه کافی قبلا کشیده بود . وقتی پسردایی منو می رسوند خونه از بس صورتمو ماچ کرد که دیگه نمی دونستم چی بهش بگم . رفتم و تا صبح تخت گرفتم خوابیدم . شور و حال و هیاهوی دیگه ای بر قرار بود . همه در تکاپوی دوروز دیگه و رفتن به محفل سکس خانوادگی بودند . براق سازی کوس و.. رفتن به آرایشگاه و جلوی آینه وایسادن و انواع و اقسام فعالیت های دیگه .. حالا ما مردا راحت . یکی موهای کیرمونو تمیز می کردیم و شایدم اصلاح موی سر و تیغ انداختن به صورت . منم تصمیم داشتم که حداقل یه بیست و چهار ساعتی رو استراحت کنم تا سر حال پا بذارم به مجلس . چون دوست نداشتم از پا در بیام . از دست این جلو آینه رفتن های زنان خسته شده بودم آنیتا خواهر کوچیکتر ازمن یه سری بهمون زد و از اونجایی که درس داشت زود رفت . خیلی سوال پیچمون می کرد . دوست داشت بیشتر پیشمون بمونه . -امتحان که تموم شد میام خونه .. -عزیزم دخترم مادر بزرگ پدر بزرگت تنهان . ما بهت سر می زنیم -مامان شما منو دوست ندارین ;/; -چرا قربون شکل ماهت برم . خیلی دوستت داریم … اصلا دوست نداشتیم در مورد سکس خانوادگی باهاش حرف بزنیم . زشت بود و شرایط اونو هم نداشت . -داداش جریان چیه ;/; چرا همه یه جوری شدن ;/; انگار منو می بینن ناراحت میشن . رفتم صورت آنیتا جونمو که در اصل با اون خیلی صمیمی تر و ندار تر بودم تا با آرمیلا رو بوسیدم چیزی نیست خواهرم . ما همه نگران توهستیم . من که تو درس خوندن تنبلم و باید برم دنبال شغل آزاد . نیازی هم ندارم خودمو مچل دانشگاه بکنم . درس الان کیلویی چند . -آریا داداش خوشگله من نمی دونم حس می کنم چرا یه چیزی رو داری ازم قایم می کنی . راستشو بهم نمیگی … از تو یکی انتظارشو دارم که اگه موضوعی هست باهام در میون بذاری . -عزیز دلم خواهر خوشگلم . دوست داری دوباره ببوسمت ;/; بیا اینم یه ماچ دیگه .. بغلش کرده و عجب چیزی شده بود . لاغر تر و جمع و جور تر از آرمیلا بود ولی اصلا تصور این که بخوام باهاش عشقبازی کنم رو نداشتم . نمی دونم چرا حس می کردم طرف شدن با اون یه گناهه و یه نوع بی حرمتی . اون فرشته دوست داشتنی من بود . یه حساب خاصی رو روش باز کرده بودم و تصور این که یه روزی اونو در مجلس سکس خانوادگی ببینم که مردا دارن از سر و کولش میرن بالا تنم می لرزید .. هرجوری بود آنیتا رو فرستادیمش و دوباره سرگرم دید زدن به آینه شدیم . زنا مارو دیوونه کردند . پریسا رو صورتش روژگونه می مالید و مدام داشت حالتای مختلفو بررسی می کرد که کدومش هوس انگیز تره . آرمیلا شلوار جین هاشو امتحان می کرد و ازم می پرسید که کدوم بر جستگی باسنو بیشتر نشون میده . مامان هم با پوشیدن دامنای تنگ و چسبون همین کارو انجام می داد . من یکی رو دیگه دق آورده بودند . انگاری فقط ازمن می پرسیدند که باید چیکار کنیم . و فرنوش و آرین و بابا آزادو آدم حساب نمی کردند . اون سه تا مرد که خسته شدند رفتند یه اتاق دیگه که یه مشروبی بزنن و رگاشون باز شه ولی من که از این آشغال خوری خوشم نمیومد همونجا پیش زنا نشستم .. دیدم یکی یکی شلوار یا دامن و شورتشونو پایین کشیده و کوس و کون لختشونو بهم نشون می دن . مخصوصا کوسو .. مامان که روی کوسش یه تیکه مو رو به شکل سبیل چارلی چاپلین و هیتلر قرار داد ه بود و می گفت که این مد روزه . به نظرت چطوره ;/; -بهت میاد مامان . یعنی به کوست میاد . چون بعضی از مردا دوست دارن در عین این که کوس زنا رومی مکن و لیس می زنن یه تیکه از پشم یا موی کوسو هم تو دهنشون بجون .. . آرمیلا : یعنی داداش ما هم باید از این کارا می کردیم ;/; -خواهر گلم این سبک به همه نمیاد . کوس کاملا تیغ انداخته و براق تو رو سکسی سکسی می کنه … پریسا هم که گوشه کنارای کوسش چند تار موی بلندو گذاشته بود دکوری بمونه گفت این چطوره آریا -عالی عالی همه تون سنگ تموم گذاشتین . حالا بهتر نیست بریم شام بخوریم و بخوابیم و صبح سر حال راه بیفتیم خونه مامان بزرگ ;/; -آریا جان مگه پریوش باهات تماس نگرفت ;/; دوساعت دیرتر بر نامه رو شروع می کنیم که دیگه همه سر حال باشن . هرچند هیجان نمیذاره کسی بخوابه ولی استراحت و اعصاب آروم در سکس خیلی موثره .. زنا یه نگاههای مخصوصی بهم انداختند و یه چیزی می خواستند بگن که حس کردم روشون نمیشه و یا ترس خاصی ازم دارند . .پریسا رفت مردا رو صدا زد و گفت آقایون شما هم باشین تا ما راحت تر بتونیم مسئله رو عنوان کنیم .. اون شش نفر روبروی من قرار گرفتند و هرکدومشون یه چیزی می گفتند . -من که نفهمیدم رک و پوست کنده مطلبو بیان کنین آرمیلا : داداش . از اونجایی که ما در محفل سکس خانوادگی یعنی همین چند نفری که اینجا دور همیم اونجوری که باید و شاید به هم حال بدیم و از وجود هم استفاده کنیم تصمیم گرفتیم که امشبو همین جا با هم یه سکس خانوادگی درهمی ضربدری هرکی به هرکی که خب هر کی هاش مشخصن انجام بدیم و فردا چشم و دلمون از هم سیر باشه و بریم دنبال بقیه .. ولی از اونجایی که تو آریا جان وظیفه ات سنگینه و…..راحت بگم داداش ازت خواهش داریم در مورد این موضوع به کسی چیزی نگی … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی